جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

در شکایت دهر


جور یکسر جهان چنان بگرفت    که همی بوی عدل نتوان برد
وز بزرگی که نفس حادثه راست    می‌شناسم که فاعلیست نه خرد
وز طریق دگر شناخته‌ام    که ره جور جابران بسپرد
ماند یک چیز اینکه او چو بکرد    تخته‌ی دیگران چرا بسترد
نه همه مغز به که لختی پوست    نه همه صاف به که بعضی درد
ور تو بر اتفاق و بخت نهی    چون کلاهی ببایدش زد و برد
عقل آغاز کار کم نکند    نه در این ماجرا کم است از کرد
وانکه قسمی به خویشتن بربست    خویشتن را شریک ملک شمرد
وانکه دست از چرا و چون بکشید    وقت تسلیم هم قدم نفشرد
خواجه دانی که چیست حاصل کار    تا نباید عنان به دیو سپرد
متفکر همی بباید زیست    متحیر همی بباید مرد


همچنین مشاهده کنید