|
انقلاب تکنولوژيک زندگى در فضاى باز و محدود به يک منطقه را که شيوهٔ زندگى کشاورزى بود، تبديل به فضاى گسترده، حتى در سطح جهانى کرد. جسم انسان و فکر او بر سراسر جهان مستولى شد و افق تازهاى روبهروى او باز کرد. از اينرو بنياد ارزشهاى اجتماعى او را درنورديد و به جايگزينسازى نظام ديگر ارزشى برقرار گاه نظام سنتى کشاورزى پرداخت. توليد محدود و خود بس شيوه کشاورزى غيره اقتصادى را به توليد انبوه و تجارتى تبديل ساخت و توليد و مصرف از يکديگر جدا شدند. شهرنشينى روستائى و روستانشينى محدود و پراکنده مبدل به شهرنشينى صنعتى با جمعيت انبوه و ساخت غير متجانس و پيچيده گرديد. شکلسازى شهرى و خانهسازى تحتتأثير نظام همشکلسازى و استانداردهاى جديد از حالت شهرهاى پيچ در پيچ و کوچهها و معابر باريک و بنبست با شيوهٔ معمارى سنتى و قديمى و ابزار و مصالح بومى و محلى خارج شد و از نظمى جديد با نقشهها و طرحها پيشبينى شده و استاندارد شده برخوردار شد. به اين ترتيب خانههاى باغى بزرگ، که قرارگاه خانوادههاى گسترده بود، به خانههاى کوچک و کموسعتى که تنها جايگاه يک خانواده کمجمعيت، شامل دو نسل (پدر و مادر و فرزندان ازدواج نکرده) گرديد.
|
|
دهکدههاى روستائى که زندگى مردم آن متکى بر کشاورزى و دامپرورى بود، محو و نابود شد و به مراکز عمدهٔ صنعتى و توليد ماشينى تبديل گرديد. از اينرو سيل عظيم جمعيت روستا وابستگى سنتى به خاک را که از ارزشهاى اصيل فرهنگى آنها بود از دست داد و به مهاجرت پرداخت. همراه با ين مهاجرت، موادغذائى و محصولات توليد شده در روستاها در شهرها عرضه گرديد و کالاهاى صنعتى روانه روستاها شد که لزوماً سطح زندگى و شيوهٔ آن دستخوش دگرگونى گرديد.
|
|
رواج نظام تقسيم کار و تخصص که از مختصات سيستم جديد تکنولوژيک است فضاها و ساختمانهاى سنتى غيرتخصصى مثل قصور، معابر، کليساها و غيره را به فضاهاى تخصصى مانند بانک، بيمارستان، وزاتخانهها، مجالس مقننه، مدارس، دانشگاهها، کارخانجات، و... تبديل نمود، که سازگارى با آنها مستلزم پذيرش ارزشهاى جديدى است. بنابراين ضرورت تکنولوژيک نظامات جديدى مانند همزمانسازى و استاندارد کردن فضاها و مکانها، ارتباطات و مقياسها و... را الزامآور ساخته تا در اين نظام پيچيده جديدالولاده هماهنگى لازم را بين انسان و نظام منبعث از خلاقيتهاى او بهوجود آورد.
|
|
با اين دگرگونىها معلوم مىشود که هر شيواى از زندگى انسان، تمدن خاص خود را بهوجود مىآورد، و در فرهنگ و بينش اعصار قبل از خود شک مىکند و تغيير مىدهد. مثلاً کلىنگرى و تکعلتى پندارى عصر تمدن کشاورزى را بدل به بينش ذرهاى نموده است. اين باور که جهان از اجزاء مجردى ترکيب يافته، امرى اجتنابناپذير مىشود و زمينه را براى پيدايش نظريه فردگرائى يا انديويدواليزم آماده مىسازد. حاصل اين تحول اين بود که فرد بهعنوان يک موجود آزاد و مستقل شناخته شده و از وابستگى مطلق به قشر يا طبقه خاص اجتماعي، که قادر به تحرک و جابهجائى منزلتى نيست خارج شد. به سخن ديگر، شخصيت آدمى بازشناسى شده و مورد پرورش و توجه قرار گرفت؛ يعنى تکنولوژى و طبيعت تنها فرهنگ را دگرگون نساخته است بلکه همانطور که گفته شد در شخصيت افراد مؤثر بوده و منش و ساخت اجتماعى جديدى را بهوجود آورده است.
|
|
|
تمدن صنعتى ارزشهاى فرهنگى ديرينه را محو و ارزشهاى تازهاى را جايگزين آن ساخته است؛ مثلاً تا قرن ۱۶ ميلادى برهنگى کامل در اروپا بهعنوان يک امر عادب تلقى مىشد، در حالىکه در عصر جديد اين امر جزء نابهنجارىهاى اجتماعى و شرمآور به حساب مىآيد. در ابزار و وسايل خانگي، مثل آنچه که ساختار فيزيکى آشپزخانه را مىسازد، دگرگونى حاصل شده، و در نتيجه در ارزشهاى وابسته به آن تحول و نوآورى پديد آمده است. قاشق و چنگال، که در روزگارى جنبهٔ تشريفاتى داشت و متعلق به طبقه خاص جامعه بود، همگانى شده و جزء لوازم اوليه غذا خوردن محسوب مىگردد. از اينرو ارزشها و رفتارهاى لازم براى چگونگى کاربرد آن پديد آمده است. چنانچه عدم آگاهى به اين فرهنگ منجر به ارتکاب رفتارى نامتناسب خواهد بود که جامعه آن را مورد سرزنش قرار خواهد داد.
|
|
استفاده از ابزار و وسايل تازه، پيش از اين مختص به طبقه يا قشر خاصى بود. ولى حاکميت سيستم توليد انبوه، سبب همگانى شدن بسيارى از ابزارها و وسايل تازهٔ مادى شده است و در نتيجه آنها سطح زندگى و رفاه جوامع مختلف تا حد قابل ملاحظهاى بالا رفته است که پيامد آن رشد فرهنگ و دگرگونى در بينش همگانى است.
|
|
تحقق اين امر بسيارى از مشکلات و مسائل زندگى انسان، مثل سوء تغذيه مرض فقر، مرگ و مير فراوان، بىخانماني، عدم تحرک طبقاتي، ستمپذيري، گرسنگى و غيره که در جوامع روستائى قبل از انقلاب تکنولوژيک وجود داشته محو يا تعديل ساخته است و امروزه از هدفهاى اساسى برنامههاى اقتصادى - اجتماعى کشورهاى مختلف جهان، از جمله کشورهاى جهان سوم به شمار مىرود
|
|
|
ارزشهای شناخته شده در انتخاب بین راههای کلی اجتماعی -اقتصادی
|
|
ثروت در يک سو و رفاه اجتماعى در قسمت ديگر؛ در نتيجه نوآوران و تکنولوژيستها، جدا از فرآيندهاى فرهنگى ابداعات آنها، تمام کوشش خود را در افزايش ميزان رفاه جامعه قرار مىدهند. به همين سبب است که گفته مىشود: 'تکنولوژى مستقل از ارزشها است و ارزشهاى ماديگرانه و اقتصادى در فرهنگ صنعتى از ارزشهاى مسلط به شمار مىرود' . اما در عين حال که تکنولوژى مستقل از ارزشها به پيش مىرود، بار فرهنگى اساسى را با خود حمل مىکند، و آن کارآئى و عقلانيت است، که الزامات تکنولوژيک و تجلى دهندهٔ ارزشها خوانده مىشود.
|
|
ارزشهاى رواني، هيجانات، آرزوها، خلاقيتها، ماجراجوئي، آرمانخواهى و غيره از جمله رفتارهائى است که در توليد و مصرف ابزار و وسايل فني، که ريشه در نظام تکنولوژيک دارد، مؤثر است؛ مثلاً جوانانى که مىکوشند از پرقدرتترين موتورسيکلتها يا اتومبيلها استفاده کنند تا از اين راه رضايت روانى آنها تأمين بشود، يا کشاورزانى که بهرغم نياز خود سعى در تهيه ماشينآلات کشاورزى پرقدرتى دارند که متناسب با زمين و احتياجات آنها نيست، و اين آرزو و هدف بدان سبب است که قدرت زياد اين ابزار نياز روانى آنها را برطرف مىسازد، و از اين بابت احساس برترى و لذت مىکنند، زيرا:
|
|
نشاط حاصل از سرعت و قدرت و ميل به تحرک شايد بخشى از شخصيت انسانى بوده است. که در افسانهها و قصص جوامع انسانى منعکس مىباشد، از جمله آرزوى ديرينه انسان براى پرواز که سرانجام تحقق پذيرفت.
|
|
به اين ترتيب ارزشهاى فرهنگى مىتوانند بهعنوان پيش زمينههاى رشد و توسعه و تکامل سيستم تکنولوژيک يک جامعه مطرح شود، که ضمن اينکه نياز روانى مبتکران آن را برآورده مىسازد، در عين حال هدفها و نتايج اقتصادى را نيز در بر خواهد داشت. به اين سبب است که گفته مىشود، فرهنگ و تکنولوژى در برگيرندهٔ دو مجموعهٔ ارزشهاى متداخل است؛ 'يکى هدفهاى عقلى ماديگرانه و اقتصادي، دومى مربوط به ماجراجوئى و بهرهبردارى از آخرين مرزهاى توانائى انسان و دنبالکردن هدفهاى ذوقى بهخاطر خود آنها' .
|