|
|
در بررسىهاى جمعيتشناختى سن شروع بهکار را ۱۵ سالگى در نظر مىگيرند. لکن اين امر در جامعه روستائى بهعلت جوانى جمعيت و نياز خانواده به نيروى کار انسانى؛ کودکان نيز در فعاليتهاى اقتصادى شرکت دارند.
|
|
در واقع سن شروع بهکار در خانواده روستائى مشخص نيست. کودکان از وقتى که توانائى انجام کارى را پيدا کردند، در امور اقتصادى به والدين خود کمک مىکنند. شرايط خاص کار و زندگى خانوادهٔ کشاورز ايجاب مىکند که از تمام نيرو و امکانات خود و حتىالمقدور از نيروى کار کودکان در امور توليدى استفاده شود.
|
|
نياز به نيروى کار انسانى خاصه به هنگام کشت و برداشت بهقدرى اهميت دارد که برخى از کودکان مدرسه رو در مواقع لزوم موقتاً مدرسه را ترک مىکنند و بهکار گمارده مىشوند و يا اصولاً تحصيل را ناتمام گذاشته در امور توليدى خانواده کار مىکنند. مىتوان گفت که نياز خانواده به نيروى کار کودکان تا حد زيادى در اين امر مؤثر است. همين امر گاه سبب مىشود که کودکان تحصيلات خود را نيمه کاره ترک مىکنند و در امور توليدى خانواه بهکار مىپردازند. در 'حسن لنگى' (حسن لنگى دهکدهاى از بندرعباس صفحهٔ ۶۸) دهکدهاى از بندرعباس کودکان کمتر موفق مىشوند. تحصيلات دوره ابتدائى خود را به اتمام برسانند. دانشآموزان بهتدريج که از کلاسى به کلاس بالاتر مىروند از تعداد آنها کاسته مىشود. بديهى است که اين پديده با شرايط اجتماعى و کارکرد اقتصادى خانواده روستائى ارتباط مستقيم دارد. در جامعه عشايرى ايران (۱) کودکان اعم از پسر يا دختر در سنين پائين (۴ تا ۵ سالگى) بهگونهاى در کارهاى توليدى خانواده سهيم هستند. در موقع دوشيدن شيروارهها کودکان خردسال برهها و بزغالهها را از مادر جدا نگاه مىدارند تا شير مادر را تمام نکنند. گلههاى گوسفند را غالباً پسران ۱۰ساله به بالا براى چرا به کوهستان مىبرند، ميانگين سن چوپان در ايل بهمئى از ۱۱ سال تجاوز نمىکند و اين بدان دليل است که تعداد گوسفندان خانواده زياد نيست و از ۳۰ تا ۴۰ رأس تجاوز نمىکند و پسران خانواده قادر هستند آن را به چرا ببرند.
|
|
(۱) . شادروان افشار نادرى، نادر. منوگرافى ايل بهمئى. بخش تحقيقات عشايرى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۷، صفحهٔ ۶۷.
|
|
به هنگام دوشيدن گوسفندان کودکان نقش مهمى دارند. همچنين در موقع درو؛ خوشهچينى را کودکان برعهده دارند. علاوه بر اين، کارهاى سبک نظير آب دادن چهارپايان، رسانيدن پيغام از يک مال به مال ديگر، نگاهدارى اطفال کوچکتر مخصوصاً شيرخوارهها برعهده دختران است.
|
|
دختران در سنين ۹-۸ سالگى با مشکهاى کوچک در آوردن آب به مادران خود کمک مىکنند. در نظام ارزشهاى ايلى بعضى کارها براى بزرگسالان ناپسند است. مثلاً جوانان ايل بهمئى همين که خانوادهاى تشکيل داده و داراى اولاد شدهاند ديگر خود در چراى دام دخالت نمىکنند و اين کار را بهعهده کودکان مىگذارند (۲). بر اثر نياز به نيروى کار کودکان مردم ايلات از فرستادن کودکان به مدرسه خوددارى مىورزند و اگر کودکان به مدرسه بروند در موقع شدت کار مجبور هستند آن را ترک کنند.
|
|
(۲) . شادروان افشار نادرى، نادر. منوگرافى ايل بهمئى. بخش تحقيقات عشايرى مؤسسه مطالعات و تحقيقات اجتماعى دانشگاه تهران، ۱۳۴۷، صفحهٔ ۷۶-۷۹.
|
|
در روستاها از نيروى کار پسران ابتدا در خدمت ساده کشاورزى، مانند هدايت بار کود به مزرعه، چيدن علوفه، چراى دام در اراضى اطراف دهکده و پارهاى کارهاى سبک که جنبه تفريحى هم دارد، نظير دور کردن پرندگان با قلاب سنگ يا تيرکمان از مزارع و امور مشابه ديگر استفاده مىکنند و بهتدريج که رشد مىکنند کارهاى مهمترى به آنان واگذار مىشود.
