پنجشنبه, ۲۷ دی, ۱۴۰۳ / 16 January, 2025
مجله ویستا
ویلیام جیمز (William James) (۱۹۱۰-۱۸۴۲)
وى شخصيت مهمى در تاريخ روانشناسى آزمايشى محسوب مىشود؛ گرچه او يک روانشناس آزمايشگرا نبود. معهذا وى پيشگام روانشناسى 'جديد' در آمريکا بهحساب مىآيد. بهدليل اينکه جيمز در آمريکا، روانشناسى جديد آلمان را تفسير و انتقاد مىکرد، گاهى فراموش مىکنيم که چه زود و سريع او اين نهضت را دريافت. | |
سن وى ده سال کمتر از وونت بود، ولى بههمان اندازه از اشتومف و ميولر مسنتر بود. با داشتن سمت استادى فيزيولوژى در دانشگاه هاروارد، او به تدريس روانشناسى فيزيولوژيک در سال ۱۸۷۵ - سالى که وونت از زوريخ به لايپزيگ رفت - مشغول بود. در آن سال، جيمز دانشگاه هاروارد را وادر کرد سيصد دلار صرف خريد ابزار فيزيولوژيک نمايد و دو اتاق براى انجام آزمايشهاى مربوط به درس ارتباطهاى بين روانشناسى و فيزيولوژى (The Relations Between Physiology And Psychology) اختصاص دهد. اين امر در سال ۱۸۷۵ - يعنى همان سالى که وونت نيز بهطور غيررسمى آزمايشگاه کاربردى و نه تحقيقاتي، در لايپزيگ برپا کرد - بهوقوع پيوست. البته چون اين آزمايشگاهها تحقيقاتى نبود، بنابراين، اولين آزمايشگاه پژوهشى را معمولاً آن مىدانند که وونت در سال ۱۸۷۹ تأسيس کرد. بههرحال، مىتوان گفت که جيمز همزمان با وونت در تدريس دروس خود از آزمايشگاه استفاده مىکرد. ولى آزمايشگاه هيچگاه براى جيمز بيش از يک وسيله نبود. وى کاملاً به اهميت آن آگاه بود، ولى استفاده از آن را غالباً جدى نمىگرفت. اين تناقض، در کتاب معروف او تحت عنوان اصول روانشناسى (۱۸۹۰) کاملاً مشهود است. اين کتاب ضمن حمايت از نهضت جديد در آلمان، آن را محکوم نيز کرد. از اين جهت آن را مورد حمايت قرار داد که بسيارى از نتايج آزمايشهاى آن را با دقت بسيار به خوانندگان آمريکائى ارائه داد و براساس ديدگاه سيستمى جيمز، تفسير کرد. از سوى ديگر، آن را مورد انتقاد قرار داد؛ هنگامى که نتايج اين آزمايش را تفسير مىنمود و با روانشناسى کنشى در آمريکا مقايسه مىکرد. | |
جيمز در راستاى روانشناسى کنشى در آمريکا قدم برمىداشت و مشاهده کرديم که تا چه اندازه دشوار است بگوئيم جيمز تعيينکنندهٔ اين نهضت بود يا منعکسکننده آن، علت آن بود يا معلول اين. ولى کليد نفوذ جيمز در اين حرکت جديد در شخصيت، روشنبينى و سهولت فوقالعاده در نگارش او بود. هيچ شکلى وجود ندارد که جيمز، مهمترين روانشناسان آمريکا است، با وجود اينکه او تنها يک روانشناس نيمه آزمايشگاهى بود. | |
ويليام جيمز پس از مدتى تحصيل در خارج، در سن نوزده سالگى به دانشگاه هاروارد رفت و آنجا به تحصيل شيمى و تشريح تطبيقى پرداخت. دو سال بعد وارد دانشکدهٔ پزشکى هاروارد شد. در سل ۱۸۶۹ به دريافت درجهٔ دکتر در طب نائل آمد، ولى بهعلت بيماري، به مدت سه سال در آسايشگاهى بسترى شد. در تمام اين مدت، وى به مطالعهٔ کتابهاى مختلف و بهخصوص فلسفه پرداخت. | |
