بسيارى از بيمارىهاى عفونى گرانولوماتو (سل، بروسلوز، جذام و توکسوپلاسموز) سيرى مزمن با حملات و پسرفتهاى مکرر دارند و چشم را بهخصوص بهصورت يووئيت قدامى درگير مىکنند.
در کمتر از ۱% موارد توبرکلوز، چشم از کانونى اندوژن در بدن درگير مىشود. بروز آن اخيراً بهعلت گسترش ايدز افزايش يافته است. گاهى در چشم تنها سگمان قدامى را درگير مىکند (التهاب عنبيه) ولى گاهى سگمان خلفى را نيز بهصورتى شبيه ترومبوز وريد مرکزى شبکيه درگيرى مىکند (اين حالت ممکن است از بالا بودن پلاکتها ناشى شود و بيانگر حالتى شبيه اريتم ندوزوم در شبکيه باشد). درمان شامل داروهاى ضد سل، ميدرياتيک و کورتيکواستروئيد است. در سل ارزنى تعداد زيادى ندول کوچک و مجزاء مايل به زرد در قطب خلفى چشم ممکن است ديده شود.
جذام
در ۵۰-۲۰% موارد بيمارى جذام (بيمارى هانسن)، چشم درگير مىشود (بهخصوص در نوع لپروماتو بيماري). مايکوباکتريوم لپرآ به بافتها، اعصاب و ضمائم چشمى تهاجم مىکند. بهعلت تمايل اين ارگانيمس به دماهاى پائينتر، به سگمان قدامى چشم بيش از سگمان خلفى علاقه دارد. اولين علائم جذام چشمى شامل لاگوفتالموس (Lagophthalmos)، ريزش قسمت خارجى ابروها و مژهها (Madarosis)، پرخونى ملتحمه، کراتيت سطحى و کراتيت بينابينى (بيشتر در ربع تمپورال فوقانى قرنيه) مىباشد. کراتيت حاصل مىتواند با ايجاد اسکار در قرنيه تارى ديد و کورى ايجاد کند. التهاب گرانولوماتو عنبيه همراه با لپروما (مرواريدهاى عنبيه)، آتروفى عنبيه و مدرمک نوک سوزني، هيپرتروفى ابروها، دفورميتى پلکها و تريکيازيس از تظاهرات و عوارض ديگر بيمارى است. فقدان حس قرنيه و فلج فاشيال ناشى از بيمارى مىتواند باعث کراتيت Exposure در قسمت تحتانى و مرکزى قرنيه شود. به کمک علائم فوق و بيوپسى پوست، تشخيص مسجل مىشود وبا سولوفونها، کلوفازيمين و ريفامپين درمان مىشوند.
بروسلوز
در مرحله مزمن بيمارى يووئيت امکانپذير است.
سيفيليس
سيفيليس مادرزادى
تظاهرات چشمى آن شامل کراتيت بينابينى (شايعترين ضايعه چشمى آن) و کوريورتينيت است و درمان با پنىسيلين مىباشد.
سيفيليس اکتسابى
شانکر سيفيليسى مىتواند لبهٔ پلک را درگير کند (مرحله اول). در ۵% موارد مرحله دوم بيمارى (مرحلهٔ بثورات جلدي)، التهاب حاد عنبيه و جسم مژگانى و گاه درگيرى سگمان خلفى رخ مىدهد.
توکسوپلاسموز
توکسوپلاسموز مادرزادى
در ۳/۱ نوزادان مادرانى که در دوران باردارى به توکسوپلاسموز اکتسابى مبتلا شدهاند (بهخصوص در سه ماه سوم)، توکسوپلاسموز مادرزادى رخ مىدهد. معمولاً يک کوروئيديت موضعى در قطب خلفى ديده مىشود (اغلب يک ضايعه فعال در کنار يک ضايعه قديمى بهبود يافته). حملات يووئيت خلفى و کوريورتينيت معمولاً نشانه فعال شدن مجدد عفونت مادرزادى است. مىتواند پان يووئيت يا آتروفى اپتيک (بهعلت پاپيليت) ايجاد کند. يووئيت قدامى بهتنهائى ايجاد نمىشود. ديد محيطى معمولاً حفظ مىشود ولى در ۵۰% موارد ديد مرکزى کاهش مىيابد (درگيرى ماکولا). کورتيکواستروئيد سيستميک التهاب را کاهش مىدهد ولى جلوى اسکار را نمىگيرد. تزريق کورتيکواستروئيد به زير ملتحمه يا خلف کره چشم، بهعلت خطر فعال شدن بيمارى ممنوع است.
توکسوپلاسموز اکتسابى
معمولاً فرد جوانى است با کسالت عمومي، لنفادنوپاتي، گلودرد و هپاتواسپلنومگالى (مشابه مونونوکلئوز عفوني) و بهندرت رتينوکوروئيديت. تشخص بهروش سرولوژى مىباشد.
سارکوئيدوز
سارکوئيدوز، اين بيمارى ريه، چشم (يووئيت)، پوست و سيستم رتيکولواندوتليال را درگير مىکند. از خصوصيات ساکوئيد چشمي، پرىفلبيت موضعى است. درگيرى چشم با کورتيکواستروئيد و ميدرياتيک موضعى و نئوواسکولاريزاسيون شبکيه با فوتوکواگوسيون درمان مىشود.