|
|
مبتلايان به سوءتغذيه در صورتىکه ۴ تا ۶ ساعت گرسنه بمانند، دچار هيپوگليسمى مىشوند. بهترين راه پيشگيرى از هيپوگليسمي، مصرف غذا با فاصله زمانى کم در طول شبانهروز مىباشد. اگر هيپوگليسمى مجدداً ايجاد شد، فاصلهٔ زمانى وعدهها باز هم بايد کمتر شود. درجه حرارت پائين بدن، کُما، عدمتوانائى در حفظ تعادل بدن و کاهش هوشيارى معمولاً تنها علائم هيپوگليسمى در اين بيماران مىباشند. اگر چه سختي، انقباض يا تشنج عضلات نيز ممکن است در اين بيماران ديده شود ولى برخلاف افراد عادي، تعريق و رنگپريدگى معمولاً در اين افراد اتفاقق نمىافتد.
|
|
تنها نشانه هيپوگليسمى قبل از مرگ، معمولاً سرگيجه مىباشد. در صورتىکه احتمال هيپوگليسمى وجود داشته باشد، درمان بايد بلافاصله آغاز گردد.
|
|
|
حرارت مناسب بدن مبتلايان به سوءتغذيه ۳۰ - ۲۵ درجه سانتىگراد است. نوزادان و افراد مبتلا به ماراسموس، افرادىکه قسمتهائى از پوست بدن خود را از دست دادهاند و بيماران عفونى مستعد هيپوترمى مىباشند، که يکى از عوارض کاهش متابوليک است. وعدههاى غذائى مکرر مىتواند از بروز هيپوترمى جلوگيرى کند.
|
|
|
اشتها شاخصى براى پيشرفت درمان بهحساب مىآيد. بىاشتهائى زنگ خطرى براى نوعى اختلال متابوليکى مىباشد. بيماران بىاشتها در کنار تصحيح اختلالات متابوليکى و رفع کمبودها بايد بافتهاى بدن خود را حفظ کنند. براى اين منظور بايد انرژى و ساير مغذىها (بهغير از آهن و سديم) کمى بيش از مقدار مورد نياز براى حفظ تعادل بدن و به ميزان کافى براى ترميم بافت فراهم شود و هيچيک از مغذىها اضافه نباشد. پايان مرحله واسطه با بازگشت اشتهاى بيمار و احساس گرسنگى او مشخص مىگردد. مرحله حاد و واسطه معمولاً حدود ۷ روز طول مىکشد، ولى در يک فرد ممکن است بين ۱۰ تا ۲۰ روز بهطول مىانجامد.
|
|
|
بازگشت اشتها به اين معنا است که عفونت کنترل شده و عدمتعادل الکتروليتها يا کمبود آنها حتى با وجود غيرطبيعى بودن پاسخهاى فيزيولوژيک بيمار و محدوديت توانائىهاى او برطرف شده است. در اين مرحله بيمار اجزاء سلولى مورد نياز براى جذب و متابوليسم غذاى بيشتر از مقدار لازم براى حفظ بدن را مىسازد و براى توليد بافت جديد آمادگى دارد. بيمار در اين مرحله دچار کمبود پتاسيم، منيزيم، روى و ساير اجزاء ساختمانى بافت جديد است و بايد مقدار زيادى از اين مواد را (علاوه بر پروتئين و انرژي) دريافت کند تا بافتهاى سالمى بسازد. اصول درمان در اين مرحله خوردن مىباشد.
|
|
|
هيچ مرز جداکنندهاى بين پايان مرحله نوتوانى و شروع مرحله ترخيص وجود ندارد. اقدامات اين مرحله از مرحله نوتوانى آغاز شده و پس از ترخيص کامل مىشود.
|
|
زمانىکه بيمار مرخص مىشود بايد براى پيوستن به خانواده و جامعه آمادگى کامل داشته باشد. محيط، اولين عامل مؤثر در ابتلاء کودکان به سوءتغذيه مىباشد و خانواده جهت جلوگيرى از عود بيمارى بايد براى هماهنگى با کودک و پذيرش او آمادگى کامل داشته باشد.
|
|
بيمار و مراقب وى در ملاقاتهاى روزانه بايد اطلاعات زيادى از پرسنل بهداشتى کسب کنند. آموزش نبايد به چند روز قبل از ترخيص محدود شود. والدين يا مراقبين بيمار بايد از علل ابتلاء به سوءتغذيه، پيشگيرى از بروز آن در آينده آشنا باشند. والدين بايد از عوارض سوءتغذيه بر رشد کودکان و اقدامات لازم جهت بهبود اختلالات ذهنى و کوتاهقدى و همچنين روشهاى علمى براى نحوهٔ تغذيه کودک و ادامه نوتوانى تغذيهاى او در خانه اطلاع داشته باشند. از آنجا که اين خانوادهها از آسيبپذيرترين خانوادهها در جامعه مىباشند، بايد به آنها آموزشهاى لازم در زمينه تغذيه کودک، تنظيم خانواده، بهداشت فردي، روشهاى مناسب کسب درآمد و بيمارىهاى مقاربتى مسرى داده شود.
|
|
|
براى اينکه مادر کنار کودک خود در بيمارستان بماند از هيچ تلاشى نبايد فروگذار کرد. کودک مبتلا به سوءتغذيه از اولين مرحله درمان تا بعد از بهبودى و حتى هنگام ارتباط با ساير کودکان نياز به مراقبت و توجه دارد. اين مسئله حوصله و درک کارکنان بيمارستان و اقوام بيمار را مىطلبد.
|
|
در کودکان مبتلا به سوءتغذيه شديد، تکامل مغزى و رفتارى به تأخير افتاده و بايد مانند تأخير رشد جسمى درمان شود. تأخير تکامل مغزى و رفتارى در صورت عدم درمان، يکى از شديدترين عوارض طولانى مدت سوءتغذيه خواهد بود. تحريک ذهنى از طريق بازىهاى مختلف بايد در بيمارستان آغاز شود و پس از ترخيص بيمار ادامه يابد تا عقبماندگى ذهنى را کاهش دهد.
|