در سال ۱۸۷۲ جيمز بهعنوان مدرس فيزيولوژى در دانشگاه هاروارد انتخاب شد. اين انتصاب او را وادار به انتخاب بين فلسفه و فيزيولوژى نمود. بهنظر او زندگى يک فيلسوف وسيعتر و مشکلتر و درنتيجه توأم با دشوارى بيشترى بود، از اينرو فيزيولوژى را برگزيد؛ با اين قصد که روانشناسى فيزيولوژيک را رشتهٔ اصلى خود کند و در ضمن، فلسفه را نيز به شکل غيرمستقيم دريابد. زيرا جيمز همانند اشتومف در سالهاى ۱۸۷۰ هيچگونه جدائى ميان فلسفه و روانشناسى فيزيولوژيک نمىديد. تدريس جيمز در هاروارد، موفقيتآميز بود و در ارتباط با اين درس بود که او همزمان با وونت، اولين آزمايشگاه غيررسمى در روانشناسى را بهوجود آورد. سلامت جسمى وى تحت تأثير فعاليت خلاق و موفقيت در تدريس بهبود يافته بود. در سال ۱۸۷۶ وى به استاديارى فيزيولوژى منصوب شد. | |
در سال ۱۸۷۸ قرارداد نوشتن کتاب اصول روانشناسى را که اميدوار بود در دو ال به پايان رساند، ولى دوازده سال بهطول انجاميد، امضاء کرد. در سال ۱۸۸۵، جيمز بهعنوان يک فيلسوف شناخه و به استادى آن برگزيده شد. در سال ۱۸۸۹، عنوان او به استادى روانشناسى تغيير يافت و در سال بعد، کتاب اصول، منتشر شد که به موفقيت فراوانى دست يافت. پس از گذشت سالها از چاپ آن، هنوز کتابى است که تازگى خود را حفظ کرده و شناخت و بينشهاى ارائه شده در آن، بر اثر گذشت زمان، فرسوده نشده است. | |
تغيير عنوان جيمز از پروفسور فلسفه به پروفسور روانشناسى با تکامل ذهنى او تطبيق نمىکرد. هنگامى که او کتاب اصول را تمام کرد، چنين نوشت: 'اين کتاب چيزى را ثابت نمىکند، و اينکه چيزى بهعنوان روانشناسى علمى وجود ندارد' و اينکه روانشناسى هنوز 'در شرايط پيش علمي' قرار دارد. وى آزمايشگاه را قبول داشت ولى آن را دوست نداشت. او در سال ۱۸۹۰ به مانستربرگ نوشت: 'من طبعاً از کار آزمايشگاهى متنفرم، ولى تمام حوادث هم (طى سالهاى مهم زندگى من) توطئه کردند که مرا از عادت کردن به آن بازدارند، به شکلى که حالا فقط به صورت وظيفه آن را انجام مىدهم.' | |
جيمز به بخشهاى اول کتاب 'Beiträge' مانستربرگ جذب شده بود. به نظر او نوعى تازگى و اصالت در کار مانستربرگ وجود داشت. بالاخره جيمز موفق شد مانستربرگ را به هاروارد ببرد و در سال ۱۸۷۹ سرپرستى آزمايشگاه روانشناسى را به وى واگذار نمايد. | |
بيست سال آخر زندگى جيمز، تکامل وى را بهعنوان يک فيلسوف بهخود ديد؛ گرچه از لحاظ سلامت جسمى بسيار آسيبپذير شده بود. او هيچگاه از روانشناس بودن دست نکشيد، ولى از روانشناسى دور شد. در سال ۱۸۹۹ کتاب 'صحبتهائى با معلمان' (The Talks To Teachers) را نگاشت، و کتاب 'تنوع در تجارب مذهبي' (Varieties of Religious Experience) را در سال ۱۹۰۱ منتشر کرد. در سال ۱۹۰۷ جيمز از سمت خود در هاروارد کناره گرفت و شروع به انتشار کتابهاى مهم فلسفى نمود؛ کتابهائى مانند: 'اصالت عمل' (Pragmatism) (۱۹۰۷) و 'معنى حقيقت' (The Meaning of Truth) (۱۹۰۹). کشمکش روان و تن در