پردازش اطلاعات مربوط به ديگران، بهرغم دامهائى که دارد، اجازه مىدهد تا دربارهٔ آنها به نتيجهگيرىهائى برسيم. اما اين نتيجهگيرىها را براساس اطلاعات معمولاً ناقص انجام مىدهيم. بنابراين، در تعيين اينکه مثلاً به چه کسى مىتوانيم اطمينان داشته باشيم، دشوارى داريم. براى کاهش اين عدم اطمينان، خوشبختانه ابزارهاى مفيدى در اختيار داريم، هر چند که آنها موفقيتها را بهطور کامل تضمين نمىکنند. مىتوانيم قواعد اکتشافى را نيز بهکار ببريم، قواعدى که ما را از مناسب بودن تصميمات خود مطمئن مىسازند اما از اشتباه دور نگه نمىدارند.
|
|
|
|
قواعد اکتشافى (Heuristic Regulation)
|
|
همه ياد گرفتهايم که چگونه دو عدد را در يکديگر ضرب کنيم. کافى است قاعدهٔ نسبتاً سادهاى بهکار ببريم تا به جواب درست برسيم. اما، گاهى فرصت انجام دادن اين کار را نداريم و مىتوانيم به پاسخ تقريبي، که با محاسبهٔ سريع و تقريبي، يعنى قاعدهٔ اکتشافي، بهدست آيد، رضايت دهيم. مثلاً، مىخواهيم بدانيم که اگر يک دستگاه تلويزيون قسطى بخريم و دوازده چک ۵۲،۲۵۰ تومانى بدهيم، در مجموع چقدر بايد پرداخت کنيم. ضرب ذهنى ۱۲x۵۰۰۰۰ خيلى آسانتر از ضرب ذهنى ۱۲x۵۲۲۵۰، مىتواند عدد تقريبى موردنظر را در اختيار ما بگذارد. در اين صورت خواهيم گفت که قاعدهٔ اکتشافى بهکار بردهايم نه قاعدهٔ آلگوريتم (Algorithme) ضرب، که پاسخ کاملاً درست را فراهم مىآورد اما به قيمت تلاشهائى که در حال حاضر لازم نيست. بنابراين، استفاده از قاعدهٔ اکتشافى يعنى به مسئلهٔ ميانبُر زدن و خيلى سريع و پاسخ تقريبى رسيدن؛ قاعدهٔ آلگوريتم يعنى تمام مراحل را قدم به قدم پيش رفتن و به پاسخ کاملاً درست رسيدن.
|
|
در چارچوب ادراک از ديگران و از رويدادها، اغلب از قواعد اکتشافى استفاده مىکنيم. ادراک از ديگران، کمتر با پردازش اطلاعات با قاعدهٔ آلگوريتم سازگارى دارد. بنابراين، استفاده از قواعد اکتشافى تنها بهعلت کمبود زمان يا انرژى نيست؛ البته فقدان ابزارهاى نيرومند نيز مطرح است. در اينجا سه قاعدهٔ اکتشافى رايج را شرح مىدهيم.
|
|
|
چند درصد دانشجويان، به محض پايان تحصيلات دانشگاهي، در زمينهٔ تخصص خود کار پيدا مىکنند؟ اگر نمىتوانيد به اين سؤال پاسخ دقيق بدهيد، مىتوانيد از روى نمونههائى که به ذهنتان مىرسند. پاسخ را حدس بزنيد. قاعدهٔ اکتشافى در دسترس بودن عبارت است از قضاوت دربارهٔ احتمال وقوع يک رويداد، بر حسب راحتى در يادآورى نمونههائى از همان رويداد. بنابراين، قاعدهٔ اکتشافى در دسترس بودن، بر يادآورى تکيه دارد: هر اندازه بتوانيم يک رويداد يا يک موضوع را آسانتر يادآورى کنيم، به همان اندازه به فراوانى آن بيشتر معتقد خواهيم شد. اگر نمونههاى دانشجويانى که به محض پايان تحصيلات دانشگاهى توانستهاند در زمينهٔ تخصص خود کار پيدا کنند، سريعتر به ذهن شما بيايد، احتمالاً بيشتر متقاعد خواهيد کرد که بازار کار خوب است.
|
|
اين قاعدهٔ اکتشافى مىتواند، در زندگى روزانه، بسيار راحت و مؤثر باشد، البته ممکن است موجب زيادهروى هم شود. هميشه آگاه نيستيم که علتهاى ديگرى غير از فراوانى ظهور، مىتوانند يادآورى را در دسترس ما قرار دهند. مثلاً، در يکى از مطالعات، آزمودنىها پاسخ مىدهند که در لغتنامهٔ انگليسي، تعداد لغاتى که با حرف K شروع مىشوند از تعداد لغاتى که حرف سوم آنها K است، بيشتر است. اين پاسخ درست نيست، اما يادآورى کلماتى که با K شروع مىشوند، آسانتر از يادآورى کلماتى است که حرف سوم آنها K است.
