بررسیهائی که در آنها سعی میشود بین پرخاشگری بهعنوان سائق و پرخاشگری بهعنوان پاسخ آموخته شده تمایز قائل شوند، غالباً بر مفهوم پالایش (برونریزی هیجان بهصورتی شدید) تمرکز دارند. اگر پرخاشگری را سائق بدانیم، آنگاه ابراز آن باید اثر پالایشی داشته باشد و از شدت احساسها و رفتارهای پرخاشگرانه بکاهد (شبیه غذا خوردن که موجب کاهش احساس گرسنگی و اعمال مربوط به آن میشود). از سوی دیگر اگر پرخاشگری را پاسخی آموخته شده بدانیم، ابراز آن میتواند منجر به افزایش چنین پاسخهائی شود (البته اگر پرخاشگری تقویت شده باشد). شواهد موجود بیشتر دیدگاه پاسخهای آموخته شده را تأیید میکند.
|
|
|
|
روانشناسان با بررسیهای آزمایشگاهی فراوانی سعی کردهاند بدانند آیا رهاساختن نسبی عنان پرخاشگری از میزان آن میکاهد یا خیر. بررسیهائی با کودکان نشان داده که داشتن فعالیتهای پرخاشگرانه، یا رفتار پرخاشگرانه را افزایش میدهد یا تأثیری در میزان آن ندارد. در آزمایشهائی با بزرگسالان نیز عموماً همین نتایج بهدست آمده است. در یک مورد، وقتی فرصتهای مکرر برای وارد آوردن ضربهٔ الکتریکی به آدم دیگری (کسی که نمیتوانست تلافی کند) داده شد، دانشجویان بهتدریج تنبیهگری بیشتری نشان دادند. بهعلاوه، افراد خشمگین در مقایسه با افراد غیرخشمگین در حملات بعدی بیشتر تنبیهگر میشوند. اگر ابراز پرخاشگری نقش پالایشی میداشت، سائق پرخاشگری افراد خشمگین میبایستی با دست زدن به اعمال پرخاشگرانه کاهش یابد و پرخاشگری بیشتر به تنبیهگری کمتر منجر گردد (گرین، Green، کوانتی، Quanty، برکووتیس، Berkowitz ،۱۹۶۵).
|
|
شواهدی در زمینهٔ پالایش در موقعیتهای زندگی واقعی نیز بهدست آمده است. در پژوهشی، با کارگران بیکار شدهٔ کنترل هوائی کالیفرنیا نخست در مورد احساسی که نسبت به شرکت و کارفرمایان خود داشتند مصاحبه بهعمل آمد و سپس از آنان خواسته شد احساسات خود را کتباً توصیف کنند. اگر پرخاشگری نقش پالایشی داشت، کسانیکه طی مصاحبه خشم فراوانی نشان داده بودند، میبایستی در گزارشهای کتبی خود خشم کمتری نشان دهند. اما نتایج عکس این فرض را نشان داد: کسانی که در گفتگوها از خود خشم نشان داده بودند، در گزارشهایشان حتی خشم بیشتری نمایان بود. جرقهٔ گفتگو، آتش پرخاشگری را شعلهور ساخته بود. در پژوهش دیگری پیوند میان خصومت کشورها نسبت به همسایگانشان و ورزشهای رایج در آن کشورها بررسی شد. نتایج نشان داد که در بیشتر فرهنگهای سرکش، ورزشهای رزمی رایج در آن کشورها بررسی شد. نتایج نشان داد که در بیشتر فرهنگهای سرکش، ورزشهای رزمی رایجترند. در این مورد نیز بهنظر میرسد پرخاشگری، به پرخاشگری بیشتری دامن میزند، نه آنکه موجب کاهش آن شود (ایبهسن، Ebbesen، دانکن، Duncan، کونچنی، koneĉni ،۱۹۷۵).
|
|
با توجه به این نتایج نمیتوان گفت پرخاشگری موجب پالایش میشود. البته اوضاع و موقعیتهائی هست که در آنها ابراز پرخاشگری از شدت رویداد آن بکاهد. مثلاً رفتار پرخاشگرانه ممکن است در افراد پرخاشگر احساس نگرانی بهوجود آورد و مانع پرخاشگری بیشتر آن شود، بهویژه اگر متوجه شدند که رفتارشان به زخمی شدن کسی انجامیده است. اما نکته اینجا است که در چنین مواردی بدون ادعای تخفیف سائق پرخاشگری نیز میتوان اثرپذیری رفتار پرخاشگرانه را تبین کرد. نکتهٔ دیگر اینکه گرچه ابراز احساسات خصمانه معمولاً مایهٔ کاهش پرخاشگری نیست با این حال ممکن است احساس مثبتی در شخص ایجاد کند. اما چنین احساسی شاید ناشی از این باشد که شخص خود را نیرومندتر و مسلطتر میبیند، و نه به این علت که سائق پرخاشگریش کاهش یافته است.