جيمز به سال ۱۹۱۰ در سن ۶۸ سالگى که وفات يافت، به اتمام رسيد، ولى وى سنت، نفوذ، سبک نگارش، شخصيت و روشنفکرى خاصى از خود بهجاى گذاشت که بيش از يک مکتب رسمى تفکر، مؤثر بود. نفوذ او بسيار گسترده بود، و بهويژه بهوسيلهٔ کتاب اصول، چنين شد. جان ديوئى و ويليام مک دوگال گفتهاند که چگونه جيمز در تکامل فکرى آنان مؤثر بوده و چگونه آنها قبل از اينکه نويسنده را ببينند، در کلاس درس کتاب او (يعنى اصول) شاگردى نموده بودند. | |
اگر جيمز يک آزمايشگر نبود، پس چگونه توانست چنان نفوذى بر روانشناسى که در آن زمان زير سلطهٔ آزمايشگرى قرار داشت، داشته باشد؟ چرا وى اغلب بهعنوان بزرگترين روانشناس آمريکا محسوب مىشود؟ سه دليل براى اين امر وجود دارد. اول دليل شخصى است. شخصيت جيمز چنان جذابيتى داشت که ممکن بود گاهى مطالب چندان مهمى هم بيان نکند، ولى ديگران به او گوش فرا مىدادند. دليل دوم، منفى است. بهطريقى که معمولاً تمام نهضتها منفى هستند و جيمز با روانشناسى عنصرگرائى آلمانى متداول زمان خود مخالفت کرد و تصويرى ديگر از روان ارائه داد. دليل سوم مثبت است. بدين معنا که اين تصوير نو که جيمز ارائه داد، شامل امکانات بالقوه براى بهوجود آمدن يک روانشناسى آمريکائى يعنى روانشناسى کنشى شد که پسرعموى آن آزمونهاى روانى و طفل آن رفتارگرائى بود. جيمز به ديگران چگونگى پيمودن راهى را که خود آنها آغاز به رفتن کرده بودند، آموخت. | |
راجع به شخصيت جيمز نياز به تفصيل بيشترى نيست. خوانندهاى که هيچگاه کتابهاى جيمز را نخوانده، اگر به مطالعه آثار او بپردازد وى را بيشتر کشف خواهد کرد. جيمز يک انسان باقى خواهد ماند، حتى اگر بهوسيلهٔ پردهاى از کاغذ و مرکب، استتار شود. | |
توجيه جيمز را از مسئله 'دادههاى غيرقابل تجزيه روانشناسي' (Irreducible Data of Psychology) در نظر بگيريم. اين دادهها عبارتند از: | |
۱. روانشناس، فردى که 'مىداند' و هوشيارى را امرى شخصى مىکند. | |
۲. تفکرى که مورد مطالعه قرار مىگيرد، موضوع روانشناسي | |
۳. شيء موردنظر و مربوط به تفکر که در خود تفکر، مستقر است. | |
۴. و بالاخره واقعيت روانشناس، يعنى داده روانشناختى او که عبارتند از: رابطهٔ بين افکار و اشياء مربوط به آنها که ساختار اصلى علمى در روانشناسى هستند. اين نقشهٔ ترسيمى از 'دانش' و نه 'محتوا' است. اين طرح، دادههائى 'دربارهٔ' هوشيارى را و نه 'از' هوشيارى بهدست مىدهد. | |
براى مدت ۲۵ سال پس از آنکه کتاب اصول منتشر شد، اکثر روانشناسان آزمايشى با جيمز مخالفت کردند. ولى ناگهان تحولى رخ داد. روانشناسان گشتالت در اثبات صحت اين ادعاى خود که هوشياري، شامل دانش است و نه 'دادههاى حسي' (Sense - Data) موفق بودند. رفتارگرايان نيز بر اين ادعا که مسئلهٔ مهم انسان، قابليت او براى انجام کار، يعنى در واقع آنچه که او مىداند است، پافشارى کردند. هر دو اين گروهها کنشگرا بودند و تحت نفوذ آنها روانشناسى آنچه که جيمز مدتها قبل گفته بود بايد بشود، شد. | |
