|
| ارزيابى شدت بيمارى در کوليت اولسروز
|
|
شدت بيمارى را تاکنون به روشهاى مختلف ارزيابى کردهاند، از جمله مىتوان آن را براساس علائم بيماري، يافتههاى سيگموئيدوسکوپى و يا بافتشناسى سنجيد.
|
|
ارزيابى براساس علائم بيمارى بهصورت زير بسيار ساده است و مىتواند راهبرد خوبى براى اين منظور باشد:
|
|
- شکل خفيف:
|
اسهال کمتر از چهار بار در روز با يا بدون خونريزي، بدون علائم عمومى و با سديمانتاسيون طبيعي
|
|
- شکل متوسط:
|
بيش از چهار بار در روز دچار اسهال مىشوند يا علائم خفيف است
|
|
- شکل شديد:
|
بيش از شش بار در روز دچار اسهال هستند که همراه با تب، طپش قلب، کمخونى و افزايش سديمانتاسيون خون مىباشد
|
|
اين نوع طبقهبندى مفيد است و هنوز توسط پزشکان مورد استفاده قرار مىگيرد، ولى چندان دقيق نمىباشد، زيرا قضاوت در مورد بيمارى تنها براساس علائمى که بيشتر مواقع متناسب هم نيستند، بسيار مشکل است.
|
|
سيگموئيدوسکوپى روش بسيار مفيدى براى ارزيابى بيمارى است و براى پزشکان قابل اجراء است. براساس آن مىتوان نتايج درمانى را نيز ارزيابى نمود. در اين روش از بين رفتن شکل طبيعى عروق مخاط، تورم مخاط بدون شکنندگى همراه با گرانولاسيون، تورم مخاط همراه با شکنندگي، خونريزى و زخم مشاهده مىشود.
|
|
همچنين مىتوان از تغييرهاى بافتى در جهت ارزيابى اين بيمارى استفاده نمود، ولى در مقايسه با يافتههاى سيگموئيدوسکوپى کمتر مورد استفاده قرار مىگيرد، زيرا تغييرات بافتى به آهستگى ايجاد مىشود و نمىتواند معيار خوبى براى ارزيابى باشد. به هر حال تقسيمبندى مورد نظر بر اين اساس است:
|
|
۱. التهابى قابل توجهى وجود ندارد. ممکن است کانون انتشار لنفوسيتها بدون وجود آبسههاى کريپت و تخريب سلولهاى اپيتليال، باشد.
|
|
۲. شکل خفيف تا متوسط : شامل ورم، پرعروقي، افزايش سلولهاى التهابى مىباشد، ولى سلولهاى اپيتليال سالم هستند.
|
|
۳. التهاب شديد : انتشار سلولهاى التهابى بهطور شديد همراه با آبسههاى گريپت، زخم، تخريب سلولهاى اپيتليال و ترشح مواد مخاطى و چرکى است.
|
|
| علائم خارج رودهاى کوليت اولسروز
|
|
در برخى از بيماران علائم خارج رودهاى مشاهده مىشود که توجه به آنها ممکن است در تشخيص و يا ارزيابى حاد بيمارى مؤثر باشد. ضايعههاى پوستى در اين بيماران بيشتر ناشى از مصرف داروها است، حتى وجود اريتم ندوزوم که ممکن است بهدنبال مصرف سولفاسالازين ديده شود. اين عارضه در ۲ تا ۴% از بيماران در مرحلهٔ حاد بيمارى مشاهده مىشود. پيودرم گانگرونوزوم که در مرحلهٔ فعال بيمارى و در پا و پاشنه مشاهده مىشود، ابتدا به صورت پوستول، سپس به صورت زخم يا ترشح چرکى که در بيشتر موارد استريل است، تظاهر پيدا مىکند، که امکان دارد بيش از يک مورد باشد و گاهى دورهٔ زخم طولانىتر از دوران حاد بيمارى کوليت است. در دهان نيز زخمهائى از نوع آفت در مرحلهٔ حاد بيمارى مشاهده مىشود. در چشمها مسالهٔ مهم يووئيت است که در ۵ تا ۸% از بيماران مشاهده مىشود و بيشتر در مرحلهٔ حاد بيمارى بروز مىکند.
|
|
تورم مفاصل و درد مفاصل، يافته به نسبت شايعى است که در ۱۰ تا ۱۵% موارد ديده مىشود. گاهى ساکروايلئيت -که بيشتر خودبهخود بهبود مىيابد- ديده مىشود. ولى انکليوز اسپونديليت
که با HLA-B۲۷ همراه است در ۱ تا ۲% اين بيماران ديده مىشود، ولى دورهٔ بيمارى و سير آن با بيمارى کوليت ارتباط چندانى ندارد. گاهى اين علائم قبل از علائم روده و گاهى بعد از آن آشکار
مىشود و بهبود علائم رودهاى تأثيرى در سير بيمارى اسپونديليت و انجام کولکتومى تأثيرى در متوقف کردن سير بيمارى ندارد.
|
|
|
يکى از معضلات مهم کوليت اولسروز بيمارى کبد است که مهمترين آن کلانژيت اسکلروزان مىباشد. اين مورد در ۳% از بيماران مشاهده مىشود. اين عارضه ممکن است با ضايعههاى داخل يا خارج کبدى و يا هر دو همراه باشد. که بهطور انحصارى مجارى صفراوى را در اين مناطق درگير مىسازد و بهصورت التهاب، تنگى و همراه با تصاوير مشابه دانههاى تسبيح مشاهده مىشود. در برخى از موارد بيوپسى کبد علاوه بر فيبروز اطراف مجارى صفراوي، انتشار سلولهاى لنفوسيت و پلاسماسل را در داخل کبد نشان مىدهد که مانند هپاتيتهاى مزمن با نکروز موضعى و حتى سيروز است و علت آن مشخص نيست. در ۷۰% از بيماران HLA-DR۳B۸ مثبت است و سطح پادتن عليه نوتروفيل در اين بيماران بالا است. در بيشتر بيمارانى که کلانژيت اسکلروزان دارند. تمام کولون درگير مىباشد، ولى گاهى کوليت در اين بيماران بدون علائم است و فقط انجام بيوپسى اين ارتباط را مشخص مىسازد. گفته مىشود کسانى که HLA-DR۳B۸ مثبت دارند به پادگن اپيتليال حساس مىباشند.
|
|
اين عارضه در سالهاى طولانى بالاخره منجر به سيوز، کلستاز و علائم پرفشارى خون پورت (Portal hypertension) مىشود که سرانجام به نارسائى کبد منجر مىگردد. پيوند کبد اميدى براى اين بيماران
مىباشد. در مرحلهٔ ابتدائى مصرف اسيدهاى صفراوى UDCA کمک کننده است و در مرحلهاى که بيمارى يا علائم هپاتيت و آنزيمهاى بالا همراه است، تجويز کورتيزون مؤثر است. گاهىاوقات
آنزيمهاى کبدى در بيماران کوليت اولسروز افزايش مىيابد که در بيشتر موارد ناشى از عوارض داروئى و کبد چرب است و چندان اهميتى ندارد و در طول بيمارى طبيعى مىشود.
|