|
|
در اين مبحث اشارهاى خواهيم داشت به بعضى از تأليفات او مانند: حاشيه بر تفسير بيضاوى؛ شرح تهذيب اصول؛ حاشيه بر الهيات شفا؛ رسالهاى در معما؛ شرح باب حادى عشر در کلام؛ شرح رسالهٔ جعفريه در فقه؛ رسالهاى فارسى در احوال معاد؛ رسالهٔ انموذج العلوم؛ رسالهاى در علم انشاء؛ مجموعهٔ منشآت و جز آنها.
|
|
از رسالهٔ او در علم انشاء نسخههائى در دست است و آن در ذکر فرنهادها (قاعدهها)ى نامهنگارى و انشاء است با آرودن نمونهها که شاه طاهر به سال ۹۳۸هـ در هند تأليف و تنظيم کرد. و اما مجموعهٔ منشآت او موسوم به انشاء شاه طاهر همان است که به انشاء روحافزا هم شهرت يافته است و متضمن مقدارى از نامههاى او است که به سلاطين ايران (شاه طهماسب) و هند (پادشاهان جزء دکن) يا به مردم ديگر نوشته است. شاه طاهر شاگرد شمسالدين خفرى بود و نامهاى بدو نوشته است که در بخش سوم از جلد پنجم تاريخ ادبيات دکتر صفا ص ۳۲-۱۶۳۰ نقل شده است. در نامهاى که به قاضى ميرحسين نوشته از اينکه خلاف رابطهٔ آبا و اجدادى عمل کرده و نامهاى به او نفرستاده گله کرده و از آن معلوم است که دوران شباب را با يکديگر در تحصيل دانش گذرانيدهاند. گويا باز در نامهاى به همين ميرحسين باشد که از او اظهار رنجش کرده و گفته است چرا به تضريب ديگران به او نسبت الحاد داده و باعث خروجش از ايران شده است؟ و بسيارى نامههاى ديگر که از زبان خود به شاهان و رجال و دوستان و مشايخ و علما نوشته و يا از جانب پادشاهان نظام شاقى و قطب شاهى به يکديگر مرقوم داشته است.
|
|
|
اميرمحمودبن غياثالدين خواندمير هروى مانند پدر به تأليف کتب تاريخى تمايل داشت. وى بعد از مهارجرت پدرش به هند در ايران و در شهر هرات ماند و در کشاکشهاى ميان صفويان و اوزبکان نيز در همان شهر بهسر مىبرد و کتاب تاريخ پادشاهى شاهاسمعيل و شاهطهماسب را که به ذيل حبيبالسير معروف است، در همانجا ميان سالهاى ۹۵۳-۹۵۷ تأليف کرد. اميرمحمود شيوهٔ که پدر را در تأليف دنبال کرده در حقيقت کتاب خويش را بهصورت ذيلى براى حبيبالسير درآورده است. در اين کتاب بيان حوادث به نظم سنواتى ترتيب نيافته بلکه ذکر وقايع اصلى بر حسب تقدم و تأخر آنها مورد توجه است.
|
|
|
ميريحيى قزوينى و فرزندانش
|
|
اميريحيىبن عبدالطيف حسنى سيفى قزوينى از دانشمندان و مؤلفان معروف سدهٔ دهم هجرى است. محمد امين بن احمد رازى دربارهٔ او نوشته است که امير يحيى از علوم عقلى و نقلى بهره داشته اما در فن تاريخ و سير يگانهٔ روزگار بوده است و اثر معروف او لبالتواريخ است که تاريخى مختصر اما مفيد است. امين احمد عمر او را هفتاد و هفت سال نوشته است. دشمنانش او را نزد شاه طهماسب به سنّى بودن متهم ساختند و به اين سبب مدتى در اصفهان مقيد بود تا به سال ۹۶۲ درگذشت.
|
|
پسر بزرگ ميريحيى، ميرعبداللطيف که مانند پدر متهم شده بود قزوين را ترک گفت و به گيلان و از آنجا به هند گريخت و در آغاز پادشاهى جلالالدين اکبر (سال ۹۶۳) با خاندانش به هند رسيد و مورد قبول و اکرام آن پادشاه واقع گرديد.
|
|
مير علاءالدولهٔ کامى پسر ديگر ميريحيى که پدر را از سوءقصد شاه طهماسب آگاه کرده بود، به همراه برادرش ميرعبدالطيف در همان سال ۹۶۳هـ وارد هند شد و مانند برادر به لطف دربار اکبر و در رديف شاعران آن درگاه پذيرفته شد. وى شعر مىگفت و کامى تخلص مىکرد و مردمى دانشمند و ادب شناس بود. در غزل دست داشت و کتاب مشهورى بهنام نفائسالمآثر دارد که دربارهٔ شاعران خاصه گويندگان دربار اکبر تأليف کرد و ملاعبدالقادر بداؤنى مؤلف منتخبالتواريخ فصل پايان کتاب خود را در بيان احوال شاعران دربار جلالالدين اکبر از آن کتاب گرفت. وى جز اين کتاب رسالهاى در صنايع شعرى و رسالهاى ديگر بهنام صحيفةالارقام در هنر خوشنويسى داشت.
|
|
|
مظفربن محمد حسينى کاشانى متخلص به شفائى و کتاب او طبشفائى يا 'اقرابادين شفائى' و ترجمهٔ لاتينى نام داشت. وى کتابى در اخلاق دارد که به اخلاق شفائى مشهور است. در مقدمهٔ آن کتاب بعد از ذکر مطالبي، به بحث در بايستگى آرايش نفس به زيور دانش پرداخته و آنگاه به بيان سه قوهٔ: نطقي، شهوي، غضبى و لزوم رعايت اعتدال در هر يک توجه نموده و سپس کتاب را به دو مقاله تقسيم نموده است: مقالهٔ اول در بيست و يک باب دربارهٔ فضائل اخلاقى و مقالهٔ دوم در هفده باب دربارهٔ رذائل اخلاقى. نثر کتاب ساده و بسيار روان است و چنانکه مؤلف خواسته است قابل استفادهٔ خواص و عوام. وى در مقدمهٔ کتاب و در هر يک از ابواب حکايتهائى آورده آنها را از کتابهاى معتبر نقل نموده و گاه اشعارى از هر جا به شاهد مثال ذکر کرده است.
|
|
وى به سال ۹۶۳هـ فوت کرده و نبايد او را با شفائى ديگرى اشتباه کرد که حکيم شرفالدين حسن نام داشته، و اتفاقاً او هم شاعر و پزشک بوده، و سه سال بعد از مرگ شفائى نخستين زاده و ۷۴ سال بعد از ولادت او مرده است (=۹۶۶-۱۰۳۷).
|
|
|
سلطانمحمدبن اميرى هروى متخلص و معروف به فخرى از مؤلفان و صاحبقلمان و شاعران مشهور ايران و هند در سدهٔ دهم هجرى است. پدرش اميرى خراسانى از رجال خراسان در پايان دورهٔ تيمورى و آغاز عهد صفوى بوده و شعر مىسروده و با شاعرانى چون هلالى و هاتفى معاشرت داشته است. سلطانمحمد تا مدتى از عهد پادشاهى شاه طهماسب در هرات بهسر مىبرد و در همان اوقات بود که مجالس النفائس امير عليشير نوائى را بهنام شاه اسمعيل و پسرش سام ميرزا ترجمه و تکميل کرد و لطايفنامه ناميد. از فخرى هروى چند اثر مهم و قسمتى از اشعار او در دست است. ديوانش را اوحدى بليانى ديده و قريب به پنجهزار بيت تخمين زده است و آثار ديگرش بدين شرح است:
|
|
۱. لطائفنامه که بهنام شاهاسمعيل و پسرش سامميرزا پيرامون سال ۹۲۷ - ۹۲۸ از مجالس النفائس امير عليشير نوائى که به ترکى جغتائى است، ترجمه شد و با اضافات بسيار و افزودن يک مجلس (مجلس نهم) بر آن به پارسى سليس و روان درآمد. در مجلس نهم نام ۱۸۹ تن از شاعران که ميرعلى شيرنخستين آنان است، ياد شده.
|
|
۲. تحفةالحبيب، مجموعهٔ غزلهايش که شاعران به استقبال از يکديگر ساختهاند و به نظم الفبائى قافيهها از الف تا ياء تنظيم شده و سفينهاى است بسيار ذيقيمت زيرا از بسيارى شاعران که شعر کم از آنان داريم يا ديوانهايشان در دست نيست در اين مجموعه شعر مىيابيم.
|
|
۳. بستان خيال که مطالع غزلها از شاعران هم عهدش در آن آمده است.
|
|
۴. هفت کشور، و آن آميختهاى است از مطلبهاى تاريخى و اخلاق و سياست کشوردارى همراه با حکايات و قصص که به نام شاهاسمعيل اول، و بنابراين پيش از سال ۹۳۰، تأليف شده است.
|
|
۵. روضةالسلاطين که سالها بعد از ترجمهٔ مجالسالنفائس به سال ۹۶۰هـ بهنام ميرزاشاه حسن بن شاه بيگ ارغون در هفت باب تأليف شده مشتمل است بر ذکر پادشاهانى که شعر مىسرودهاند.
|
|
۶. صنايعالحسن در صنعتهاى شعرى در عروض و قافيه که بهنام ميرزا شاه حسن ارغونى حکمران سند تأليف شده است.
|
|
۷. جواهرالعجايب در بيان حال بيست و پنج تن از زنان شاعر به نظم تاريخى است که از مهستى آغاز مىشود.
|
|
۸. ديوان اشعار. چنانکه اوحدى بليانى نوشته فخرى ديوانى قريب به پنجهزار بيت داشته و که اوحدى آن را در شهر اگره نزد او ديده و از آن را در شهر اگره نزد او ديده و از آن اشعار در عرفاتالعاشقين ثبت نموده است.
|