|
|
ده يا قريه که در کتابهاى نثر قديم بهصورت 'دَيه' هم ديده مىشود، در زبان پهلوى ده (Deh) در پارسى باستان دَهيو (Dahyu) بهمعنى سرزمين و در اوستا به شکل دَخيو (Daxyu) آمده است (۱).
|
|
(۱) . خلف تبريزى، محمدحسين. برهان قاطع. به تصحيح شادروان دکتر محمد معين، اميرکبير، ۱۳۶۲،جلد دوم واژه ده.
|
|
در ايران ده از قديمترين زمان يک واحد اجتماعى و تشکيلاتى و جائى بوده است که در آن گروههائى از مردم روستائى براى همکارى در زمينههاى اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى و سياسى گردهم تجمع يافتهاند. ده اساس زندگى اجتماعى ايران را تشکيل مىدهد و اهميت آن به اعتبار اينکه يک واحد تشکيلاتى در زندگى روستائى است، در سراسر قرون وسطى و از آن پس تا به امروز برقرار بوده است (۲).
|
|
(۲) . لمپتون، ا.ک.س... مالک و زارع در ايران. منوچهر اميرى، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۵، صفحهٔ ۵۹.
|
|
از نظر تقسيمات کشورى ده در ايران کوچکترين واحد مسکونى و اجتماعى ـ سياسى است. کشور به چندين استان هر استان به چند شهرستان و هر شهرستان به چند بخش و هر بخش به چند شهر و ده تقسيم مىشود.
|
|
در سرشمارى عمومى ايران سال ۱۳۳۵ براى تمايز ده از شهر ملاک جمعيت بهکار برده شده است. چنانچه نقاطى که کمتر از ۵۰۰۰ نفر جمعيت داشته است ده و نقاط بيش از ۵۰۰۰ نفر را شهر دانستهاند. با وجود اين ملاک مذکور داراى استثنائاتى نيز بوده است. بهطورى که در سرشمارى ۱۳۳۵ تعداد ۱۳ نقطه و در سرشمارى ۱۳۴۵ تعداد ۲۳ نقطه که جمعيت آن کمتر از۵۰۰۰ نفر بوده است. جزو مناطق شهرى بهشمار آمدهاند (۳).
|
|
(۳) . ملاک جمعيت براى ده در فرانسه ۲۰۰۰ نفر، بلژيک ۵۰۰۰ نفر، هُلند ۲۰،۰۰۰ نفر و ژاپن ۳۰،۰۰۰ نفر در نظر گرفته شده است.
|
|
مجموع چند ده، دهستان ناميده مىشود. مردم ده از طريق کشاورزى امرار معاش مىکنند، به همين جهت در لايحه قانونى تشکيل انجمنهاى ده و اصلاح امور اجتماعى و عمرانى دهات که در سال ۱۳۴۲ به تصويب رسيده است در تعريف ده شغل کشاورزى را اساس کار قرار مىدهد. بنابراين ملاک، ده يا قريه عبارت است از مرکز جمعيت و محل سکونت حداقل ۲۵۰ نفر يا ۵۰ خانواده که درآمد اکثر افراد آن از طريق کشاورزى حاصل شود. بنابر تعريف سرشمارى ۱۳۴۵ ده محلى است مشتمل بر مجموع مزارع، باغها و اماکن مسکونى و غيرمسکونى اعم از متصل يا مجزا که معمولاً داراى کدخدا مىباشد (۴).
|
|
(۴) . خسروى، خسرو. جامعه دهقانى در ايران. آگاه، ۱۳۵۸ به نقل از سرشمارى ۱۳۴۵، جلد اول، تعاريف.
|
|
مرکز آمار ايران در آمارگيرى جمعيت برابر ده يا نقطه روستائى کلمه 'آبادى' را بهکار برده است و در تعريف آبادى (نقطه روستائى) آمده است که: 'آبادى' به مجموعه يک يا چند مکان و اراضى به هم پيوسته (اعم از کشاورزى و غير کشاورزى) گفته مىشود که در خارج از فضاى شهر واقع شده و داراى محدوده ثبتى يا عرفى مستقل باشد (۵).
|
|
(۵) . مرکز آمار ايران. آمارگيرى جمعيت سال ۱۳۷۰، نتايج تفصيلى کل کشور ۲. شهريور، ۱۳۷۲، صفحهٔ ۴
|
|
در جريان اجراء قانون اصلاحات ارضى در ايران ده چنين تعريف مىشده است. 'ده يا قريه عبارت از يک مرکز جمعيت و محل سکونت و کار تعدادى خانواده که در اراضى آن ده بهکار کشاورزى اشتغال دارند و درآمد اکثريت آنان از طريق کشاورزى حاصل مىشود و عرفاً در محل ده يا قريه دانسته مىشود. در اينجا مىبينيم که علاوه بر ملاک شغل کشاورزى که در تعريف ده بهکار مىرود، عرف و قانون شفاهى نيز مانند گذشته داراى ارزش و اعتبار است. بنابراين مىتوان از ده تعريفى به شرح زير بهدست داد:
|
|
'ده عبارت از محدودهاى از فضاى جغرافيائى است که واحد اجتماعى کوچک مرکب از تعدادى خانواده که نسبت به هم نوعى احساس دلبستگى، عواطف و علائق مشترک هستند. در آن تجمع مىيابند و بيشتر فعاليتهائى که براى تأمين نيازمندىهاى زندگى خود انجام مىدهند، از طريق استفاده و بهرهگيرى از زمين و در درون محيط مسکونى آنها صورت مىگيرد، اين واحد اجتماعى که اکثريت افراد آن بهکار کشاورزى اشتغال دارند در عرف محل ده ناميده مىشود' .
|
|
پلاسيد رامبو (Placide Rambaud) جامعهشناس فرانسوى در مقدمه کتاب جامعهشناسى روستائى خود از ده بهعنوان آنتى تز شهر نام مىبرد و پس از نقد نظريههاى مربوط به ده و شهر مىنويسد؛ در جامعهشناسى تعريف ده و شهر جدا از يکديگر امرى نادرست است. او مفهوم واحدى را براى ده و شهر بهعنوان محل تمرکز و سکونت گروههاى انسانى مطرح مىسازد، به نظر او هر تجمعى از واحدهاى مسکونى که در جائى از کره زمين تشکيل مىشود مىتواند موضوع علم قرار گيرد. او تفاوتهاى فرهنگى ميان شهر و ده را همانند تفاوتهاى فرهنگى که بين دهى با ده ديگر و يا شهرى با شهر ديگر وجود دارد تلقى مىکند که امرى طبيعى به نظر مىرسد. ده واحد اجتماعى ويژهاى است که با يک فضا در ارتباط متقابل است و اين فضا بهعنوان يک عنصر ضرورى در نظام اجتماعى ده نقش دارد و به اين ترتيب ده داراى بُعد اجتماعى است که مىتواند يکى از عوامل اساسى تشکيل دهنده آن بهشمار رود (۶).
|
|
(۶) . Rambaud, placide. Sociologie Rurale, Ecole des Hautes etudes en Science Sociale, 1976, Introduction
|
|
|
ده محصول کُنشهاى متقابل گروههاى انسانى و فضا است، ميان اعضاء ده رابطهاى محلى وجود دارد که نتيجه کنشهاى متقابل تاريخى است و موجب پيدا شدن حافظه جمعى، تاريخى و محلى است و در نتيجه نوعى وجدان يا شعور جمعى بهوجود مىآورد. وابستگى روستائيان به مکان واحد معين موجب انسجام محلى مىشود که ابنخَلدون براى آن مفهوم عصبيت را بهکار مىبرد و دورکيم از آن به Solidarite Mechanique يا همگرائى ماشينى ياد مىکند و اين از ويژگىهاى اساسى اجتماع ده است که وضعيتى خاص، بىمانند و يکتا Singularity به جامعه ده مىبخشد که خود زمينه تنوع دهکدهها را فراهم مىآورد. البته شهر نيز مىتواند چنين خصوصياتى را داشته باشد، ولى اجتماع ده در ارتباط با فضاى آن به گونهاى متمايز از شهر شکل مىگيرد. اگر در اين فضا تغييراتى پديد آيد کل ساختار اجتماعى ده دگرگون مىشود، توسعه تکنولوژى در ارتباط به عامل بومشناختى (Ecologique) مىتواند از عوامل اساسى اين دگرگونى باشد که در نتيجه آن ممکن است دهک يا ده کوچک به ده و ده قصبه و شهرک و سرانجام به شهر تبديل شود يا اينکه اين حرکت جنبه عکس داشته باشد و بهتدريج به زوال روستا بيانجامد. وقتى ده کارکرد خود را از دست بدهد و تنواند نياز ساکنان خود را تأمين کند مردم آن را ترک مىکنند، ده بهتدريج خالى از سکنه مىشود، رو به ويرانى مىگذارد و سرانجام زوال مىيابد.
|
|
شهر مرکزيت دارد و مىتواند در مرکز يک منطقه جغرافيائى ـ اقتصادى ـ فرهنگى قرار گيرد و تعداد زيادى از آبادىها را در برداشته باشد. در حالىکه ده چنين خصوصياتى را ندارد. ديگر اينکه فعاليت اقتصادى ده بهطور عمده متکى بر کشاورزى است و با توليدات شهرى که گستردهتر و متنوعتر است فرق مىکند و اين دو جنبه مىتواند ويژگىهاى اساسى ده را تشکيل دهد (۷).
|
|
(۷) . در قسمت مربوط به شهر و ده از ديدگاه جامعهشناسى، درباره ويژگىهاى زندگى اجتماعى ده و شهر و تفاوتهاى موجود ميان آنها به تفصيل سخن رفته است.
|
|
از ويژگىهاى ديگر ده وجود کانونهاى خانوادگى است که مىتوان آن را خانواده توليد و مصرف، خانواده خودکفا، خودبسنده يا به قول پارهاى از جامعهشناسان روستائى خانواده خود استثمار کننده دانست. اين واحدهاى خانوادگى توليد و مصرف در درون بزرگ مالکى در ايران تحت تسلط مالک بزرگ قرار مىگرفتند و در زمينه توليدات زراعى سنتى بزرگترى بهنامهاى 'بُنه' ، 'صحرا' ، 'پيکال' ، 'حراثه' و مانند آنها بهوجود مىآمد و براساس مهارت و ورزيدگى اعضاء گروه کار توليدى، نوعى تقسيم کار ميان آنها وجود داشت و کار توليد را بهنحو مطلوب، تحت مديريت مالک يا نماينده او انجام مىدادند (۸). زندگى در ده تحت سنت واحدى جريان دارد و با نوعى ثبات و هماهنگى بهطور يکنواخت اداره مىشود. ارتباط و کنشهاى متقابل چندگانه بين گروههاى روستائى و فضا سبب پيدايش وجدان يا روح جمعى محلى مىشود که به همان اجتماع محدود و بسته ده اختصاص دارد.
|
|
(۸) . براى کسب اطلاعات بيشتر در اين زمينه رجوع فرمائيد به جواد صفىنژاد، بُنه (نظام زراعى سنتى در ايران)، اميرکبير، تهران، ۱۳۶۸.
|
|
رامبو مىگويد روستا برآيندى از عناصر طبيعى و عناصر ساخته شده است که به گونهاى زمينه سازگارى فرد را با جامعه فراهم مىآورد و موجب جامعهپذيرى مىشود. در ده بين گروه و فضاى جغرافيائى محدود و بسته و ثابت نوعى روابط اقتصادى ـ اجتماعى ـ فرهنگى وجود دارد و اين روابط موجب پيدايش وحدت و يکپارچگى گروه مىشود و آن را از گروه ديگر متمايز مىسازد.
|
|
اجتماع ده داراى نيروى معنوى مسلط بر اعضاء خود مىباشد که بر رفتار افراد نظارت عاليه شديد دارد و آنها را به پيروى از هنجارهاى اجتماعى وادار مىکند و اين نيروى معنوى همان سنتهاى روستائى و قوانين ثابتى است که بر جامعه ده حاکم است.
|