|
|
| لزوم استنتاج قاعدهٔ دقيق کبيسه و تعميمدادن آن به گذشته
|
|
۱. کاستى بزرگ اين گاهشماري، که نسبت به آن غفلتى نابخشودنى صورت گرفته است، روشننبودن قاعدهٔ کبيسهگيرى (يعنى تعيين سالهاى عادى ۳۶۵ روزه و سالهاى کبيسهٔ ۳۶۶ روزه) است.
|
|
۲. اين کاستى رفعشدنى است.
|
|
۳. اگر، به فرض، گذشتگان نتوانستهاند به رفع اين کاستى بپردازند معناى آن اين نيست که ديگران نبايد يا نمىتوانند اين کاستى را از ميان ببرند.
|
|
۴. مفتاح حل مشکل پذيرفتن طول سال خورشيدى حقيقى متوسط در همهٔ محاسبات است، يعنى بايد لحظهٔ تحويل متوسط را بهعنوان پايان يک سال و آغاز سال ديگر بپذيريم و برپايهٔ اين طول سال خورشيدى حقيقى متوسط که براى ژانويهٔ سال ۱۹۰۰ برابر با ۲۴۲۱۹۸۷۹/۳۶۵ روز (يا ۳۶۵ روز و پنج ساعت و ۴۸ دقيقه و ۹۷۵۴۵۶/۴۵ ثانيه) محاسبه شده است، مناسبترين شيوهٔ کبيسهگيرى را بيابيم.
|
|
بىتوجهى به اين امر گاهشمارى ما را دچار اختلاف سليقه، عملزدگي، ناتوانى پيشبيني، تکيه بر 'استقراء' 'معرفت اوائيل سالها' ، يا بهرهگيرى از روشهاى نادرست در کبيسهبندى کرده است.
|
|
گذشته از آنکه بعضى از افراد منکر وجود قاعدهٔ دقيق براى کبيسهبندى گاهشمارى جلالى و گاهشمارى هجرى خورشيدى بودهاند و هستند، چنانکه ديديم روشهاى گوناگونى براى کبيسهبندى پيشنهاد شده است که از آن ميان، چنان روش مبتنى بر دورهٔ بزرگ ۲۸۲۰ ساله (صرفنظر از جزئيات خاص) بهترين روش ممکن است. عدهاى ممکن است بپذيرند که هرچند دورهٔ ۲۸۲۰ ساله دقيقترين کبيسهبندى را بهدست مىدهد، اما اولاً استفاده از آن منوط به آن است که مراجع قانونى آن را تصويب کنند، ثانياً آن را نبايد دربارهٔ گذشته اعمال کرد، بلکه دربارهٔ گذشته بايد آنچه اعمال مىشده است، پذيرفته شود.
|
|
نگارنده نيز با آن بخش از سخن کسانى که استفاده از يک روش را منوط به آن مىدانند که آن را مراجع قانونى تصويب کنند، موافق است و مىپذيرد که اين عمل به يک روش خاص رسميت مىبخشد، هرچند تا زمانىکه روش خاصى رسميت نيافته است هرکس مىتواند روشى را بهکار برد و از آن دفاع کند (مگر کسانى که موارد خلاف حاصل از آن روش فرد را وادارد که از آن دست کشد). حتى در صورت تصويب يک روش خاص فرد معتقد به روش ديگر مىتواند در دفاع از روش مورد نظر خود مقالهها و کتابها بنويسد و تا آنجا که زيانى به منافع ملى نمىرساند، از روش خود استفاده کند.
|
|
اما نگارنده با بخش ديگر سخن اين افراد موافق نيست، زيرا اولاً افراد زيادى روشهاى گوناگونى را معرفى کردهاند، از اينرو روشى که مدعى تحقق خالجى تاريخى است بايد مبتنى بر اسناد و مدارک کافى باشد. ثانياً به فرض آنکه بررسىهاى تاريخى نشان داد که درگذشته بنيادگذاران گاهشمارى جلالى از کبيسهگيرى خاصى (مثلاً دورهٔ ۱۲۸ ساله يا ۱۶۱ ساله) استفاده کردهاند، در صورتىکه معلوم شود که روشى بهمراتب دقيقتر از آن وجود دارد، بهگونهاى که مراجع قانونى نيز به مثابه روش رسمى آن را پذيرفته باشند، استفاده از روش گذشته در صورتىکه همهٔ وقايع گذشته مطابق آن ثبت شده باشد و تغيير دادن تاريخ اسناد و مدارک مربوط به گذشته عملاً ناممکن يا ناسودمند باشد، پذيرفتنى است.