مفهوم کنش در روانشناسى جيمز کاملاً عيان بود. اين مفهوم شبيه آنچه در آلماني، Funktion مىگويند و مانند Akt روانشناسان عمل است، نبود. بلکه منظور، کنشى بود که از نظريهٔ داروين گرفته شده و نه برنتانو. روان، مورد استفاده دارد و مىتوان آن را مشاهده کرد. اين نوع کاربرد است که بعداً محور اصلى نظريه 'کنشگرائي' آمريکا شد. ديدگاه جيمز در مورد هوشيارى چنان بود که گوئى عضوى است که داراى کنش پسيکوفيزيولوژيک است وى نوشت: 'گسترش و توزيع هوشيارى آن را چنين مىنماياند که در يک عضو، انتظار مىرود و بهمنظور هدايت سيستم اعصابى که آنقدر پيچيده شده که به تنهائى از عهدهٔ تنظيم خود برنمىآيد، به آن اضافه شده است. هوشيارى به احتمال قوى مانند کنشهاى ديگر، در جريان 'تکامل' پيدا شده و حتماً به علت فايدهاى که داشته است.' | |
ما از جنبههاى شناختى و کنشى روان از ديدگاه جيمز بهصورت دو موضوع جداگانه صحبت کرديم؛ ولى آنها در واقع به يکديگر متعلق هستند. شناخت، يک کنش ابتدائى روان است. بهنظر جيمز حتى احساسات نيز شناختى بوده و کنش آنها 'فقط جنبهٔ آشنائي' (of Mere Acquaintance) دارد، و کنش ادراک اين است که چيزى دربارهٔ واقعيت 'بداند' . کاملاً روشن است که استفادهٔ اصلى روان براى موجود زنده، دانش يا دانستن است و دانش، راجع به دنياى خارج (ادراک)، دانش بسيار مهمى است. در اينجا جيمز موضوع هوشيارى را مطرح مىکند و به طريقى وارد روانشناسى دروننگرى مىشود. ولى او سيستم اعصاب، موجود زنده و دنياى اطراف او را ناديده نگرفت. بدين علت، با وجود اشتغال وى با مسئلهٔ هوشياري، در او يکى از اجداد رفتارگرائى را مشاهده مىکنيم. در مشاهدهٔ رابطه بين محرک و پاسخ است که ما بهطور اساسي، به شناخت پى مىبريم. اين بينش را مدتها قبل از اينکه رفتارگرايان بدان دست يابند، جيمز داشت. آنها بهتدريج به اين ديدگاه رسيدند؛ زيرا هُلت آن را از جيمز گرفت و تولمن نيز آن را از هلت کسب کرد. | |
امکان ندارد که بيش از اين به نقد نقاط ضعف جيمز بپردازيم. برعکس وونت، او شهامت کامل نبودن را داشت. روانشناسى او پيرو ديدگاه واقعگرائى بود. وى در انجام کارها خطر مىکرد و منتظر مىماند که نتايج نظر او را تأييد کنند. بدين ترتيب او خود را از قيد و بند سنتها رها نمود و آنچه را که در مورد روان، مشهود بود، بيان کرد. پس جاى تعجب نيست که او توانست تاحدى پيدايش گشتالت و رفتارگرائى را پيشبينى کند که هر دو نيز اعتراضى عليه سنتگرائى بود. البته تأثير سريعتر جيمز، آمادهکردن راه براى نهضت کنشگرائى و همکار اصالت عملى خود جانديوئى بود. | |
