|
|
|
اتيولوژى جذام (بيمارى هانسن Hansen's Diseas) که در اثر مايکوباکتريوم لپره ايجاد مىشود نوعى عفونت گرانولوماتوز مزمن است که پوست و اعصاب محيطى را مورد حمله قرار مىدهد.
|
|
|
اپيدميولوژى در حال حاضر، ۸ - ۵/۱ ميليون بيمار مبتلا به جذام در سرتاسر دنيا وجود دارد. جذام تقريباً فقط در کشورهاى در حال توسعه ديده مىشود و مناطقى از آسيا، آفريقا و آمريکاى لاتين و اقيانوس آرام را مبتلا مىسازد. بيمارى غالباً در روستاهاى فقير اتفاق مىافتد؛ بيش از ۸۰ درصد از بيماران در هند، برزيل، بنگلادش، اندونزي، و ميانمار زندگى مىکنند. در ايالات متحده هر ساله تقريباً ۲۰۰-۱۰۰ مورد عفونت جديد شناخته مىشود. جذام مىتواند در هر سنى تظاهر يابد اما اوج شروع بيمارى در دهههاى دوم و سوم عمر است. راه انتقال مشخص نيست و ممکن است از چند طريق صورت گيرد: عفونت از طريق ريزقطرههاى بيني، تماس با خاک آلوده و حشرات ناقل محتملترين راههاى انتقال محسوب مىشوند. دوره کمون معمولاً ۷-۵ سال است اما ممکن است چندين دهه نيز طول بکشد.
|
|
|
در بيمارى که با نوروپاتى محيطى يا ضايعات پوستى مشکوک از يک منطقه اندميک مىآيد، بايستى به جذام مشکوک شد. بافتشناسى تشخيص را تأييد مىکند. بيوپسى از ضايعات پوستى عموماً تشخيصى است.
|
|
|
|
|
|
در صورتىکه بيماران ۵ ضايعه پوستى يا بيشتر داشته باشند، پر باسيل (Multibacillary) و واگر کمتر از ۵ ضايعه داشته باشند کم باسيل (Paucibacillary) ناميده مىشود. سازمان بهداشت جهانى براى درمان بزرگسالان مبتلا به ذام کم باسيل، داپسون (روزانه ۱۰۰ ميلىگرم خوراکي) و ريفامپين (تحت نظارت، هر ماه ۶۰۰ ميلىگرم خوراکي) را بهمدت ۶ ماه توصيه کرده است. بزرگسالان مبتلا به جذام پر باسيل بايستى تحت درمان بدون نظارت با داپسون (روزانه ۱۰۰ ميلىگرم خوراکي) و کلوفازيمين (روزانه ۵۰ ميلىگرم) و درمان تحت نظارت با ريفامپين (ماهان ۶۰۰ ميلىگرم) و کلوفازيمين (ماهانه ۳۰۰ ميلىگرم) بهمدت يک سال قرار بگيرند. ضايعات جذام لپروماتو با درمان مؤثر طى ۲ ماه همواره مىگردند و طى چند سال ناپديد مىشوند در حالىکه ضايعات جذام توبرکلوئيد ممکن است ناپديد گردند، بهتر شوند، يا بدون تغيير باقى بمانند.
|
|
|
طيف وسيع تظاهرات بالينى و هيستولوژيک جذام ناشى از تنوع در پاسخ ايمنى به مايکوباکتريوم لپره است. هر چه از سمت جذام توبرکلوئيد به جذام لپروماتو مىرويم، تظاهرات از حالت موضعى به ژنراليزه تبديل مىشوند و ميزان باکترى افزايش مىيابد. اينکه بيمار در کجاى طيف بالينى قرار مىگيرد، اهميت فراوانى در تعيين پيشآگهي، عوارض، و شدت درمان ضدٌ ميکروبى لازم است.
|
|
|
جذام توبرکلوئيد سر خفيف طيف را تشکيل مىدهد و شامل دو نوع توبرکلوئيد قطبى (TT) و توبرکلوئيد بينابينى (BT) مىباشد. نشانه بارز بيمارى توبرکلوئيد يک يا چند لکه هيپوپيگمانته با حاشيه کاملاً مشخص است که به سمت محيط گسترش مىيابد، شديداً کاهش حس دارد، و فوليکولهاى مو و غدد عرق آن از بين رفتهاند. در اوايل بيماري، اعصاب درگير و گاهى قابل لمس مىشوند. در د نوروتيک مىتواند شديد باشد. در بافتشناسي، غالباً باسيل ديده نمىشود يا به سختى مىتوان آنرا ديد. جذام TT ممکن است خودبهخود بهبود يابد اما جذام BT اينگونه نيست.
|
|
|
جذام لپروماتو در سر شديد طيف قرار دارد و شامل دو نوع لپروماتوى قطبى (LL) و لپروماتوى بينابينى (BL) مىباشد. در جذام لپرواتو، باسيل فراوانى در پوست، اعصاب محيطي، خون در گردش و همه اعضاء (غير از ريه و CNS) ديده مىشود. با اين وجود، بيمار بدون تب است و اختلال عمدهاى در اعضاء وى ديده نمىشود. ضايعات ابتدائى در جذام لپروماتو ندولها يا پاپولهائى به رنگ پوست يا مختصرى قرمز هستند. ممکن است ضايعات جديدى بهوجود آيند و به يکديگر ملحق شوند. بعدها، بيمارى بهصورت ندولهاى پوستى با انتشار قرينه، پلاکهاى برجسته، يا ارتشاح منتشر پوستي، که اگر روى صورت باشند چهرهء شيرگون (Leonine Facies) را پديد مىآورند، تظاهر مىيابد. تظاهرات ديررس شامل از دست دادن مژه و ابرو، و نرمه گوش پاندولي، و پوست خشک و براق است. ضخيم شدن و آسيب عصب بيشتر قرينه است و نسبت به جذام توبرکلوئيد تدريجىتر اما در نهايت شديدتر مىباشد. در بيماران مبتلا به جذام LL، نوروپاتى محيطى ديستال و قرينه انتهاها اتفاق مىافتد. همچنين ممکن است علائم مربوط به ردگيرى دستگاه تنفسى فوقانى (گرفتگى بيني، اپيستاکسي، تنفس همراه با انسداد)، اتاق قدامى چشم، و بيضهها در آنها پديد آيد.
|
|
|
|