|
|
سينما در طى قرن نوزدهم بهوجود آمد و حاصل يک سلسله اختراعات و تجاربى است که در کشورهاى عمده صنعتى انجام شد. دانشمندان پى بردند که تأثيرات نورانى تا چه ميزان در شبکيه چشم باقى مىماند. بر اين اساس در سال ۱۸۳۳ فيزيکدان اطريشى استامپفر (Stampfer) وسيلهاى بهنام استروبوسکوپ (Srtoboscop) اختراع نمود. فيزيکدان ديگرى بهنام پلاتو (Plateou) با اتکاء بر همين نمود وسيله ديگرى بهنام فناکيس تيسکوپ (Phenakisticop) را اختراع کرد. اين وسيله از دو صفحه دايرهاى تشکيل مىشد که روى آن سوارخهاى ريزى تعبيه شده بود. پشت آن يک سرى تصاوير حرکتى پشت سر هم قرار داشت. وقتى صفحه به حرکت دورانى مىافتاد از وراء سوراخهاى مزبور چنين بهنظر مىرسيد که تصاويرى که در پشت سوراخها قرار دارند واقعاً به حرکت درآمدهاند. وسيله اولى مىبايست آينده درخشانى داشته باشد و حال آنکه وسيله دومى که بازيچهاى بيش نبود خيلى زود مورد توجه دانشمندان قرار گرفت. فعاليتهاى پژوهشگران و دانشمندان و صنعتگران در کشورهاى عمده صنعتي، از قبيل ايالاتمتحده آمريکا، فرانسه، آلمان، بريتانيا، روسيه، ايتاليا رو به تکامل گذاشت. در اين رابطه در کشورهاى مختلف دستگاههاى مختلفى ساخته شد که هيچکدام راه عملى به دنبال نداشت. اما سهم عمده اين صنعت به کار و کوشش اديسن در آمريکا و برادران لومير در فرانسه بستگى داشت.
|
|
در بين اين پژوهشگران ژول مارى (J. marey) تفنگ عکاسى را ساخت. اين تفنگ در يک ثانيه قادر بود که روى يک صفحه دوار ۱۲ تصوير تهيه نمايد. اين تصاوير تصويرهائى بودند که حرکت را پشت سرهم ضبط کرده بودند. ژول مارى در ۲۸ اکتبر ۱۸۸۸ اختراع خود را به آکادمى علوم فرانسه ارائه کرد. او نوارى از کاغذ را که يک سلسله تصوير پشت سرهم بود تهيه کرد. تا آن تاريخ هنوز فيلم نگاتيو روى کاغذهاى حساس تهيه مىشد و از روى آن يک نسخه پزيتف بهدست مىآمد. ژول مارى به آکادمى علوم فرانسه مىگفت، با اين وسيله مىتوان هر حرکتى را ضبط کرد. که امروز به آن دوربين فيلمبردارى مىگويند. نوارهاى حساس از سالهاى ۱۸۸۷ با ساخت نوارهائى از جنس سلولوئيد از گردونه خارج گرديد و در سال ۱۸۸۸ژرژايستمن (G. Eastman) مؤسس کارخانه کداک دوربين عکاسى و فيلم سلولوئيد را متداول کرد.
|
|
امروزه در انستيتوى مارى واقع در خيابان گوردن بنت (Gordon Bennet) در پاريس اين اسباب و ادوات مقدماتى را که اجداد ادوات فيلمبردارى امروز هستند حفظ و نگهدارى مىشوند. در اين مؤسسه فيلمهائى ديده مىشود که مارى در سال ۱۸۹۱ تهيه کرده است. در فرانسه اميل رويو (E. Reyan) در دو طرف فيلم را سوراخ نمود و با کمک يک چنگک گردان مکثدار جهت انتقال مقطع و سريع کادرهاى فيلم بهکار برد. در سال ۱۸۸۸ اديسن دوربينى ارائه نمود که خود آن را کنيتوگراف (Kinetograph) مىخواند و مىتوانست مجموعهاى حدود ۶۰۰ تصوير را بر نوار فيلمى به طول ۵۰ فوت عکسبردارى کند. اديسن دستگاهى براى نمايش آن ساخت که بهنام کينه توسکوپ (Kinetoscop) نامگذارى شد. فيلمى که توسط دوربين اختراعى او گرفته شده، پس از ظاهر شدن در داخل کينه توسکوپ قرار داده مىشد. اين نوار فيلم بهصورت يک حلقه بسته درمىآمد و مىتوانست تا زمان دلخواه مکرراً از طريق يک سوراخ آن را تماشا کرد. وى که در اين هنگام مالک ثروت زيادى شده بود کمپانى بزرگ جنرال الکتريک را بنيان نهاد.
