اين دسته از دانشها در دورهٔ دو قرن هفتم و هشتم به رواج و قوت پيشين نبود. دانشهاى شرعى اهل سنت به سبب برافتادن خلافت و ضعف عمومى عالمان و اينکه بسيارى از ايرانيانى که در اين رشتهها کار مىکردند به کشورهاى مجاور گريختند و در همان جاها ماندند و يا مُردند، رواج گذشته خود را از دست داد اما شيعيان در اين دو قرن در دانشهاى شرعى خود کارهاى نسبتاً اساسىترى انجام دادند.
|
|
|
|
علم قرائت در دورهٔ دو قرن هفتم و هشتم دوره بارورى نيست. دو عالم بزرگ اين علم که در آغاز و انجام اين دوره بهسر مىبردند يکى منتجبالدّين الهمدانى ابنابىالعزابن ابىيوسف (م ۶۴۳) و ديگرى الجزرى محمدبن محمد (۷۵۱-۸۳۳) بودند که اولى بيشتر کارهاى علمى خود را در مصر و دمشق انجام داد و هم در دمشق بدرود حيات گفت و دومى عدهٔ زيادى از عالمان را از کَش و سمرقند گرفته تا شيراز در شهرهاى مختلف ايران تربيت کرد و از اينرو در تعليم قرائت در ايران مقامى بلند دارد. از آثار او شرح مصابيح بَغَوي، غايةالمهرة فى الزيارة علىالعشرة، طيبةالنشر فى قراآت العشر و المقدمة فيما على قارى القرآن اَن يعلّمه را بايد نام برد. همچنين وى در شيراز محلى بهنام دارالقرآن تأسيس کرد که پس از وفات در همانجا مدفون شد.
|
|
در تفسير کتابهاى معتبرى در اين دوره بهوجود آمد از آن جمله 'انوار التنزيل و اسرارالتأويل' ، به عربي، از قاضى ناصرالدّين ابوالخير عبدالله شيرازى بيضاوى (متوفى ۶۸۵). از اين دانشمند در کلام و فقه و اصول هم تأليفهاى مهمى بهجاى مانده است و او مدتى سمت قضاى شيراز را داشت. تفسير او را مؤلفانى از قبيل الصفدى و ابنيوسف شامى متأثر از تفسير کشّاف زَمَخشرى دانستهاند. بر اين تفسير چندين حاشيه در شرح نوشته شده است که از مهمترين آنها حاشيهٔ شيخالاسلام ابويحيى زکرياى انصارى (م ۷۲۷) بهنام 'فتحالجليل ببيان خفى انوار التنزيل' است. از کتابهاى ديگر تفسير در اين عهد حاشيهٔ مير سيدشريف جرجانى (۷۴۰-۸۱۶) بر کشاف زَِمَخشري، و کتابى به فارسى بهنام 'ترجمان القرآن' از اين مؤلف در ترجمهٔ کلمههاى دشوار سورههاى قرآن، مشهور است و سعدالدّين مسعود بن عمر تفتازانى (م ۷۹۲) دانشمند معروف نيز حاشيهاى بر قسمتى از کشاف نوشت. ديگر مختصرى است که عفيفالدّينبن سعيدبن مسعود کازرونى از تفسير ابنکثير دمشقى (م ۷۴۴) ترتيب داد و آن را 'البدر المنير' ناميد. از صوفيان هم ـ هر چند در تفسيرهاى از اين گروه مورد طعن قرار مىگرفت ـ تفسيرهائى مانده است. از جمله تفسيرى از نجمالدّين کُبرى در ۱۲ مجلد، تفسير بشير از نجمالدّين دايه (م ۶۵۴)، تفسيرالفاتحه از صدرالدّين محمدبن اسحق قونوى (م ۶۷۳) تفسير سورة الفاتحهٔ شمسالدّين الفَنارى (۷۵۱ - ۸۳۴) منسوب به فَنار از شهرهاى روم. تفسيرى از شيخ ابوالسعادات عفيفالدّين عبداللهبن اسعد يافعى (م۷۶۸) بهنام 'درّالنظيم' . تفسيرهاى ديگرى به همين نام از تقّىالدين السّبکى (م ۷۵۶) و مجدالدّين ابوطاهر فيروزآبادى (م ۸۱۷) تفسيرى در چهار مجلد از علاءالدّين خازِن (علىبن محمدبن ابراهيم بغدادى م ۷۴۱)
|
|
|
علم حديث در دوره قرن هفتم و هشتم بيشتر به نفع شيعه پيش مىرفت. در آغاز اين دوره چند تن از عالمان بزرگ شيعه ظهور کردند و در اخبار حديث و کلام آثارى بر جاى نهادند. از آن جمله است سيدرضىالدّين علىبن طاوس علوى حَلّى معروف به سيدبن طاوس (۵۸۹-۶۶۴) استاد علامهٔ حِلّى و صاحب کتابهاى 'فَرَج الهموم، فلاح السّائل و نَجاح المسائل، کشف المحجَة لِثمرة المهجَة' در حديث و کلام، و کشفاليقين يا کتاباليقين در اثبات امامت علىبن ابيطالب با استناد بر احاديث نبوي؛ و محاسبةالنّفْس، و الطُرَف من الاَنباء و المَناقب. برادر ابنطاوس يعنى جمالالدّين احمد (م ۶۷۳) و پسر وى غياثالدّين ابوالمظفر عبدالکريم صاحب کتاب 'قرحةالغري' و 'شَمل المنظوم' نيز در شمار مؤلفان معروف شيعى بودند. از ديگر عالمان شايان ذکر محقق حِلّى (م ۶۷۶) و جمالالدّين يوسفبن حاتم عاملى صاحب الاَربعين فى فضائل اميرالمؤمنين و ابوسعيد حسنبن حسين بيهقى صاحب راحة الاَرواح و مونس الاَشباح، شمسالدّين يحيىبن حسن حِلّى (م ۶۰۶) شاگرد ابن شهرآشوب و صاحب کتاب العمدة مِن صِحاح الاخبار فى مناقب امام الابرار، در فضايل علىبن ابيطالب، ابومحمد ديلمى استاد ابنفهد حِلّى صاحب غُرَرالاَخبار و دُرَرالآثار در باب مناقب ائمه و کتاب ارشاد القلوب را بايد نام برد. اين کتابها و کتابهاى متعدد ديگرى که عالمان شيعهٔ قرن هفتم و هشتم نوشتند متوجه ذکر مناقب خاندان پيامبر و امامان و در جهت اثبات مبناهاى اعتقادى خود و نشر آن در ميان مردم و تسجيل برترى پيشوايان خود براى عمومى کردن مذهب تشيع بوده است.
|