جدول ویژگیهای جامعهای که در آن شیوع یا بروز بیماری دیابت نوع ۲ زیاد است
سببشناختى و همهگيرى شناختى دو نوع ديابت اختلافهاى عمدهاى دارند. در اين قسمت، ابتدا عوامل مؤثر در بررسى اپيدميولوژيکى هريک از دو نوع و سپس آمارهاى همهگيرى شناختى ديگر کشورهاى جهان مورد بحث قرارگرفته است. در انتها به مطالعههاى معدودى که در ايران انجام شده است، اشاره مىشود.
ديابت نوع ۱ (وابسته به انسولين)
بهنظر مىرسد که در ديابت نوع۱، تأثيرهاى ژنتيکي، عوامل مساعدکنندهاى باشند که همراه با عوامل محيطى در ايجاد بيمارى نقش دارند. ژن مساعدکننده در کروموزوم ۶ جاى دارد. تيپهاى HLA مشابه در دوقلوهاى تکتخمکى (Monozygot) سبب مىشود که هردو، بهطور مساوي، براى ابتلا به ديابت مستعد باشند. درحالى که در دوقلوهاى دوتخمکى (Hetrozyot) بهعلت مشابه نبودن تيپهاى HLA هرکدام براى ابتلا به ديابت استعداد خاصى دارند که با ديگرى فرق دارد. آللهاى عمدهاى که وجود آنها سبب افزايش خطر ابتلا به ديابت نوع ۱ مىشوند عبارتند از: HLAهاى DR3، DW3، Dw4، B8، B15.
با توجه به اين نکته که بيشتر موارد تازه ديابت نوع۱ در بهار و پاييز ديده مىشوند و نيز شيوع آن با تغيير مدرسه و روبروشدن با ويروسهاى جديد بيشتر شده است و نيز با عنايت به اين يافته که در بعضى همهگيرىهاى ويروسى موارد بيشترى ديابت جديد ديده شده است، در سببشناختى به نقش ويروسها و عوامل محيطى اين نوع ديابت توجه ويژهاى معطوف شده است. افزايش شيوع ديابت نوع ۱ در همهگيرى ويروسهاى کوکساکي، اوريون، هپاتيت، سرخجه و منونوکلئوز عفونى گزارش شده است. ويروس آنسفالوميوکارديت در برخى از موشها سبب بروز ديابت مىشود. جداکردن ويروس کوکسالى B4 از پسرى که دراثر کتواسيدوز ديابتى بسرعت فوت کرد و ايجاد ديابت تجربى با اين ويروس در حيوانها، فرضيه عامل ويروسى را تقويت کرد.
عامل مؤثر در بيماريزايى ديابت نوع ۱ را پادتنهايى از نوع ايمونوگلوبولين عليه جزاير لانگرهانس مىدانند که در اوايل شروع بيمارى در خون ۶۰ تا ۹۰% بيماران وجود دارند (جدول ۳). يکى از اين پادتنها عليه ساختمانهاى سيتوپلاسمى و ديگرى ضد غشاى سلولهاى بتا مىباشد. عيار اين پادتنها پس از تشخيص بيمارى بتدريج کاهش يافته، پس از ده سال فقط در %۱۰ از بيماران قابل اندازهگيرى خواهد بود و در اين گروه HLA بهطور معمول از نوع DR3، DW3 و B8 وجود دارد. اهميت اين مطلب اين است که اين آللها همراه با انواع ديگر بيمارىهاى غدد ديده شدهاند که خودايمنى در پاتوژنز آنها دخالت دارد. همچنين شيوع تيروئيديت هاشيموتو و آنمىپرنيسيوز با ديابت نوع ۱ افزايش نشان مىدهد.
با توجه به مطالب بالا، بهنظر مىرسد که در بيشتر بيماران مبتلا به ديابت وابسته به انسولين يک عامل ژنتيک وجود دارد که زمينه ابتلاى سلولهاى بتا را به يک ويروس و يا عوامل شيميايى يا ايمنىشناختى مساعد مىکند. پس از آسيب ياختههاى بتا، پادگنها به خون راه يافته، سبب ايجاد پادتنهايى مىشوند که ياختهها را مورد تهاجم قرار داده، باعث تخريب بيشتر سلولى مىشوند.
ديابت نوع ۲ (غيروابسته به انسولين)
شايعترين نوع ديابت است که در سنين بالا و بصورت آهسته و تدريجى عارض مىشود و به ايجاد کتواسيدوز تمايلى ندارد. در ايجاد بيمارى عوامل ژنتيک و محيطى دخالت دارند. بيمارى بهطور معمول در فردى که داراى متابوليسم طبيعى کربوهيدراتها است شروع مىشود و بهسوى عدم تحمل گلوکز سير مىکند و درنهايت، ديابت بروز مىنمايد. ۱۰ تا ۲۰ سال قبل از تشخيص ديابت نوع ۲، کاهش تحمل گلوکز همراه با افزايش جبرانى انسولين وجود دارد. اين يافته نشانگر اين نکته است که اختلال عمده در ديابت نوع ۲ امکان دارد دراثر کاهش فعاليت سلولهاى بتا نباشد، بلکه در اين نوع ديابت اختلال در واکنشهاى بافتهاى محيطى به آثار انسولين و گلوکز از اهميت خاصى برخوردار است.
عوامل مساعدکننده ژنتيکى در ديابت غيروابسته به انسولين از نوع وابسته به انسولين قوىتر عمل مىکند. اگر يکى از قُلهاى دوقلوى تکتخمى مبتلا به ديابت نوع ۲ شود، احتمال ابتلاى ديگرى نزديک به صددرصد است؛ برخلاف نوع وابسته به انسولين که در آن، قل ديگرى فقط در نيمى از موارد مبتلا مىشود. با اين حال Heterogeneity وجود دارد و سازوکار (مکانيسم) توارث مشخص نيست و برخلاف نوع ۱، در تيپ ۲ نقش کروموزوم خاصى در توارث بهاثبات نرسيده است. ۳۸% برادران و خواهران و يکسوم فرزندان افرادى که ديابت نوع ۲ دارند، يا به ديابت مبتلا مىباشند و يا در تحمل گلوکز اختلالهايى از خود بروز مىدهند. به هر جهت در بررسىهاى درازمدت نشان داده شده است که حدود ۵۰% بستگان درجهٔ يک بيماران ديابتى نوع ۲، تا ۸۰ سالگى به ديابت مبتلا مىشوند. عامل مهم ديگر در بروز ديابت نوع ۲، افزايش وزن بدن و چاقى است. در يک جامعه بين ميزان چاقى با شيوع بيمارى ديابت ارتباط مشخص وجود دارد. رويداد ديابت نوع ۲ در افراد چاق بيشتر از افرادى است که وزن طبيعى دارند و در ابتداى شروع بيمارى کاهش وزن سبب مىشود که تحمل به گلوکز بهبود يابد. اگرچه چاقى بهعنوان يک عامل مساعدکننده براى ديابت تيپ ۲ مورد تأييد کامل مىباشد، ولى تاکنون شواهدى ارائه نشده است که نشان دهد کاهش وزن و يا طبيعى نگهداشتن آن از بروز ديابت جلوگيرى مىکند. بنابراين امکان دارد موارد ديگر نظير عوامل مساعدکننده ژنتيک يا عوامل محيطى ديگر باعث شوند که دو بيمارى (ديابت و چاقي) بروز نمايند.
بهنظر مىرسد که فعاليت بدنى در کاهش بروز ديابت عامل مؤثرى مىتواند باشد و عامل عمده يا يکى از عوامل مهم در شيوع کمتر بيمارى بين افراد روستايى - در مقايسه با شهرنشينها - است. مطالعههاى اخير نشان داده است که در افراد شهرنشين که فعاليت بدنى بيشترى دارند ديابت نوع ۲ شيوع کمترى دارد.
تصور مىشود که بعضى از عوامل غذايى نيز در بروز ديابت مؤثر هستند، ولى بررسىها نتوانستهاند نوع خاصى از غذاها را بهتنهايي، در بيماريزايى ديابت دخيل بدانند، بلکه امکان دارد مجموعهاى از ترکيبهاى مختلف غذايى داراى اهميت باشند که اين موضوع در جدول
زیر توضيح داده شده است.
جدول ويژگىهاى جامعهاى که در آن شيوع يا بروز بيمارى ديابت نوع ۲ زياد است
● افزايش چاقى
● زيادى کالرى دريافتى همراه با
کاهش نسبت کربوهيدراتها
کاهش نسبت کربوهيدارتهاى پيچيده
افزايش نسبت کربوهيدراتهاى ساده
افزايش نسبت چربى
کاهش ميزان فيبرهاى غذايى
● کمى فعاليت بدنى
● عوامل مساعدکننده ژنتيکى
درجهٔ اهميت هريک از عوامل مساعدکننده مشخص نيست، ولى نتيجه بيشتر بررسىها نشان مىدهد درصورتى که افراد ازنظر ژنتيکى مستعد نباشند، هراندازه که عوامل ديگر شديد باشند، اين بيمارى در آنان بروز نمىکند. در ديابت نوع ۲ چندين اختلاف متابوليک پديد مىآيد که شامل افزايش توليد گلوکز توسط کبد، اختلال در ترشح انسولين توسط لوزالمعده و وجود مقاومت به انسولين در بافتهاى هدف مىباشد.
در بيماران مبتلا به ديابت نوع ۲، غلظت انسولين سرم ممکن است طبيعي، پايينتر و يا بالاتر از حد طبيعى باشد و امکان دارد در چرخهٔ ۱۴ دقيقهاى ترشح بازال انسولين اختلالهايى موجود باشد. مطالعههايى که جهت پيگيرى انجام گرديد، نشان دادهاند که در کار سلولهاى بتا اختلال پيشروندهاى وجود دارد. همچنين هيپرگليسمى مىتواند موجب اختلال در عملکرد سلولهاى بتا و کاهش ترشح انسولين گردد. مقاومت انسولين گرچه بهتنهايى نمىتواند سبب ايجاد ديابت شود ولى در بيشتر بيماران ديابتى تيپ ۲ وجود دارد. علل مختلف مقاومت به انسولين در جدول ۵ آمده است، که ازميان آنها اختلاف در بافتهاى هدف شايعتر است.