|
|
در اين زمان در همه جا اين صنايع روزبهروز رو به ترقى بودند و کارخانهها روزبهروز وسيعتر مىشدند و جمع بيشترى را استخدام مىکردند. براى گروه بيشمار کارگران کارخانههاى شهرى که احتياج به استراحت و رفع خستگى داشتند، وسيله سرگرمى دستهجمعى لازم بود. وسيله تفريحى فردى اديسن بهکار نمىآمد و هيچ چيز تفريحى مناسبتر از سينماى دستهجمعى نبود. به اين دليل علىرغم مخالفت اديسن از سال ۱۸۹۰ جمعى از بدعتگذاران و نوفکران براى مردم جلسات عمومى نمايش فيلم ترتيب دادند. اطلاعاتى که در کتاب ژرژسادول (G. Sadoul) متخصص و منتقد سينماى فرانسه، نوشته شده مؤيد اين است که اين کار در ماه فوريه آن سال بهوسيله لوروآ (Leroy) و در آوريل بهوسيله لاتام (Latham) در سپتامبر بهوسيله آرمات (Armat) و جنکينز (Jenlins) در آمريکا و اسکاد لانووسکى (Skadalanovsky) در آلمان و در نوامبر همان سال دو برادر اگوست و لوئى لومير (Lumirer) فرانسوى به اين کار اقدام کردند.
|
|
اگوست و لوئى لومير مالک يک کارخانه توليدکننده مواد عکاسى در ليون فرانسه بودند و مدتها پيش از اختراع اوليه خود در ترکيب دوربين و دستگاه نمايشى در سال ۱۸۹۵ بر تکوين شيوه فيلمبردارى کار کرده بودند. آنها عنوان اوليه دستگاه نمايش را که ثبت کرده بودند، بعداً بهنام (سينما توگراف) تغيير دادند نامى که از آن به بعد براى هنر و فن توليد نمايش بهکار رفت. نخستين نمايش فيلمهاى لومير در سال ۱۸۹۵ در پاريس برگزار شد و در ابتدا در هر ثانيه ۱۲ تصوير از دريچه دستگاه مىگذشت. اما در دستگاه اديسن تعداد ۱۶ کادر تصوير در ثانيه بود. لومير در دو طرف کادر فيلم يک سوراخ گرد تعبيه کرد که خار چنکگ در اين سوراخها درگير مىشد و حرکت سريع و مقطع فيلم را باعث مىشد و بالاخره با توافقى که بين اديسن و لومير و ديگر دستاندکاران اين فن به عمل آمد قرار شد که در هر طرف کادر فيلم چهار سوارخ تعبيه شود يعنى ۶۴ سوراخ در هر فوت و ۱۶ کادر با عرض ۳۵ ميلىمتر روى نوارهائى از جنس سلولوئيد که به مواد حساس عکاسى آغشته باشد.
|
|
يکى از نقاط ضعف دستگاه فيلمبردارى و دستگاه نمايش فيلم چشمک زدن فيلم بود که چشم قادر به درک جابجائى آن بود. براى ثابت نگه داشتن تصوير در مقابل دريچه نور، با اضافه کردن زمانهاى تاريک بر بخشهاى کوچکى تقسيم گرديد که منجر به ابداع مسدودکننده يا شاتر (Shatter) گرادن سه تيغهاى شد که به هنگام فيلم سه بار يک کادر را روشن و خاموش مىکرد و اين عمل باعث شد تا تصوير بهطور طبيعى نمايش داده شود. اديسن قبل از اختراع سينما فنوگراف (Phonographe) يا دستگاه ضبط صدا را در سال ۱۸۸۷ اختراع کرده بود و بعضى از ساختههاى سينمائى را با اين دستگاه ناطق مىکرد.
|
|
اختراع صفحه گرامافون هم در سال ۱۸۷۸ توسط شارل کروس (Charl Cros) در پاريس انجام گرفت که براى ناطق فيلمها بهکار برده شد. دستگاه اين صفحهها در ابتدا کوکى بودند و پس از مدتى آنها را با موتورهاى برقى ساختند و به اين ترتيب روش صداى فيلم برروى صفحههاى گرامافون تکامل يافت و به شکل همزمان با حرکت فيلم بهکار رفت در نتيجه فيلمها در آن تاريخ داراى صدا يا ناطق شدند. سپس با اختراع صفحههاى ريز شيار پلاستيکى با نواخت طولاني، صداى فيلم روى آنها ضبط شد.
|
|
در فرانسه نمايشهائى بهوسيله برادران لومير در پاريس ترتيب داده شد. گرچه توفيق درخشانى بهدست آورده بود اما مدت اين استقبال کوتاه بود. لوميرها در فرانسه صنعتگرى ثروتمند بودند و ترس نداشتند تا پول زيادى در راه ايجاد سينما خرج کنند. لومير شخص شايستهاى بود و مىتوانست با اديسن مبارزه کند و مردم را به اين تفريح نوپا علاقهمند سازد. با اين وجود نتوانست توجه مردم را بهخوبى جلب کند و سينما مىرفت که به بوته فراموشى سپرده شود. اما مرد جوانى سينما را از اين حالت براى هميشه نجات داد. او شعبدهبازى اهل پاريس بود که ژرژ مليس (G. Melies) نام داشت او حدس زد که چگونه اصلاحاتى مىتوان در اين آسيائى که تصاوير لومير بهوجود آورده است انجام داد. او در سال ۱۸۹۶ اولين استوديوى فيلمبردارى را در مونتروى (Montreuil) تأسيس کرد. در اين استوديو تمام وسايل جديد فيلمبرداري، نورافکنهاى قوي، سکوهاى متحرک براى نصب و حرکت دوربينها، دکورهاى متحرک و ثابت، آرايش و گريم هنرپيشگان، دوخت لباس و آنچه که لازم بود فراهم آورد. حتى حيلههاى فيلمبردارى و محو شدن تدريجى يک تصوير و ايجاد روشنائى تدريجى تصوير يکى ديگر از کارهاى مليس مىباشد. سينما موفق شد و اين موفقيت فقط به فقط مرهون کارهاى مليس مىباشد که تا امروز و فرداهاى ديگر در عالم سينما انجام مىگيرد، و بدون آن سينما مفهومى ندارد. بعد از کارهاى مليس تهيهکنندگان بزرگ وارد صحنه شدند و با مقياس متفاوت با دنياى قديم سينما شروع به فعاليت کردند و سينما از مرحله جمعه بازار قدم به عرصه صنعتى شدن گذاشت. مليس فيلمى با همين دکورها بهنام مسافرت به ماه با فيلمى به طول ۲۸۰ متر در ۱۹۰۲ ساخت و گروه بيشمارى را بهسوى سينما کشاند. در سال ۱۹۰۳ فيلمى بهنام سرقت بزرگ قطار بهمدت ۱۳ دقيقه ساخته شد.
|
|
بعد از جنگ جهانى دوم آمريکا بهعنوان بزرگترين و عمدهترين مرکز صنعت سينما در مقام اول قرار گرفت و محل فعاليت آن شهرى شد بهنام هاليوود که در حومه لوسآنجلس قرار دارد و هنوز هم داراى همان مقام مىباشد. در همين دوران بود که اختراعات و روشهائى در فيلمبردارى پاى به عرصه وجود گذاشت. رائول گريمو آن سانسون (Raoul Grimoin Sanson) به منظور نمايش در نمايشگاه بينالمللى سال ۱۹۰۰ سينه راما (Cineorama) را اختراع کرد، که از دور تا دور تماشاچى مدورى را ايجاد کرد. او به کمک ده دوربين، فيلمبردارى نمود و با ده دستگاه نمايش فيلم، فيلم را روى پرده مدورى نمايش داد در اين حالت تماشاچى احساس بُعد و واقعيت طبيعت را حس مىکرد.
|
|
در دهه ۱۹۲۰ روش ضبط صدا برروى صفحات گرامافون ايجاد شد و با دستگاه تقويت صدا (آمپلى فاير) و بلندگوهاى بزرگى در سالن سينما صدا را پخش مىکرد. اين عمل بسيار مشکلآفرين بود. در سال ۱۹۰۷ ارنست لاست (Ernest Laste) سيستمى را پيشنهاد کرده بود که مىتوان به کمک نور و لامپ فتوسل که اختراع شده بود صدا را در حاشيه فيلم ضبط نمود. لامپ فتوسل نور را به سيگنالهاى الکتريکى تبديل مىکند. اين پيشنهاد بيست سال بعد ثمر داد. دريچهاى در مسير نور، يک طرف حاشيه فيلم دوربين فيلمبردارى قرار دادند. اين دريچه باريک در رابطه با شدت و ضعف القاء سيگنال صداى اخذ شده از ميکروفون باز وبسته مىشد. باز و بسته شدن دريچه افقى تشکيل خطوط موجى شکل بهصورت سياه و سفيد و درجات خاکسترى در حاشيه فيلم ضبط مىکرد. وقتى که فيلم براى نمايش و باز شنيدن انجام مىگرفت نورى کانونى حاشيه صداى ضبط شده را روى لامپ فتوسل حساس به نور را متأثر مىکرد و در نتيجه تاريک و روشنائىها به سيگنالهاى الکتريکى متفاوتى تبديل مىشدند. اين سيگنالها پس از تقويت از بلندگوها پخش مىشدند و بدين ترتيب فيلم سينما داراى ناطق قابل قبول و مطمئن شد که تا امروز نيز از همين روش استفاده مىشود.
|
|
نورى که فيلم برروى پرده سينما مىانداخت ابتدا از قوس الکتريکى که بين دو ذغال لولهاى با ولتاژ بالا ايجاد مىشد بهکار رفت. اما سالها است که با پيشرفت لامپسازي، اين قوس الکتريکى در درون لامپ خلاء بهکار مىرود و تا امروز جايگزينى براى آن پيدا نشده است.
|
|
در سال ۱۸۹۸ ضبط صوت سيمى توسط والد مارپولسن (Valdermar Poulsen) اختراع شده بود و در سال ۱۹۲۸ دانشمندان آلمانى روى يک نوار پلاستيکى که آغشته به اکسيد مغناطيسى آهن بود صدا را ضبط کردند و در فاصله سالهاى ۱۹۳۰ ضبط صوت مغناطيسى در آلمان و پس از جنگ بينالمللى دوم در آمريکا و ساير کشورهاى صنعتى ساخته شد. اين اختراع سبب شد تا در کنار فيلم نوار مغناطيسى چسبانده شود و از طريق مغناطيسى صدا را ضبط کنند. همين مسئله باعث شد تا هنر دوبله کردن در عالم سينما از يک زبان به زبان ديگر امکانپذير شود.
|
|
مهمترين وسيلهاى که در دستگاه فيلمبردارى بهکار برده شد و در واقع قلب دستگاه نمايش است و از اهميت فوقالعادهاى برخوردار است مربوط به حرکت گردان و مکث فيلم مىباشد. در ابتدا براى اين کار از چنگک گردان مکثدار استفاده مىشد که توسط اِ.اس.نيومن (A.S.Newman) صورت گرفت. اما پس از سالها طراحى و مطالعه سرانجام توسط اهل فن وسيلهاى ساخته شد که صليب مالتز (Maltese Cross) نام گرفت. اين وسيله گردونهاى بود که به موتور پروژکتور متصل بود و داراى دو دايره کوچک و بزرگ با ضخامت حدود ۵ ميلىمتر روى هم قرار داشت. در يک چهارم دايره کوچک ماهکى بريده شده بود و در مقابل آن ماهک يک خار قرار داشت. ميلهاى که در سر آن يک صليب بهعلاوه بود، هر طرف شاخک آن داراى شکافى بود که به اندازه قطر خار مربوطه بود. بين دو شاخک يک برش ماهک شکل بود که با دايره کوچک در تماس بود. هنگام چرخش هر بار که ماهک گردونه، ماهک صليب را به گردش درمىآورد. خار با يکى از شکافهاى صليب درگير مىشد و به اندازه يک چهارم دايره ۹۰ درجه در آن محوطه صليب را با شدت و مقطع مىگرداند و دوباره به حالت مکث درمىآمد تا چرخش بعدى فرا برسد. اين عمل مرتب تکرار مىشد و در هر ثانيه ۲۴ بار عمل انتقال کادر فيلم را تکرار مىکرد. مرکز صليب به ميلهاى متصل بود و به اين ميله يک قرقره قرار داشت که دو طرف آن داراى دندانه بود که داخل سوراخهاى فيلم قرار داشت و فيلم را با حرکت صليب به پائين منتقل مىکرد. اين وسيله تا امروز در دستگاههاى نمايش فيلم بهکار مىرود و وسيله ديگرى جايگزين آن نشده است.
|
|
|
|