|
|
|
|
|
|
در حقيقت لغتها دستشان کوتاه است. ما از آنها براى راحتى خود و به دليل آنکه خود اشياء هميشه در دسترسمان نيستند استفاده مىکنيم. اين کلمات جانشين چيزها هستند. اما با ترکيب و جور کردن اين کلمات مىتوانيم بيش از آنچه از جور کردن اصل چيزهائى که اين کلمات نمايندگان آنها هستند، ياد بگيريم و بياموزيم.
|
|
در ارتباط، تمام پيامها بايد رمزخوانى و تفسير شوند. برخى محرک- پاسخهاى درونى و باطني، الگو و معيار براى اينگونه تفسيرها هستند که ما به آنها معنى مىگوئيم.
|
|
وقتى ما خيلى جوان هستيم معنىهاى زيادى را ياد مىگيريم. بعدها بر اين انباشتگى معنىهاى ما افزوده مىشود. گاهى معنىهائى را تغيير مىدهيم يا حتى آنها را از دست مىدهيم يا خراب مىکنيم و در همهٔ اوقات ما ارتباط برقرار مىکنيم (Berlo,1960,pp181-187).
|
|
در حقيقت لغتها دستشان کوتاه است. ما از آنها براى راحتى خود و به دليل آنکه خود اشياء هميشه در دسترسمان نيستند استفاده مىکنيم. اين کلمات جانشين چيزها هستند. اما با ترکيب و جور کردن اين کلمات مىتوانيم بيش از آنچه از جور کردن اصل چيزهائى که اين کلمات نمايندگان آنها هستند، ياد بگيريم و بياموزيم.
|
|
در ارتباط، تمام پيامها بايد رمزخوانى و تفسير شوند. برخى محرک- پاسخهاى درونى و باطني، الگو و معيار براى اينگونه تفسيرها هستند که ما به آنها معنى مىگوئيم.
|
|
وقتى ما خيلى جوان هستيم معنىهاى زيادى را ياد مىگيريم. بعدها بر اين انباشتگى معنىهاى ما افزوده مىشود. گاهى معنىهائى را تغيير مىدهيم يا حتى آنها را از دست مىدهيم يا خراب مىکنيم و در همهٔ اوقات ما ارتباط برقرار مىکنيم (Berlo,1960,pp181-187).
|
|
دکتر آلدان ملک فارلين که سالها محقق روانشناس تجربى دانشگاه آکسفورد بود و از استادان برجستهٔ آن دانشگاه محسوب مىشود، در سال ۱۹۷۸ کتابى را با عنوان روانشناسى نوزادان نوشت و نتايج تحقيقات خود را در اين زمينه منتشر کرد. او مىنويسد:
|
|
'مردم چنين فکر مىکردند که دنياى يک کودک تازه به دنيا آمده ملقمهاى از صداها، بوها و دستخوش تغيير و تحول ناشى از نور و سايه است. روانشناسان معتقد بودند که کودکان بهطور خودکار تمام احساسات را از محيط، بدون نشان دادن هيچگونه حساسيت و احساس برترى انجام مىدهند. در حالى که چنين نيست.
|
|
ما فقط مىدانيم اين چنين نيست و هنوز در مرحلهٔ کشف اين موضوع هستيم. ولى کشف کردهايم که نوزاد انسان به محض به دنيا آمدن بهسوى صوتهاى انسانى جذب مىشود. اين موضوع از آن نظر حائز اهميت که او در آن لحظه فاقد هرگونه تجربهٔ قبلى در مورد دنياى خارج يا صداى انسانها است.
|
|
روشهاى مختلفى وجود دارد که از طريق آنها مىتوان فهميد که اين نوزادان مىتوانند ببينند، بشنوند، يا احساس کنند.' (Mac Farlan,1978-p74).
|
|
مکفارلين در کتاب خود به نتايج تحقيقات بسيارى اشاره مىکند که بهطور خلاصه مىگويد: 'کودک چندروزهٔ بيدارى را اگر نزديک پنجره بياورند- ولى نه در مقابل نور مستقيم خورشيد- اغلب اوقات به جانب نور متمايل خواهد شد. چنان که تصور مىشود کودک مىداند نور کجاست!'
|
|
در جاى ديگر مىنويسد: 'استعدادى که بيش از هر عامل ديگر رفتارهاى پيچيدهٔ کودکان تازه به دنيا آمده را نشان مىدهد توانائى تقليد آنها است. براساس بررسىهاى کاملاً نظارت شدهاى که در آمريکا و انگليس انجام شده است معلوم شده که کودکان پس از دو هفته مىتوانند زبان خود را بيرون بياورند و يا دستهاى خود را گره کنند و باز کنند. البته چنين رفتارهائى وقتى انجام مىشود که کودک ببيند شخص ديگرى چنين کارهائى را انجام مىدهد. بديهى است چنين رفتارهائى را نمىتوان بهصورتى آشکار و فورى ديد بلکه صرفاً از طريق تجزيه و تحليل دقيق نوار ويدئو و فيلم فارسى قابل بررسى است که کودک بايد شخص ديگرى را ببيند که زبان خود را جلو مىآورد.
|
|
اين تحقيقات نشان مىدهد که هنگامى که کودکى متولد مىشود داراى استعداد عجيبى است و آن قدرت واکنش نشان دادن در برابر انسانها است تا در برابر اشياء و محيط اطراف خود. در سن دوهفتگى کودک آموخته است که چهرههاى فردفرد افراد بشر را از هم تشخيص دهد. بهويژه آنهائى که از وى مراقبت مىکنند ... کودکان به چشمها بيش از ديگر اعضاء صورت انسان نگاه مىکنند. علت آن است که چشمها با داشتن سفيدى و سياهى و رنگهاى متفاوت نمايشگر مغايرتهاى آشکار هستند.... مکررترين و پيچيدهترين منظرهاى را که کودک پس از تولد مىبيند صورت مادر است. نه بهعنوان يک شيء بىحرکت در يک هواپيما يا شبيه يک عکس، بلکه بهعنوان يک شيء پر تحرک و دائم در حال حرکت با تجليات متنوع و همراه با محتويات مختلف مانند غذا دادن، محبت کردن و غيره.
|
|
مکفارلين در پاسخ به اين سؤال خود که کودک پس از چه مدت مىتواند صورت مادر خود را تشخيص دهد به تحقيقات انجام شده از سوى جنويوکارپنتر (Genevieve Carpenter) در 'مرکز گسترش تحقيقات در بيمارستان سنتمري' (Behavior Development Research Unit at St.Mary's Hospital.) لندن اشاره کرده است و مىنويسد: 'بچههائى را که فقط دو هفته از تولدشان مىگذشت انتخاب کردند و روى صندليهاى ويژهاى نشاندند وقتى آنها در حالت خواب نبودند و هوشيارى کامل داشتند، آزمايش را شروع کردند. ابتدا مقابل آنها مادر آنها و سپس يک زن ديگر قرار گرفت و آنها توانستند اين دو چهره را ببينند. اين آزمايش مدت دو هفته تکرار شد. نتايج بسيار عجيب بود. کودکان، بيشتر اوقات بهصورت مادرشان نگاه مىکردند تا صورت افراد غريبه. در واقع، هنگامى که صورت زنهاى ديگر را به آنها نشان مىدادند، آنها اکثراً با خيره شدن شديد و نوعى حالت بىتفاوت مثل تکيه دادن سر روى شانهها عکسالعمل خود را بروز مىدادند ...'
|
|
براساس تحقيقات ميشل ورتهايمر (Michael Wertheimer) از دانشگاه کلر ادواى آمريکا و محققان ديگر معلوم شد که کودکان حتى در داخل رحم مادر نسبت به انواع صداها واکنش نشان مىدهند.
|
|
اما واکنش آنها نسبت به صداها موزون و با لحن خاص بيشتر از صداهاى خالص و مداوم است. عجيب آن است که مؤثرترين صدا براى ايجاد واکنش در نوزاد تازه متولد شده صداهائى است که فرکانسهائى را شامل مىشود که در صداى انسانى يافت مىشود (Mac Farlane,1978,pp74-81).
|
|
به اين ترتيب مىبينيم که تحقيقات سالهاى اخير نشان مىدهد که کودک حتى در مرحلهٔ قبل از تولد نيز معنىهائى بهطور مبهم در ذهنش جاى مىگيرد ولى مجهولهائى نيز وجود دارد که هنوز پاسخ آن قاطع براى آنها در دست نيست. چرا يک کودک که فقط دو هفته از تولد او گذشته است به صداهائى با فرکانسهاى مشابه صداى انسانى گرايش بيشترى دارد؟
|