|
|
|
ايلات و عشاير کوچنشين يا صحرانشين همواره در ميان مناطق مختلف سردسير و گرمسير درحال حرکت و کوچ بهسر مىبرند. اين گروه از عشاير فاقد سکونتگاههاى ثابت دائمى (پايدار) يا نيمه پايدار هستند. تمام فصول را در چادرها (سياهچادرها) زندگى مىکنند و به گلهدارى اشتغال دارند و معيشت آنها نيز صرفاً از طريق پرورش و نگاهدارى دام تأمين مىشود و در واقع همين عامل معيشتى سبب تحرک دائمى آنها است.
|
|
ايلات و عشاير کوچنشين محض به کشت و زرع آشنائى ندارند و از طريق مبادله با دهنشينان محصولات زراعى مورد نياز خود را فراهم مىآورند.
|
|
|
يکجانشين شدن ايلات و عشاير بر اثر تغيير شيوه معيشت، ضعف و زوال گلهدارى سنتى و اشتغال بهفعاليتهاى زراعى و امور ديگر است که بهتدريج از کوچنشينى به نيمه کوچنشينى و سرانجام به يکجانشينى منجر شده است.
|
|
عشاير يکجانشينى به زراعت توأم با دامدارى اشتغال دارند، اغلب دامهاى خود را در چراگاههاى اطراف آبادى محل سکونت خود چرا مىدهند، يا بهوسيلهٔ يکى از اعضاءِ گروه خويشاوندى و يا چوپان به مراتع دور دست مىبرند. چراگاههاى اطراف ده همان زمينهاى زراعى است که محصول آن را درو مىکنند. اين زمينها يا متعلق به خود خانواده ايلى است يا به ديگر روستائيان تعلق دارد که در اينصورت بهعنوان علفچر اجاره مىکنند. اعمال سياست، اسکان اجبارى دولت در بسيارى موارد سبب اسکان ايلات و عشاير ايران گرديده است. اسکان عشاير ايلسون (شاهسون) در دشت مغان از طريق شرکت 'شيار' و در سالهاى اخير بهوسيله شرکت کشت و صنعت مغان انجام شده است. شرکتهاى شيار و مغان به احداث واحدهاى مسکونى پرداخته و ايلات را تشويق به سکونت در اين واحدها مىکردند. (۱) ايلسونها ابتداء در منطقه پيلهسوار و سواحل ارس اسکان پيدا کردند و از طريق چاه دستى يا گاوى آب آشاميدنى خود را تأمين مىکردند. با تأسيس شرکت کشت و صنعت در دشت مغان و تصرف مراتع و چراگاههاى عشاير، گروه زيادى از آنها به شهرهاى اردبيل، اهر، تبريز و مشکينشهر کوچکرده و بهطور پراکنده در آنها ساکن شدهاند. با از بينرفتن مراتع که عامل اصلى اقتصاد دامپرورى است، نظام ايلياتى و انسجام ميان عشاير روبه ضعف نهاد، خانوادههاى ايلياتى از هم دور و پراکنده شده و در مناطق مختلف شهر و ده سکونت اختيار کردهاند. (۲)
|
|
(۱) بنابه اظهار يکى از کارشناسان شرکت کشت و صنعت دشت مغان، حدود ۲۰ درصد عشاير ايلسون که زمينهاى آنها به تصرف شرکت درآمده است به مشکينشهر مهاجرت کردهاند. علت مهاجرت به اين شهر بهخاطر اين امر بوده است که آنها بههنگام کوچنشينى (ييلاق - قشلاقکردن) از اين شهر مىگذشتند و بهتدريج با محيط آن آشنا شده بودند و اين شناخت در گرايش مهاجران به اين شهر تأثير زيادى داشته است.
|
|
(۲) در طى ۳۰ سال اخير حدود ۱۰۰ هکتار از مراتع دشت مغان به زير شبکه آبيارى رفته است، اين زمينها بهوسيله شاهسونها بهصورت مرتع و بهمنظور چراى دام مورد بهرهبردارى قرار مىگرفت. با کشت اين اراضي، دامپرورى تا حد زيادى تضعيف شده است و در نتيجه گروهى از دامپروران عشايرى به فعاليتهاى ديگر اشتغال ورزيدند نظام ايلياتى در ميان پارهاى طوايف فرو مىپاشيد و ساخت قدرت دگرگون شد.
|
|
اکنون در بسيارى از ايلات ايران شکل سهگانه کوچنشيني، نيمه کوچنشينى و يکجانشينى ديده مىشود. بدينترتيب که بخشى از يک ايل به دامدارى اشتغال دارند و چادرنشين هستند، گروهى ديگر که به دامدارى و زراعت اشتغال دارند و دامپرورى اقتصادى غالب است به زندگى نيمه کوچنشينى مىپردازند، گروه سوم که زراعت در ميان آنها فعاليت اصلى است و دامدارى مشغله فرعى را تشکيل مىدهد يکجانشين شدهاند. در ميان عشاير ايلسون (شاهسون) دشت مغان که نزديک به نيمى از جمعيت منطقه را تشکيل داده است گروهى چشم دارند و در چادرها زندگى مىکنند و کوچ دائمى دارند و جزءِ گروه کوچنشينان بهحساب مىآيند، برخى کوچنشين هستند که به زراعت و عمدتاً زراعت ديم و دامپرورى اشتغال دارند، و بالاخره گروه از عشاير ايلسون (شاهسون) اسکان يافتهاند و قسمت اعظم درآمد آنان از راه زراعت بهدست مىآيد.
|
|
در ميان عشاير يکجانشين برخى از طريق تحصيل و آموزش عملى حرفههاى فنى به کارهائى غير از مشاغل پدران خود دستيافته و تحرک شغلى و اجتماعى پيدا کردهاند، اينان اغلب در شهرهاى بزرگ، مراکز استان و يا تهران سکونت دارند و در بسيارى موارد ارتباط خود را با جامعه عشايرى از دست دادهاند.
|
|
تقسيمبندى ديگر هم از لحاظ جامعه عشايرى ايران بهعمل آمده است که از ديدگاه برنامههاى عمرانى و توسعه مناطق عشايرى قابل توجه است.
|