|
|
| رهنمودهاى اساسى در بهداشت روانى دورهٔ سالمندى
|
|
با توجه به اينکه در دوران سالمندى افراد از لحاظ جسمانى و روانى دچار تغييرات بسيار عمدهاى مىشوند که سلامت روانى آنها را تحت تأثير قرار داده، موجب بروز مشکلات خاص اين دوره مىگردند رعايت نکات زير براى تأمين بهدشت روانى اين دوره لازم است:
|
|
۱. کسب اطلاعات لازم در مورد ويژگىهاى جسمانى و روانى دوران پيرى و پذيرش محدوديتهاى اين دوره و سازگارى با اين شرايط جديد.
|
|
۲. توجه به رژيم غذائى خاص و انجام ورزشهاى مناسب.
|
|
۳. تقويت ايمان به خدا و حيات پس از مرگ که باعث زدودن حالات افسردگى و احساس نااميدى و پوچى مىگردد.
|
|
۴. انتقال تجربيات خود به ديگران که موجب احساس ارزشمندى در فرد سالمند مىگردد.
|
|
۵. شرکت در فعاليتهاى عامالمنفعه در حد توان که مىتواند باعث تقويت عزت نفس در او گردد.
|
|
۶. پذيرفتن مسئوليتهاى سبک در محيط زندگي.
|
|
|
در دورهٔ سالمندى ساختمان جسمانى بدن تغيير مىيابد و ضعف عمومى در آن حاصل شده، در نتيجه حواس پنجگانهٔ فرد ضعيف مىگردد و قدرت و توانائى خود را بهتدريج از دست مىدهد. استخوانهاى فرد آسيبپذير گشته، در اثر شکستگى ترميم عضلانى و استخوانى به سختى انجام مىگيرد. در اين دوران افراد دچار بيمارىهاى جسمانى متعددى از جمله اختلالات مغزى و قلبى مىشوند. بيمارىهاى عروق مغزى از جمله بيمارىهاى شايع اين دوران مىباشد که در آن عروقى که خون را به مغز مىرسانند دچار اختلال مىشوند.
(مثلاً تنگى عروق در اثر ذخيرهٔ چربى زياد) هنگامى که عروق مغزى دچار چنين وضعيتى گردند خون به بعضى قسمتها نمىرسد و کمبود اکسيژن و قند ايجاد مىگردد.
|
|
اگر اين کمبود طولانى شود سلولهاى مغزى که بيش از سلولهاى ديگر اکسيژن و قند نياز دارند، از بين مىروند. دمانس (۱) پيرى يکى ديگر از بيمارىهاى مغزى است که در آن بهتدريج قواى عقلانى از بين مىرود و فرد دچار فراموشى مىگردد. ضعف حافظه بارزترين نشانهٔ دمانس است. اين بيمارى به قدرى پيش مىرود که فرد نام خود را فراموش نموده، فرزندان خود را نيز بهخاطر نمىآورد. تفکر و تکلم فرد نيز آسيب مىبيند و سرانجام شخصيت فرد تحت تأثير قرار گرفته، رو به اضمحلال مىرود و فرد از تشخيص و قضاوت عقلانى عاجز مىگردد.
|
|
(۱) . Dementia نوعى فراموشى است که در اثر اضمحلال مغز حاصل مىشود و بهتدريج وخيمتر مىگردد.
|
|
عوامل متعدد ديگرى سلامت جسمانى افراد مسن را تحت تأثير قرار مىدهد. مثلاً عوارض ناشى از کاربرد داروهاى گوناگون، عفونتهاى تبزاى شديد، سوء تغذيه، کمبود ويتامين، کمآبى بدون، بيمارى داخلي، ديابت، کمکارى تيروئيد، کمبود قند بدن، بيمارىهاى قلب و عروق و ساير بيمارىها و مشکلات و همچنين ضعف متابوليسم بدن پيران را بيشتر در معرض خطر قرار مىدهد.
|
|
|
در دوران سالمندى اضافه بر مسائل و اختلالات جسماني، مشکلات روانى بسيارى نيز وجود دارد. تغييرات انگيزشى زيادى حاصل مىشود. اميد به آينده از بين مىرود و اهدافى که فرد را با خوشبينى به زندگى و کار و تلاش اميدوار سازد وجود ندارد. افسردگي، نگراني، بىتفاوتي، خيالبافى و امثال آن از عواملى هستند که در وضعيت روانى فرد سالمند تأثيرات منفى مىگذارد.
|
|
از آنجا که فرد سالمند قدرت، توان و موقعيت اجتماعى و انگيزههاى دوران جوانى را از دست داده است دچار افسردگى مىگردد و علائمى نظير حساسيتهاى خلقي، احساس پوچى و بىارزشي، تفکر نسبت به مرگ و توقعات زياد از ديگران را نشان مىدهند. محققان اعلام داشتهاند که حدود ۲۵ درصد افراد بالاتر از ۶۰ سال دچار افسردگى مىباشند. علل افسردگى در پيران را از جنبههاى زير مىتوان بررسى نمود:
|
|
۱. اختلالات مغزى در بعضى از افراد مسن باعث افسردگى مىگردد. ليکن همه افراد مسن که دچار افسردگى شدهاند ممکن است مبتلا به اختلالات مغزى نباشند. در آن دسته از پيران که آسيبهاى مغزى گستردهاى وجود دارد افسردگى نيز ديده مىشود.
|
|
۲. از نظر بيوشيميائي، فعل و انفعالات بيوشيميائى بدن پيران توليد افسردگى مىنمايد، مثلاً کم شدن فعاليت غدهٔ تيروئيد باعث افسردگى مىشود و همچنين مىدانيم که مادهاى در مغز به نام مونوآمين اکسيداز در دوران پيرى بيشتر مىشود و اين ماده باعث مىشود که دو انتقالدهندهٔ عصبى به نامهاى نوراپىنفرين و سورتونين از بين بروند و اصولاً کم شدن اين دو باعث افسردگى مىگردد.
|
|
۳. علل روانشناختي: سالمندانى که در زندگى از حمايتهاى لازم برخوردار نيستند: تسلط و کنترل نسبت به زندگى خود را از دست دادهاند شاهد مرگ و مير عزيزان و نزديکان خود هستند؛ فرزندان آنها را تنها گذاشته، توجهى به آنها ندارند دچار افسردگى مىگردند.
|
|
برعکس، سالمندانى که در خانواده زندگى مىکنند و احساس مىنمايند که ديگران هنوز هم براى آنها احترام قائل هستند و به آنها نياز دارند، احساس مفيد و با ارزش بودن دارند و افسرده نمىشوند.
|
|
البته بايد تذکر داد شخصيت هر فرد و چگونگى گذراندن دوران کودکي، نوجواني، جواني، ميانسالى در روياروئى او با پيرى تأثير بهسزائى دارد.
|