شنبه, ۱۳ بهمن, ۱۴۰۳ / 1 February, 2025
مجله ویستا
پارسیدری
از ميان تمام لهجههاى ايرانى و زبانهاى مشهور ادبى پيش از اسلام و مقارن ظهور اسلام تنها لهجهاى که بهصورت يک زبان رسمى درآمد و در تمام دورهٔ اسلامى مورد استفادهٔ سياسى و علمى و ادبى قرار گرفت و حتى مدتها زبان سياسى قسمت بزرگى از قارهٔ آسيا شد، زبان فارسى درى است که شاعران و نويسندگان ما آن را گاه 'دري' و گاه 'پارسي' و يا 'پارسى دري' ناميدهاند. | ||||||
وجه تسميهٔ اين زبان به 'دري' انتساب آن است به دربار شاهان زيرا اين قاعده از قديم معمول بوده است که زبان مورد تکلم در دربار و دستگاه دولتى و مراکز پادشاهى را درى مىگفتند يعنى منسوب به 'دّر' (= دربار، درگاه). مثلاً ابنالنديم صاحب 'الفهرست' از قول ابنالمقفع گفته است که در دورهٔ ساسانيان لهجهٔ متداول در شهرهاى مداين (مداين از چند شهر متصل بههم مثل تيسفون و سلوکيه و غيره تشکيل مىشده و به اين جهت است که 'شهرهاى مداين' در اين عبارت بهکار رفته است.) را درى مىگفتند و درباريان بدان سخن مىگفتند و اين لغت درى منسوب است به دربار (دربار در اينجا ترجمه است از 'حاضرةالباب' که بههمين معنى يا بهمعنى درگاه است.)؛ و همين نکته را حمزةبن الحسن اصفهانى در کتاب التنبيه آورده و ياقوت حموى از او در ذيل اسم 'فهلو' در کتاب خود 'معجمالبلدان' نقل کرده است. المقدسى هم در کتاب خود احسنالتقاسيم هنگام ذکر زبان مردم بخارا (که در عصر او يعنى قرن چهارم پايتخت سامانيان بود)، آن را زبان درى مىداند و مىگويد 'آن را از آن جهت درى گويند که زبانى است که نامههاى پادشان بدان نوشته مىشود و عريضههائى که به او تقديم مىدارند بدان زبان است و اشتقاق آن از در است و آن به معنى باب است، يعنى آنکه زبان درى زبانى است که اهل باب (يعنى درباريان) بدان سخن مىگويند.' | ||||||
همچنانکه در دورهٔ ساسانى لهجهٔ متداول را در مداين را 'دري' مىگفتند در قرن سوم و چهارم زبان 'بخارا' پايتخت سامانيان را بدين نام موسوم مىداشتند و از طرفى ديگر توضيحات مستوفاى ابن حوقل و المقدسى دربارهٔ زبان خراسانى و قسمتى از ماوراءالنهر بر ما ثابت مىکند که بين آنها زبانها و زبان بخارا تقارب فراوان وجود داشته و حوزهٔ استعمال لهجهٔ درى از حدود نيشابور بهطرف مشرق و شمال شرقى امتداد داشته است. پس وقتى در دورهٔ اسلامى نامى از زبان درى مىبرند مراد زبان ادبى مشرق و شمال شرقى ايران کهن است و علت آن است که دولتهاى ايرانى در دورهٔ اسلامى نخست از همين ناحيه برخاستند و زبان رسمى دربارهايشان مبتنى بر لهجهٔ متداول در همين نواحى بود و چون اين زبان متداول محلى در دستگاههاى حکومتى و در 'در' ها يعنى دربارها بهکار مىرفت آن را 'دري' ناميدند و هر وجه تسميهٔ ديگرى که براى زبان درى درست شده مصنوع و بىارزش است؛ و همين زبان همچنانکه مىدانيم در نخستين روزگاران ادب فارسي، علاوه بر درى 'پارسي' و يا 'پارسى دري' هم ناميده مىشد(۱) ، و پارسى در اينجا مقابل عربى و تازى يا ترکى است نه بهمعنى زبانى که منشاء آن ولايت فارس باشد و قول خاورشناسانى که فقط با اکتفاء بر تسميهٔ ظاهرى اين زبان آن را از سرزمين فارس دانستهاند بهکلى باطل و حاکى از جهل آنان است، و همچنين است کردار بعضى که مىکوشند تا 'دري' و 'پارسي' را از يکديگر متمايز و جدا شمارند و حال آنکه پارسى درى است و درى پارسي. | ||||||
(۱) . مثلاً در اين موارد: | ||||||
- فردوسى: | ||||||
| ||||||
- فرخى: | ||||||
| ||||||
- منوچهرى: | ||||||
| ||||||
و بسيارى از شواهد ديگر که در نثر و نظم پارسى درى بهوفور پراکنده است. | ||||||
در مقدمهٔ کتاب گنج سخن با ذکر ادله و شواهد کافى نشان دادهام که زبان درى مستعمل در تيسفون و ديگر شهرهاى مدائن، يک زبان تخاطب پايتخت، يا بهتر بگوئيم يک لهجهٔ پايتختي، و عنصر اصلى آن زبان پهلوانى (پهلوى اشکاني) و بعضى عناصر از لهجههاى غربى ايران بود که از دورهٔ شاهنشاهى اشکانى بهصورت زبان پايتختى بهکار رفت. اين زبان پايتختى اندک اندک بهعنوان زبان ارتباطى همهٔ نواحى ايران معمول و منتشر شد چنانکه در اواخر عهد ساسانى و آغاز دوران اسلامى يک زبان شايع و وسيلهٔ تفاهم ايرانيان بود، و بههمين علت است که مىبينيم همين که اين زبان بهجاى پهلوى ساسانى (پارسى ميانه) بهعنوان زبان رسمى مسلمانان انتخاب گرديد، در زمانهاى بسيار نزديک به يکديگر در سيستان، شهرهاى خراسان، گرگان، قومس، سمرقند، بخارا و ديگر بلاد ماوراءالنهر کسانى پيدا شدند که به يک زبان و لهجه شعر ساختند. | ||||||
بىآنکه از يکديگر فرا گرفته يا تقليد کرده باشند، و مسلماً در همين اوان هم آن را بهصورت زبان رسمى دربارى در دربار صفارى و ساماني، و شايد پيش از آنها در حوزهٔ حکومت طاهري، بهکار بردند. منتهى چون اين لهجهٔ ارتباطى در حقيقت بهوسيلهٔ قبايل و عشاير پهلوانى (پارتي) از مشرق به مغرب (مداين) برده شده بود، هنگامى که در نواحى شرقى ايران ادبيات درى آغاز مىشد، براى مردم زبانى آشنا بود، خاصه که بهزودى عناصر لهجههاى مختلف شرقي، خواه لهجههاى خراسانى و خواه سيستانى و خواه ماوراءالنهرى در آن بهشدت نفوذ يافت و ظهور استادان مسلمى در نظم و نثر از نواحى مذکور بر ميزان اين نفوذ روزافزون بسى افزود و جنبهٔ شرقى ادبيات درى را در نخستين قرنهاى ادب فارسى مسلم و محرز ساخت. اما در قرنهاى متأخر، خاصه از قرن ششم هجرى بهبعد که شعر و نثر بيشتر بهدست گويندگان نواحى مرکزى و غربى ايران افتاد نفوذ دستهٔ غربى لهجههاى ايرانى هم در آن آغاز شد و اين انحصار ادبيات درى را به مشرق از ميان برد. | ||||||
نکتهاى که حاجت به چندان توضيح ندارد آن است که زبان شيوا و دلانگيز پارسى درى اندکاندک بر اثر تصادفات عربى خواندگان پارسىگوى از هيئت اصلى خود دور شد و بهصورت يک زبان مختلط درآمد. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست