پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

یارب آن مه را که خواهم زد قضا در کوی او


یارب آن مه را که خواهم زد قضا در کوی او    آن قدر ذوق تماشا ده که بینم روی او
در قیامت کز زمین خیزند سربازان عشق    صد قیامت بیش خیزد از زمین کوی او
فتنه‌ها برپا کند کز پا نشنید روز حشر    در میان خلق محشر چشم عاشق جوی او
چین ابرویش ز درگه بیشتر نگذاردم    شاه حسنش را همانا حاجبست ابروی او
می‌شود نسرینش از خشم نهانی ارغوان    تا دگر بهر که آتش می‌فروزد خوی او
زخم ما ممتاز کی گردد اگر تیرش کند    رخنه در هر دل به قدر قوت بازوی او
ساکنان خلد بر اهل زمین حسرت برند    گر برد باد زمین پیما به جنت بوی او
نرگس حاضرجوابش می‌دهد در ره جواب    قاصدی را کز اشارت می‌فرستم سوی او
گوش سازد محتشم چشم اشارت فهم را    لب به جنبش چون درآرد چشم مضمون گوی او


همچنین مشاهده کنید