|
|
|
ابراز غیرمستقیم پرخاشگری از راه جانشینی، یعنی مشاهدهی خشونت بر صفحهی تلویزیون یا پردهی سینما چه اثراتی دارد؟ آیا تماشای خشونت که مفرهای خیالی برای سائق پرخاشگری بهوجود میآورد تأثیر پالایشی دارد یا با فراهم آوردن سرمشقهائی از رفتار خشونتآمیز، پرخاشگری را در تماشاگران برمیانگیزد؟ قبلاً در آزمایشی دیدیم کودکان از رفتار پرخاشگرانهای که بهصورت زنده یا بهشکل فیلم میبینند، تقلید میکنند. حال باید دید در شرایط روزمره چه واکنشی نشان میدهند؟ با توجه به حجم مطالب خشونتباری که از رسانههای گروهی پخش میشود، این سئوال شایان اهمیت است. بهویژه در ارتباط با کودکان که میزان خشونت در برنامههای تلویزیونی ویژهی آنان همچنان رو به افزایش است. مثلاً در ۱۹۸۰ بهطور متوسط در هر ساعت ۶/۱۸ مورد رفتار خشونتبار در برنامههای کارتونی روزهای شنبه وجود داشت، در حالیکه میزان آن در ۱۹۹۰ به ۴/۲۶ مورد رسید (نیویورک تایمز، ۱۹۹۰).
|
|
| رابطهی بین تماشای برنامههای خشونتبار تلویزیون در دورهی کودکی و میزان پرخاشگری در دوران بزرگسالی. ترجیح تماشای برنامههای خشونتبار تلویزیون در ۹ سالگی در گروهی از پسرها با رفتار پرخاشگرانه آنان در ۱۹ سالگی همبستگی مثبت نشان داد (برگرفته از ایرون، هیوزمن (Huesmann)، لفکوویتز (Lefkowitz) و والدر (Walder، ۱۹۷۲).
|
|
|
در چند پژوهش آزمایشی سعی شده است برنامههای تلویزیونی که کودکان تماشا میکنند کنترل شود. در یکی از این آزمایشها، گروهی کودک هر روز مدت زمان معینی به تماشای فیلمهای کارتونی خشن پرداخت، و گروهی دیگر در همان مدت فیلمهای کارتونی غیرخشن تماشا کرد. میزان پرخاشگری این دو گروه در جریان فعالیتهای روزمره نیز ثبت شد. کودکانی که فیلمهای کارتونی خشن دیده بودند در روابط خود با همسالان خویش پرخاشگری بیشتری نشان دادند، در حالیکه در میزان پرخاشگری کودکانی که فیلمهای کارتونی غیرخشن تماشا کرده بودند تغییری دیده نشد (استوئر (Steuer)، اپلفیلد (Applefield)، و اسمیت، ۱۹۷۱).
|
|
بررسی فوق شامل یک گروه تجربی و یک گروه گواه بود، اما بیشتر این قبیل بررسیها بهشیوهی تعیین میزان همبستگی صورت گرفته است. در این پژوهشها رابطهی میان میزات تماشای برنامههای خشونتبار تلویزیون و میزان توسل کودکان به پرخاشگری در حل اختلافهای شخصی بررسی شده است. ضرایب همبستگی حاصل مثبت بوده است (سینگر و سینگر، ۱۹۸۱)، حتی در گروه کودکان فنلاندی که برنامههای خشونتبار در تلویزیون کشورشان بسیار محدود است (لاگرسپتس (Lagerspetz)، ویهمرو (Viemero)، و آکادمی (Akademi)، ۱۹۸۶). البته، همبستگی نمودار رابطهی علی نیست. احتمال دارد کودکانی برنامههای خشونتبار تلویزیون را بیشتر ترجیح دهند که اصولاً پرخاشگرتر هستند - یعنی داشتن طبیعت پرخاشگر موجب تماشای برنامههای خشونتبار میشود، و نه عکس آن.