جيمز تنها يک نظريهٔ مشخص داشت که شهرت يافت و منجر به بحث و تحقيقات دامنهدار شد، و آن، نظريهٔ عواطف بود. اولين بار او اين نظريه را در سال ۱۸۸۴ عرضه کرد. جيمز معتقد بود که در سيستم اعصاب، نوعى سازگارىهاى انعکاسى يا فطرى به محرکهاى عاطفى وجود دارد. سازگارىهائى که خود بهخود منجر به تغييرات جسمانى مىشود. اين تغييرات عمدتاً در اعضاء داخلى بدن و عضلات رخ مىدهد و موجود مىتواند اين تغييرات را احساس کند. ادراک اين تغييرات را عواطف مىنامند. تصوير او از اين قرار بود که شيئى در ارتباط با يک عضو حسي، سبب اندريافت (Apperception) آن شيء توسط مرکز مناسبى در کورتکس مىشود و اين اندريافت، 'ايدهاى است که شناسائى شيء را' نشان مىدهد؛ اين ايده مسبب ايجاد جريانات انعکاسى مىشود، و بالاخره، اندريافت اين تغييرات است که برداشت عاطفى از شيء ادراک شده را بهدست مىدهد. | |
در سال ۱۸۸۵، کارل لانگ (۱۸۳۴-۱۹۰۰) از کپنهاگ نظريهاى را اراده داد که بسيار شبيه بود؛ با اين تفاوت که مانند جيمز وارد جزئيات نشد، و تأکيد بيشترى بر تغييرات عروقى و حرکتى نمود. جيمز در نظريه خود با توجه به ديدگاههاى لانگ، تجديدنظر نمود و آن را در سال ۱۸۹۰ در کتاب اصول به چاپ رساند. انتقادات فراوان بود. برخى از آن به سبک ادبى جيمز بود. جيمز عواطف را معلول و نه علت تغييرات بدنى مىدانست و بسيار ساده بود که اين برداشت را در جملاتى مانند 'ما احساس غم مىکنيم چون گريه مىکنيم و مىترسيم چون مىلرزيم' خلاصه کند. | |
جيمز به انتقادات مربوط به اين نظريه در مقالهاى در سال ۱۸۹۴ پاسخ داد و آن را از وضع ساده به پيچيدگى لازم تغيير داد. در آنجا چنين بحث کرد که اولاً، محرک براى ايجاد تغييرات بدنى شيئى ساده کافى نيست، بلکه 'کل شرايط' (Total Si tuation) لازم است. ما ممکن است از خرس فرار کنيم، ولى اگر حيوان زنجير شده باشد، از آن نمىگريزيم يا اگر با تفنگ قصد صيد او نمودهايم و صياد ماهرى هستيم، از او هراسى نداريم. ثانياً جيمز بين 'عاطفه' (Emotion) و 'حالت عاطفي' (Feeling Tone) تفاوت مشخصى قائل شد. در واقع، وى از عاطفه بهعنوان نوعى تشنج (Seizure) که شامل اين تغييرات جسمى مىشود، ياد کرد. اين تغييرات در نظريهاى باعث محدود شدن آن شد، ولى بدون شک آن را به حقيقت، نزديکتر کرد. | |
تحقيقات جديدتر توسط کانن (W - B.Cannon)، هنرىهد (Henry Head)، فيليپ بارد و ديگران، بر نقش سيستم اعصاب سمپاتيک و هيپوتالاموس در عواطف تأکيد کرد و تقريباً بر کشف جديد يا دادههاى نو به منظور نشان دادن محدوديتها و کمبودهاى نظريهٔ جيمز - لانگ بهکار برده شده است. معهذا اين واقعيت دارد که نظريهٔ جيمز - لانگ يک نظريهٔ رفتارگرائى عواطف است؛ زيرا آگاهى را وابسته به پاسخ مىداند و از اينرو، ديدگاه رفتارگرائى را پيشبينى مىکند. |
همچنین مشاهده کنید
- ویلیام جیمز (William James) (۱۹۱۰-۱۸۴۲) (۲)
- پیشگامان دیگر
- گرانویل استانلی هال (Granvile stanley Hall) (۱۸۴۴-۱۹۲۴)
- لدواسکر پیچر
- ویلیام جیمز (William James) (۱۹۱۰-۱۸۴۲)
- جیمز مک کین کتل (James Mckeen cattel) (۱۹۴۴-۱۸۶۰) (۲)
- جی. استانلی هال
- جیمز مارک بالدوین (James Mark Baldwin)
- جیمز مک کین کتل (James Mckeen cattel) (۱۹۴۴-۱۸۶۰)
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست