شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
معزی
اميرالشعرا ابوعبدالله محمدبن عبدالملک معزى نيشابورى از شاعران استاد و زبانآور و از فصيحان نامبردار خراسان است. پدرش عبدالملک برهانى شاعر دربار البارسلان سلجوقى بود و در آغاز پادشاهى ملکشاه درگذشت. اما معزى خود اختصاص به دربار ملکشاه سلجوقى داشت و تخلص او معزى هم به سبب همين باز بستگى به خدمت آن سلطان است و چون سلطان او را امير لقب کرد بنابراين مانند پدر خود اميرالشعراى دربار سلجوقى بوده است. | ||||||||||||
معزى بعد از مرگ پدر مدتى در آرزوى پيوستن به دربار ملکشاه بهسر برد تا عاقبت به يارى امير علاءالدوله علىبن فرامرز نوادهٔ علاءالدولهٔ کاکويهٔ ديلمى بهخدمت سطان بار يافت و از آن پس تا سال وفات ملکشاه (۴۸۵ هـ) در خدمت آن سلطان مىگذرانيد و بعد از وفات او و آشفتگى کار جانشينان وي، معزى مدتى از عمر خود را در هرات و نيشابور و اصفهان بهسر برد و سرگرم مدح امراى مختلف سلجوقى و غيرسلجوقى از قبيل سلطان بر کيارق و محمد و ارسلان ارغو و امير ابوشجاع حبشى دو تن از مخالفان فرزندان ملکشاه در خراسان بود و وزيران مختلف سلاجقه را نيز مىستود تا آنکه دور حکومت خراسان بسنجربن ملکشاه رسيد و معزى به خدمت او رفت و از اين پس تا پايان حيات در خدمت او مىزيست و همواره ملازم او بود تا درگذشت. | ||||||||||||
دربارهٔ کيفيت وفات او عوفى در لبابالالباب چنين گفته است: 'گويند سبب وفات او آن بود که روزى سلطان سعيد در خرگاه تير مىانداخت و او بيرون خرگاه ايستاده بود، ناگاه تيرى از کمان شاه جدا شد و از جادهٔ هدف خطا شد بىقصد، تير نشانه از جگر آن دلبند فضلا ساخت، مرغ چهار پر تير او از سواد دل آن سواد ديدهٔ ارباب هنر دانه ساخت و هم در حال بر زمين افتاد و جان به آسمان رفت.' و ابوالمجد مجدود سنائى هم در تعزيت به قصهٔ تير خوردن او اشاره کرده و گفته است: | ||||||||||||
| ||||||||||||
معزى بنابر اشارات خود از زخم پيکان شاه چندى بيمار بوده و اميد عافيت نداشته است و بعدها هم که بهبود يافت همواره پيکان در سينهٔ او جاى داشت و وى را عذاب مىداد (۱) . | ||||||||||||
(۱) . | ||||||||||||
| ||||||||||||
آخرين کسى را که معزى در ديوان خود ستوده معينالدين مختصالملک احمد وزير سنجر است که از سال ۵۱۸ تا سال ۵۲۱ در اين شغل بود و در سال اخير بهدست باطنيان کشته شد و چون ذکر غالب رجال دورهٔ ملکشاه و سنج در اشعار اين شاعر آمده بنابراين سکوت او دربارهٔ رجال بعد از مختصالملک دليل آن است که وى بعد از ۵۲۱ زنده نبود و شايد پيش از اين تاريخ و پس از سال ۵۱۸ درگذشته باشد و اينکه سنائى در دو بيت مذکور علت فوت او را تيرخوردن از پادشاه دانسته است پس تا آخر عمر داچار رنج پيکان بوده و شايد از آسيب همان پيکان که در سينهٔ او پنهان بود درگذشته است و به اين تقدير قول هدايت صاحب مجمعالفصحا که فوت معزى را سال ۵۴۲ دانسته اشتباه است. | ||||||||||||
معزى يکى از چند شاعر بزرگ ايران است که همواره آنان را در صف مقدم شاعران پارسىگوى قرار داده و به استادى و عظمت مقام ستودهاند. خاصيت عمدهٔ شعر او سادگى آن است. معزى معانى بسيار را در الفاظ ساده و خالى از تکلف ادا مىکند و قوت طبع او در آوردن عبارات سهل و بدون تعقيد و ابهام از قديم مورد توجه ناقدان سخن بوده است. اگرچه در تغزلات و غزلهاى او طراوت تغزلهاى فرخى ديده نمىشود ليکن بههرحال کوششى که او در سرودن غزلهاى نغز بهکار برده مسلماً وسيلهٔ مؤثرى در پيشرفت فن غزلسرائى شده است. بعضى از قصايد مغزى که ما به نقل آنها مبادرت خواهيم کرد افکار کاملاً تازهاى نسبت به پيشينيان دارد و اين درجهٔ ابتکار و علاقهٔ او را به آوردن مضامين و مطالب بديع مىرساند. در شعر او فقط به مدح و غزل باز نمىخوريم بلکه گاه از وعظ و اندرز و توحيد و حکمت هم اثرى مىيابيم. | ||||||||||||
معزى در ترکيب الفاظ خيلى بيشتر از شاعران ديگر اواخر قرن پنجم و اوايل قرن ششم تحت تأثير لهجهٔ عمومى عصر خود قرار گرفته است و اگرچه در اين راه به انورى شاعر اواخر عهد خود نرسيده ليکن بىترديد مقدمهٔ کار او و ديگر گويندگان قرن ششم را به ميزان بسيار فراهم کرده است. | ||||||||||||
ممدوحان معزى تقريباً همهٔ رجال دورهٔ او از آغاز سلطنت ملکشاه تا اواسط عهد سنجر بودهاند. | ||||||||||||
مرتبه و مقام اين شاعر در خدمت ملکشاه مانند عنصرى در نزد محمود بود و کار او در خدمت اين سلطان بهجائى رسيد که هيچکس را از شاعران، بهجز رودکى و عنصري، در خدمت سلاطين اين مرتبه حاصل نشده بود. عوفى در لبابالالباب مىنويسد: '... سه کس از شعرا در سه دولت اقبالها ديدند و قبولها يافتند چنانکه کس را آن مرتبه ميسر نبود. يکى رودکى در عهد سامانيان و عنصرى در دولت محموديان و معزى در دولت ملکشاه' . | ||||||||||||
علاوه بر ملکشاه معزى پادشاهان و امراى ديگر سلجوقى و غيرسلجوقى را نيز مدح گفت مانند: برکيارق (۴۸۵-۴۹۸) و محمدبن ملکشاه (۴۹۸-۵۱۱) و ارسلان ارغو پسر البارسلان (که بعد از ملکشاه از ۴۸۵ تا ۴۹۰ بر خراسان حکومت داشت) و سنجر (که معزى در خدمت او حرمت وافر داشت و شاه او را در بزم خود نزديک تخت مىنشاند و پدر مىخواند). علاوه بر اينها وى اتسز خوارزمشاه و بعضى از سلاطين غزنوى را نيز مدح گفت. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست