|
|
قدمت اين شهر به بيش از هزار سال مىرسد ، اما توسعه و ترقى آن تقريباً از زمانى که کريمخان زند شيراز را پايتخت ايران کرد ، شروع شد. آثار قلعههاى قديمى مانند قلعهٔ کهنه ، قلعهٔ نارنجى و قلعهٔ شيرازى هنوز هم در اطراف اين شهر ديده مىشود.
آباده را قبايل گرجهاى و پرندى بنا کردند ، اما اهميت و اعتبار آن به دورهٔ کريمخان زند باز مىگردد. ظاهراً به دستور او بود که اين شهر آباده ناميده شد. آباده به علت نامساعد بودن عوامل جغرافيايى از نظر شهرى چندان پيشرفتى نکرده ، اما به دليل استقرار در مسير کوچ (ييلاق - قشلاق) ايل قشقايى ، حائز اهميت است.
|
|
|
نام اين شهرستان از لغت «سته» به معناى انگور و انگورستان گرفته شده است. آبادانى اين شهر از سال ۷۴۶ هجرى قمرى (پس از ويرانى آن در دوره مغول) به دست امير مبارزالدين آل مظفر صورت گرفته است.
اين شهر در قديم چهار محله داشت که هر محله داراى مساجد و آبانبارهاى متعددى بود. حمداللّه مستوفى از آن به نام شهرکى پر درخت که آب و هواى معتدل و ميوهٔ فراوان دارد ، ياد کرده است.
جغرافىنويسان اسلامى نام آن را به صورت اصطهبانان و گاهى هم اصطهبانات ثبت کردهاند ، ولى با گذشت زمان ، فارسى زبانان آن را اصطهبان ناميدهاند.
|
|
|
اقليد در فارسى به معناى کليد است و مفهوم مجازى آن ، کليد گشايش سرزمين فارس است. گويى هر آن کس که اقليد را فتح کند ، فارس را فتح کرده است. از آثار قديمى اين شهرستان مىتوان به تل حاجى نوروز ، تل خنجشت ، تپهٔ حسنآباد ، تل چشمهٔ وزوزن (مربوط به هزارهٔ اول پيش از تاريخ) و کتيبهٔ پهلوى (مربوط به دورهٔ ساسانيان) اشاره کرد.
|
|
|
جهرم يا کهرم به معناى جاى گرم است و از آثار باقى ماندهٔ آن مىتوان قلعهٔ گبرى را نام برد که به سبک معمارى ساسانى ساخته شده است.
به استناد نوشتههاى استخرى ، ابن بلخى و حمداللّه مستوفى ، جهرم قلعهاى بزرگ ، معروف به خورشه و خورشاه داشت که فاصلهٔ آن تا شهر ، پنج فرسخ بود. بانى اين قلعه ، خورشه ، عامل خلفاى بنىاميه در جهرم بود که بعدها به همت خواجه نظامالملک - وزير مشهور سلجوقيان - تعمير و مرمت شد.
در امتداد راه جنوبى جهرم در ۴۲ کيلومترى جنوب غربى جويم ، دو محل در مجاورت هم به نامهاى حريم و کاريان وجود دارند. کاريان محل آتشکدهٔ معروف کاريان است که مخصوص موبدان بود و يکى از سه آتشکدهٔ بزرگ ايران دورهٔ ساسانى به شمار مىرفت.
|
|
|
داراب از شهرهاى قديمى استان فارس است که قبل از اسلام «دارابگرد» نام داشت و خرابههاى آن در پنج کيلومترى جنوب شهر داراب فعلى قرار دارد. ولايت دارابگرد (دارابجرد) ، شرقىترين ولايت از پنج ولايت فارس بود و تقريباً همان ولايت شبانکاره بود که در دورهٔ مغولان از فارس جدا شد و حکومتى جداگانه داشت.
در افسانههاى ايرانى ، بناى شهر دارابگرد را به داراب نسبت دادهاند. مرکز داراب در دورهٔ خلفاى اسلامى شهر دارابگرد يا دارابجرد ثبت شده است.
در ýآغاز قرن ششم هجرى ، قسمت عمده شهر دارابگرد ويران شد و تنها قلعهاى محکم که در وسط شهر بود ، باقى ماند. همزمان با استيلاى اتابکان سلغرى بر فارس ، سلسلهٔ ديگرى در قسمت شرقى اين ايالت يعنى در ناحيهٔ سرحدى بين فارس ، کرمان و خليجفارس که مشتمل بر بلاد دارابگرد ، نيريز ، ايگ (ايج) ، طارم و اصطهبانات بود ، به قدرت رسيد و اين نواحى را که در آن زمان شبانکاره نام داشت ، به تصرف خود در آورد. اين سلسله ، مرکز حکومت را از دارابگرد به دارکان (زرکان) که در جنوب قلعهٔ ايگ واقع شده است ، منتقل کرد.
|
|
|
مرکز شهر سپيدان يا بيضا ، اردکان است. اردکان در لغت به معنى نوعى از جدولها و اشکال نجومى است. واژهٔ «ارد» را قهر و غضب نيز معنى کردهاند و «کان» به معناى معدن است ، گفته مىشود که اهالى آنجا شورشگر و جنگجو بودند.
اردکان از حوادث روزگار در امان نماند ، حملات افغانها در زمان افشاريه و يورشهاى ايلات بويراحمد در دو قرن پيش ، خرابىهاى بسيارى در اين شهر به بار آورد. پنجاه سال پيش نيز سيل اين شهر را نيمه ويران کرد.
|
|
|
نام شيراز ، در کتيبههاى هخامنشى تختجمشيد خوانده شده است. اشياء و ظروف تاريخى و مسکوکاتى که هم اکنون در موزهٔ متروپوليتن نيويورک موجود است ، از مجد و عظمت شيراز در عهد سلوکىها ، اشکانيان و ساسانيان گواهى مىدهد.
در کاوشهاى منطقهٔ قصر ابونصر معلوم شد که اين بنا به اواخر دوران اشکانى يا اوايل دورهٔ ساسانى تعلق داشته و چند مهره نيز که نام اردشير و شيراز بر آن نوشته شده ، به دست آمده است.
طبق روايات اساطيرى ، شيراز در زمان فرزند تهمورث - دومين پادشاه پيشدادى - ساخته شده است. در زمان خلفاى اسلامى ، اعراب چندين بار به شهر استخر حمله کردند که بر اثر مقاومت ساکنان آن ، شهر سخت آسيب ديد. به مرور شيراز مقر حکمرانان عرب و مأموران خلفاى اموى و عباسى شد. با کاسته شدن از عظمت ، وسعت و جمعيت شهر استخر ، بر رونق شيراز افزوده شد. در سال ۲۸۱ هـ.ق عمروليث دومين پادشاه صفاريان ، بناهاى متعددى از جمله يک مسجد جامع در شيراز احداث کرد و به رونق بيش از پيش اين شهر افزود.
ديلميان بر آبادانى شيراز افزودند. خصوصاً عضدالدولهٔ ديلمى (۳۷۲-۳۶۶ هـ.ق) در مجد و عظمت شهر و رفاه مردم آن کوشش بسيار کرد. در دوران صفويه شيراز مرکز ايالت فارس بود و امامعلى خان ، حکمران فارس بناهاى بسيارى در اين شهر پى ريخت.
در سال ۱۷۰۹ هـ.ق ، شيراز بر اثر جارى شدن سيل سهمگين ويران شد و بسيارى از آثار تاريخى آن از ميان رفت. در اواخر دورهٔ صفويان نيز افغانها اين شهر را مورد حمله قرار دادند و خرابىهاى بىشمار به آن وارد آوردند. در سال ۱۱۴۲ هـ.ق نادرشاه ، افغانها را از شيراز راند و اين شهر آرامش و امنيت دوباره يافت ، تا اين که در سال ۱۱۷۵ هـ.ق ، تقىخان شيرازى اعلام استقلال کرد و سر از فرمان نادر برتافت. نادرشاه انبوهى از لشکريان خود را به جنگ با حاکم شيراز و تصرف شهر فرستاد و بعد از چهار ماه و پانزده روز محاصره ، شيراز به تصرف سپاهيان نادر در آمد و لشکريان غالب ، بسيارى از مردم بىگناه را قتلعام کردند. پس از اين واقعهٔ وحشتناک ، بيمارى طاعون بيش از ۱۴ هزار نفر از مردم شهر را از پاى در آورد.
در سال ۱۱۸۰ هـ.ق کريمخان زند شيراز را مقر حکومت خود قرار داد و براى عمران و آبادانى آن کوشيد.
هنگامى که آغامحمدخان قاجار در سال ۱۲۰۷ هـ.ق به شيراز دست يافت ، امر به ويرانى باروى شهر داد. بعدها بارويى ديگر نيز ساخته شد که بر اثر زلزلهٔ سال ۱۳۳۹ هـ.ق بسيارى از قسمتهاى آن فرو ريخت.
شيراز طى چند دههٔ اخير توسعه و گسترش جالب توجهى يافته و به يکى از شهرهاى مهم و زيباى ايران تبديل شده است. محيط مساعد شيراز در ادوار گوناگون دانشمندان ، سخنوران و نويسندگانى بزرگ را در دامان خود پرورده است که آثار جاويدان آنها ميراث علمى و ادبى ايران را زنده و جاويد نگاه خواهد داشت.
|