|
|
برای ارزیابی این فرضیهی جدید، عادات تماشای تلویزیون در کودکان طی یک دورهی ۱۰ ساله بررسی شد. در این پژوهش، بیش از ۸۰۰ کودک ۸ و ۹ ساله شرکت داشتند.در مورد هر کودک، پژوهشگران اطلاعاتی دربارهی نوع برنامههای مورد علاقه و میزان پرخاشگری (از نظر همکلاسیها) گردآوری کردند. معلوم شد پسرهائی که برنامههای خشن را میپسندیدند در روابط فردی خود خشونت بیشتری نشان میدادند تا پسرهائی که برنامههای فاقد خشونت را ترجیح میدادند. تا اینجا شواهد همانند یافتههای بررسیهای قبلی است. اما ده سال بعد با نیمی از همان آزمودنیها در مورد برنامههای تلویزیونی مورد علاقهشان مصاحبه بهعمل آمد و گرایش آنان به بزهکاری به کمک آزمون اندازهگیری شد. همسالانشان نیز میزان پرخاشگری آنان را درجهبندی کردند. شکل رابطهی بین تماشای برنامههای خشونتبار تلویزیون در دورهی کودکی و میزان پرخاشگری در دوران بزرگسالی نشان میدهد که بین تماشای زیاد برنامههای خشونتبار تلویزیون در ۹ سالگی و میزان پرخاشگری در ۱۹ سالگی همستگی مثبتی وجود دارد. مهمتر آنکه حتی وقتی میزان پرخاشگری در دورهی کودکی با روشهای آماری تعدیل شد باز هم ضریب همبستگی حاصل، از نظر آمای معنیدار بود. با توجه به این یافته، کمتر احتمال دارد که سطح آغازین پرخاشگری، هر ترجیح برنامههای تلویزیونی را در دورهی کودکی تعیین کند و هم میزان پرخاشگری در دوره بزرگسالی را.
|
|
نکتهی شایان توجه اینکه در این بررسی در گروه دختران هیچگونه رابطهی همسانی بین عادات تماشای تلویزیون و رفتار پرخاشگرانهی بعدی در هیچیک از دو سطح سنی دیده نشد. این نتیجه هماهنگ با نتایج بررسیهای دیگری است که در آنها معلوم شده است دخترها در مقایسه با پسرها گرایش کمتری به تقلید رفتار پرخاشگرانه دارند مگر آنکه مخصوصاً بهخاطر چنین رفتاری تقویت شوند. در آمریکا، دخترها بهندرت بهخاطر رفتار پرخاشگرانه تقویت و تشویق میشوند. از آنجا که در تلویزیون بیتری نقشهای پرخاشگرانه را پسرها و مردها بازی میکنند احتمالاً سرمشقهای پرخاشگری که دخترها و زنها بتوانند از آنها تقلید کنند بسیار کم است. اما در مورد پسرها، اکثر بررسیها به این نتیجه اشاره دارند که تماشای خشونت میتواند، پرخاشگری در روابط شخصی را، بهویژه در کودکان، افزایش دهد. مروری بر ۲۸ بررسی در این زمینه، مؤید این نتیجهگیری است (وود (Wood)، وانگ (Wong)، کاچر (Chachere)، ۱۹۹۱). برمبنای این یافتهها مفهوم نقش پالایشی پرخاشگری و نظریهی سائق پرخاشگری، مردود بهنظر میرسد.
|
|
در مروری که بر پژوهشهای پرخاشگری داشتیم به تمامی علل آن نپرداختهایم. علل رایج خشم و پرخاشگری عبارتند از: فقدان عزتنفس و تصور اینکه شخص دیگری غیرمنصفانه رفتار کرده است (آوریل (Averill)، ۱۹۸۳). در بحث از پرخاشگری بهمثابهی سائق، در مقایسه با پرخاشگری بهمثابهی پاسخ آموخته شده، اشارهای به این دو عامل نکردهایم. علاوه بر این، در بروز پرخاشگری مسلماً عوامل اجتماعی متعددی نیز دخالت دارند که فقر، تراکم جمعیت، رفتار مراجع قانونی از قبیل پلیس، و ارزشهای فرهنگی گروهی که فرد به آن تعلق دارد تنها معدودی از آنهاست. دربارهی برخی از این تأثیرات اجتماعی در فصل ۱۸ گفتگو خواهیم کرد. خلاصهی کلام اینکه، پرخاشگری احتمالاً هنگامی صورت میگیرد که آدمی احساس ناکامی کند، اما نه اینکه پرخاشگری همیشه در پی ناکامی ابراز شود. شرایط و موقعیتهای اجتماعی بسیاری گرایش بهعمل پرخاشگرانه را کاهش میدهند یا آن را تشدید میکنند (برکوویتز، ۱۹۸۱).
|