|
|
|
اغلب اتفاق مىافتد که اشخاص دوروبر خود را طبقهبندى مىکنيم، بدين صورت که آنها را، براسا ويژگىهائى که دارند، در يکى از طبقات جاى مىدهيم. مثلاً، اگر جوانى را ببينيم که لباسهاى مرتب مىپوشد، کمتر در خيابان پرسه مىزند، به هنگام رفت و آمد سامسونت به دست دارد و معمولاً کتاب ورق مىزند، تمايل خواهيم داشت که او را يک کتابدار فرض کنيم نه يک بازارياب. چرا به اين صورت است؟ خيلى ساده، چون او بيشتر معرف گروه کتابدار است تا بازارياب. بنابراين، از قاعدهٔ اکتشافى معرف بودن استفاده مىکنيم تا نتيجه بگيريم که چنين شخصى به چنين شغلى بايد اشتغال داشته باشد نه شغل ديگرى.
|
|
اغلب حق داريم به شباهتهاى موجود بين شخص و طبقهٔ اجتماعى اعتماد کنيم و قاعدهٔ اکتشافى معرف بودن را مورد استفاده قرار دهيم. با اين همه، ممکن است اين قاعده ما را به اشتباه وادار کند، مخصوصاً زمانىکه، پيش از طبقهبندى شخص، برخى اطلاعات مهم را در نظر نگيريم. اين حالت زمانى پيش مىآيد که مثلاً در کتابدار بودن يک شخص اصرار ورزيم. حتيٰ اگر بدانيم که در گروه دوستان او کمتر کتابدار و بيشتر بازارياب وجود دارند. اطلاع اخير، بهعلت انتزاعى (آماري) بودن، کمتر از ويژگىهاى قابل رؤيت (لباسهاى مرتب پوشيدن) به چشم مىآيد. با اين همه، بايد به اطلاعات آمارى اهميت بيشترى بدهيم، زيرا همين اطلاعات آمارى مىگويد که اگر يکى از افراد اين گروه را بهطور تصادفى در نظر بگيريم، احتمال بازارياب بودن او بيشتر از احتمال کتابدار بودن او خواهد بود. اينجا است که متوجه مىشويم سوگيرى موجب نديده گرفتن خط پايه مىشود.
|
|
|
معيار و تعديل (Anchorage And Adjustment)
|
|
در مسابقهٔ بعدى تيم ملى فوتبال ايران با تيمهاى خارجى چند نفر تماشاچى حضور خواهند داشت؟ در ارديبهشت سال آينده، روزانه چند نفر به نمايشگاه بينالمللى کتاب مراجعه خواهند کرد؟ قاعدۀ اکتشافى معيار و تعديل مىتواند، در پاسخگوئى به اين سؤال، مفيد واقع شود. منظور از قاعدهٔ اکتشافى معيار و تعديل عبارت است از تخمين يک اندازه براساس يک اندازهٔ شناخته شدهٔ مربوط به يک رويداد معين، بعد تعديل اين اندازه بهمنظور رعايت ويژگىهاى يک رويداد تازهٔ مشابه. مثلاً، اگر تعداد تماشاچيان مسابقات قبلى را به ياد داشته باشيد، از آن بهعنوان معيار استفاده خواهيد کرد تا به يک تقريب برسيد:
|
|
اين آگاهى معيار شما خواهد بود. اما مىدانيد که استقبال تماشاچيان از مسابقه، به تيمى وابسته است که تيم ملى ايران بايد با آن روبهرو شود:
|
|
برخى تيمها بيشتر از برخى ديگر تماشاچى دارند. بهعلاوه، برخى عوامل تعيينکننده است:
|
|
زمان مسابقه، رويدادهاى غيرمنتظره، وضعيت هوا و ... اگر اين نوع ملاحظات را در نظر بگيريد به اين نتيجه خواهيد رسيد که پاسخ خود را تعديل کنيد تا به عددى برسيد که واقعىتر است. براى آنکه در اين باره تجربهٔ عملى داشته باشيد، بيائيد ابتدا تعداد کسانى را که احتمالاً در انتخابات رياست جمهورى دورهٔ بعد شرکت خواهند کرد، براساس دورهٔ قبل تخمين بزنيد، بعد شرايط را در نظر بگيريد و ببينيد تخمين قبلى خود را چقدر تعديل مىکنيد. هر بار که به شاخص آمارى نياز پيدا مىکنيم اما نمىتوانيم آن را بررسى کنيم، مىتوانيم از قاعدهٔ اکتشافى معيار و تعديل کمک بگيريم، چيزى که ويژگى نسبى بودن قضاوتهاى زندگى روزمره را يادآورى مىکند.
|
|
در ارتباط با ادراک ما از ديگران، معيار مورد استفاده براى پيشبينى رفتار آنها، رفتار خاص خود ما است. چه تعداد از مردم قبول مىکنند که درخواستِ ممنوعيت سيگار کشيدن در فضاى بسته را امضاء کنند؟ براى پاسخگوئى به اين سؤال، مىتوانيد به اين صورت شروع کنيد که از خود بپرسيد، آيا خود شما حاضر هستيد آن را امضاء کنيد؟ اگر پاسخ مثبت باشد، مىتوانيد به اين نتيجه برسيد که مثلاً سيگارى نيستيد. بنابراين، پاسخ خود را با موقعيت مطابقت مىدهيد يا آن را متعادل مىکنيد.
|