|
|
براى مثال در اصلاح گرگورى تاريخهاى پيش از سال ۱۵۸۲ ميلادى با همان شيوهٔ يوليانى به رسميت شناخته مىشوند، علت آن استفادهٔ وسيع از گاهشمارى يوليانى و وجود هزاران سند و مدرک با تاريخ يوليانى است. جز آن، در گاهشمارى گرگورى تنها دو اصلاح پذيرفته شده است: يکى حذف ده روز از تاريخ و تبديل يازده مارس به ۲۱ مارس براى سال ۱۵۸۳، و ديگرى حذف سه کبيسه در هر چهارصد سال. از اينرو تسرّى دادن شيوهٔ گرگورى به پيش از ۱۵۸۲ بىفايده است. اما مگر نه آنکه گاهشمارى ميلادى همهٔ رويدادهاى پيش از تأسيس خود، و حتى همهٔ رويدادهاى پيش از مبداء خود را نيز در خود مىريزد و جاى آنها را در خود (از نظر روز و ماه و سال ميلادي) تعيين مىکند؟
|
|
با اين نگاه نظر به آنکه گاهشمارى جلالى رسميت نيافت، و تاريخگذارى رويدادها برحسب گاهشمارى جلالى چندان نپائيد، نگارنده معتقد است که اولاً لازم است روش دقيقى براى گاهشمارى هجرى خورشيدى به رسميت شناخته شود و ثانياً اين گاەشمارى به گذشته نيز تسرّى يابد.
|
|
| زيرْدورهها و زيرْزيرْدورهها
|
|
پس با عدد پذيرفتهشده براى کسر سال خورشيدى متوسط، يک دورهٔ ۲۸۲۰ ساله متشکل از زيردورههاى ۱۲۸ سالى و ۱۶۱ سالى مطابق رابطه و ترتيب فوق است، بهطورى که ابتدا يک زيرْدورهٔ ۱۲۸ سالى و پس از آن با تکرار چهار زيرْدورهٔ ۱۲۸ سالى و وقوع يک زيرْدورهٔ ۱۶۱ سالى يک دورهٔ ۶۷۳ سالى خواهيم داشت. سپس سه بار ديگر اين دورهٔ ۶۷۳ سالى (متشکل از چهار زيرْدورهٔ ۱۲۸ سالى و يک زيرْدورهٔ ۱۶۱ سالي) تکرار مىگردد.
|
|
زيرْدورههاى ۱۲۸ سالى و ۱۶۱ سالى از زيرْزيرْدورههاى ۲۹ سالى و ۳۳ سالى تشکيل شدهاند: ۳۳×۳+۲۹=۱۲۸ همچنين مىدانيم:
|
|
|
۱۶۱ = ۲۹ + ۴×۳۳
|
|
۲۹ = ۵۱×۵ + ۶×۴
|
|
۳۳ = ۱×۵ + ۷×۴
|
|
|
بايد گفت که هرگاه مجاز بوديم فردبودن عدد ۶۷۳ را ناديده بگيريم و آن را بهمنزلهٔ اولين عددى بپذيريم که کسر سال را تا حد مطلوبى به سال کامل تبديل مىکند، بهترين کبيسهبندى آن بهصورت زير بود:
|
|
|
|
در حالىکه هرگاه زيردورهها و زيرزيردورههاى دورهٔ ۲۸۲۰ سالى را بنويسيم، دورهٔ ۶۷۳ سالى در آغاز آن وجود ندارد:
|
|
|
۲۸۲۰ = ۱۲۸ + ۴×۱۲۸ + ۱۶۱ + ۳ (۴×۱۲۸ + ۱۶۱) = ۵×۱۲۸ + ۲۹ + ۴×۳۳ + ۳ (۴×۱۲۸ + ۱۶۱)
|
|
|
چنانکه مىبينيم مطابق محاسبهٔ دقيق رايانهاى پس از پنج بار تکرارشدن زيردورهٔ ۱۲۸ سالى يک زيرْزيرْدورهٔ ۲۶ سالى داريم و پس از آن زيرْزيرْدورهٔ ۳۳ سالى خواهيم داشت، در حالىکه در دورهٔ ۶۷۳ سالى پس از پنج زيردورهٔ ۱۲۸ سالى بلافاصله يک زيرزيردورهٔ ۳۳ سالى وجود دارد که با محاسبهٔ رايانهاى تطابق ندارد. هيچيک از اعداد ۲۱۴۷ و ۳۴۹۳ نمىتواند جاى عدد ۲۸۲۰ را بگيرد. بدون استفاده از رايانه نيز مىتوان قاعدهٔ کبيسهبندى در دورهٔ ۲۸۲۰ سالى را، صرفاً با در دستداشتن کسر سال خورشيدى متوسط، بهدست آورد. همچنين بايد گفت که ميان کبيسهبندى رايانهاى مورد نظر ما و کبيسهبندى موردنظر بهروز و بيرشک اختلافهائى وجود دارد.
|