|
|
دختران بهطور عمده در خانهدارى به مادر کمک مىکنند؛ وقتى مادر آنها در مزرعه کار مىکنند و يا به صنايع دستى مىپردازند، نگاهدارى بچههاى کوچک را بهعهده مىگيرند، بعدها که بزرگتر شوند در کارهاى مربوط به صنايع دستى و دامپرورى به مادران کمک مىکنند. در روستاهاى که صنايع دستى رواج دارد، معمولاً دختران اين صنعت را ضمن کارآموزى از مادران باتجربه خود فرامىگيرند. در دهکده زرفانک (کرداقلى، غلامرضا. زرفانک دهکدهاى از شيراز، دستنويس صفحهٔ ۹) شيراز دختران همگى قالىبافى را مىدانند و آنان که قالى را خوب و ظريف مىبافند از ارزش اجتماعى والائى در جامعه برخودار هستند، قالىهاى بافت خانوادههائى که اين دختران به آنها تعلق دارند هم بهاى آن بالا است و هم خريدار بيشترى دارد، به همين جهت اين دختران بيشتر مورد توجه مردان و جوانان روستائى و حتى روستاهاى اطراف قرار مىگيرند و زودتر خواستگار پيدا مىکنند و به خانه شوهر مىروند. معمولاً اين قبيل خانوادهها در مقابل ازدواج دختر خود شيربهاى بيشترى دريافت مىدارند. خانوادهٔ داماد هم به داشتن چنين عروسى که از نظر اقتصادى براى آنان مفيد است افتخار مىکند و ارزش بيشترى براى او قايل است. در امور زراعى دختران به همان کارهائى مىپردازند که مادران انجام مىدهند.
|
|
کودکان خانوادههاى کشاورز تحتنظر والدين خود در حال آموزش دايمى هستند. پسران از پدر کارهاى مردانه و دختران از مادر کارهاى زنانه را مىآموزند و اين آموزش از راههاى عملى، صميمانه و بهطور مداوم انجام مىگيرند و بدينسان فرزندان بر طبق الگوهاى خاص جامعه پس از سالها کارورزى عملى تربيت مىشود، عادات و رسوم، ارزشها و هنجارهاى اجتماعى و فنون کشاورزى را فرامىگيرند و بهکار و زندگى ادامه مىدهند.
|
|
بىشبهه دگرگونىهاى اجتماعى اخير ايران، ساختار خانواده روستائى و نقش اعضاء آن و نيز افکار، روحيات و زندگى جوانان را تحتتأثير قرار داده است و سطح آگاهى اجتماعى آنها را تا حد زيادى بالا برده و جهانبينى روستائى را گسترش داده است.
|
|
امروز در خانوادههاى روستائى بهويژه خانوادههاى نسبتاً مرفه، جوانان تمايل زيادى به ادامه تحصيل دارند، مىخواهند تحصيل کنند و آن را تا سطح دانشگاه ادامه دهند و پس از انجام آن به مشاغل عالى دست يابند. برخى ديگر از جوانان روستائى به حرفههاى فنى نظير مکانيکى، رانندگى تراکتور و اتومبيل و يا تعميرات مربوط به ماشين و کسب و پيشهورى و مشاغل دولتى گرايش پيدا کردهاند و گروهى نيز به ادامهٔ همان کار کشاورزى مىپردازند.
|
|
مىتوان گفت که امروز دنياى روستائى آن حالت انزوا و جداافتادگى خود را به سرعت از دست مىدهد. روستائيان بهويژه جوانان و نوجوانان با کسب اخبار و اطلاعات از طريق راديو، تلويزيون و رسانههاى گروهى ديگر و نيز ارتباط و تماس روزافزون با گروههاى شهرنشين، آگاهى بيشترى نسبت به مسائل و جريانات خارج از محيط روستا بهدست آوردهاند، ميل به تحرک مکانى و اجتماعى و تغيير شغل در آنان رو بهفزونى است.
|
|
اگر در گذشته تحرک شغلى در جامعه روستائى بسيار محدود و نقشهاى افراد از نوع نقش محول يعنى نقشى بود که جامعه براى فرد معين مىکرد و اغلب روستائيان همان شغل پدران خود را ادامه مىدادند؛ امروز ديگر جوانان حاضر نمىشود مانند پدران در جاى خود ايست کنند، به همين جهت کمتر به ادامه کار پدران خود گرايش دارند و همواره در جستجوى يافتن مشاغل تازهاى هستند و براى دست يافتن به مشاغل جديد اغلب روستاها را ترک مىکنند و به شهرها روى مىآورند و به تحصيل مىپردازند.
|
|
پدران هم تمايلى ندارند که فرزندان کسب و کار و حرفه آنان را در پيش گيرند، اغلب مىخواهند که فرزندان به شغلهائى غير از شغل آنان دست يابند.
|