|
|
اطلاعات کمى در خصوص استنادهاى کودکانه با توجه به تغييرات سنى آنها وجود دارد. اين مقدار کم از اطلاعات حاکى از آن است که کودکان ۷ تا ۹ ساله بازده کار و تلاش خود را در مقايسه با کودکان بزرگتر، بيشتر به شانس خود نسبت مىدهند (برد و ويليامز، ۱۹۸۰). اين عوامل ناپايدار هستند. کودکانى که در اين تحقيق شرکت داشتند نسبت به داستانهائى که پژوهشگران براى آنها مىگفتند واکنش نشان مىدادند و خود بهطور واقعى در آن تجارب شرکت نداشتند، ليکن در يک تحقيق تازهتر که توسط ويز و همکاران او (۱۹۹۰) انجام شد، در استنادهاى کودکانه در خصوص عزتنفس و دلايل موفقيت يا شکست در ورزش، تفاوتهاى سنى ديده نشد. نظر به اينکه کودکان ممکن است نتوانند تفاوتى بين تلاش و قابليت قائل شوند، اطلاعات بيشترى در زمينهٔ اختلافات سنى و استنادهاى کودکان مورد نياز است.
|
|
در استنادهاى کودکانه تفاوتهائى وجود دارد که مربوط به درک آنها از قابليتهاى جسمى خود آنها است (ويز و همکاران او، ۱۹۹۰). بهطورى که انتظار مىرود کودکانى که داراى سطح بالائى از عزت نفس هستند در اين موارد براى موفقيت و شکست خود دلايلى مىآورند که دروني، پايدار و قابل کنترل است. دلايل آنها براى کسب موفقيت، بيشتر پايدار است و انتظارات آنها در مورد موفقيتهاى آيندهٔ آنها در مقايسه با کودکان داراى عزتنفس کم در سطح بالاترى مطرح مىشود. بهطورى که قبلاً ذکر شد، کودکان در تخمين زدن قابليتهاى خود باهم متفاوت هستند (ويز و هورن، ۱۹۹۰). دخترانى که قابليتهاى جسمى خود را کمتر از آنچه هست تخمين مىزنند عموماً مهارتها و ورزشهائى را انتخاب مىکنند که در آن رقابت و مبارزه کمترى وجود دارد و غالباً نتيجه و بازده کار خود را به عوامل بيرونى نسبت مىدهند. در مورد دخترانى که قابليتهاى جسمى خود را بهطور دقيق تخمين مىزنند يا بيش از آنچه هست تصور مىکنند اينطور نيست. پسرانى که قابليتهاى جسمى خود را کمتر از آنچه هست تخمين مىزنند در خصوص علت موفقيت يا شکست آگاهى کمترى دارند. اين کودکان چون از قابليتهاى جسمى خود درک ناچيزى دارند و همچنين سعى مىکنند آن را کمتر از آنچه هست تخمين بزنند به احتمال زياد دلايل دقيقى براى بازده و حاصل کار و تلاش خود ارائه نمىکنند. رفتار آنها داراى خصلتهائى بهشرح ذيل است:
|
|
- از فعاليتها و کارهائى که آنها را به مبارزه مىطلبد استقبال نمىکنند
|
|
- براى انجام کار و فعاليت به نحو احسن تلاش لازم را از خود نشان نمىدهند
|
|
- از مشارکت در فعاليتهاى ورزشى احتراز مىکنند
|
|
والدين، معلمان و مربيان مىتوانند به کودکان بهويژه آنهائى که داراى عزتنفس کمترى هستند کمک کنند تا دلايل مناسبترى براى موفقيت يا شکست خود در ورزش بيان کنند. آنها مىتوانند کودکان را در زمينهٔ تفکر منطقى و ارائهٔ برهان، مجدداً تربيت کنند. به جاى اينکه کودکان موفقيت خود را بهدليل شانس و شکست خود را بهدليل بدشانسى توجيه کنند، بزرگترها مىتوانند بر بهبود و پيشرفت از طريق تلاش و مشارکت دائمى تأکيد کنند. آنها مىتوانند کودکان را تشويق کنند تا براى خود هدفى را برگزينند و ضمناً مىتوانند بازخوردهاى دقيق و مناسبى در مورد پيشرفت کودکان به آنها ارائه دهند. کودکانى که در شرف يأس و نااميدى هستند به چالشهائى نياز دارند که با قابليتهاى آنها مطابقت داشته باشد و مشکلى کار طى مراحل مختلف به آنها ارائه شود. کودکان با عزت نفس بالا براى شرکت در فعاليتهاى ورزشى داراى انگيزهٔ درونى هستند. چنانچه کودکان با عزت نفس پائين بتوانند لذت فعاليتهاى جسمى و ورزشى را بچشند و نهايتاً فوائد مشارکت ورزشى را درک کنند، تداوم کار براى آنها آسان مىشود، لذا بزرگترها بايد بهطور اخص تلاش کنند تا عزت نفس را در آنها ترفيع و بهبود بخشند.
|
|
|
عزتنفس همچنين بر انگيزش بزرگسالان اثر مىگذارد. بزرگسالان نيز همانند کودکان سعى مىکنند بر طبق باورهائى که از خود دارند رفتار کنند. کودکان براساس اطلاعات بهدست آمده از طرف افرادى که براى آنها مهم هستند و مقايسههائى که خود مىکنند قضاوت در مورد خودشان را مبتنى مىسازند. بزرگسالان اطلاعات را از چهار منبع مختلف اخذ مىکنند (باندورا، ۱۹۸۶):
|
|
- تجارب واقعى (کارهاى انجام شدهٔ قبلى يا نااميدىها و شکستهاى تجربه شده)
|
|
- تجارب مشاهدهاى (مشاهدۀ يک الگو و نمونه)
|
|
- ترغيبهاى کلاميِ ديگران
|
|
- وضعيت فيزيولوژيک خودشان
|
|
تجارب واقعى فرد بهويژه ممکن است در اين مورد اثرگذار باشد. از طرف ديگر تغيير وضعيت فيزيولوژيک براى اکثر سالمندان يک واقعيت به حساب مىآيد؛ براى مثال کاهش قدرت بينائي، اتکاء به نفس سالمندان را در مورد شرکت در ورزشهاى با راکت تضعيف مىکند. در مقابل ترغيب کلامى اثر ناچيزى روى آنها مىگذارد. الگوهاى موجود براى سالمندان به ميزان قابل توجهى متفاوت است. برخى از سالمندان فرصت پيدا مىکنند تا ديگران را مانند خود ببينند که در فعاليتهاى وسيعى شرکت دارند و برخى ديگر بيشتر براساس مسائل شخصى نه بهدليل آنچه در مجلات مىخوانند يا در تلويزيون مىبينند، چنين فرصتهائى را ندارند. در نتيجه اين تأثيرات، بديهى است که عزت نفس افراد در طول عمر آنها افزايش يا کاهش يابد.
|
|
چندين نفر از پژوهشگران عزت نفس جسمى بزرگسالان را مربوط به انگيزههاى آنها نسبت به حفظ و نگهدارى آمادگى جسمى دانستهاند. يوارت، و استوارت، گيليلان و کلمن (۱۹۸۶) در تحقيقات خود مردان بزرگسال (۳۵ تا ۷۰ ساله) مبتلا به بيمارىهاى قلبى - عروقى را در نظر گرفتند. آنها در فعاليتهائى شبيه راهپيمائي، دوهاى آرام و برنامهٔ دايرهاى با وزنه و واليبال به مدت ده هفته شرکت کردند. از آنها قبل و بعد از ده هفته فعاليت آزمون عزت نفس و همچنين آزمايش قدرت دستها و پاها و دويدن روى نوار متحرک به عمل آمد.
|
|
محققان به اين نتيجه رسيدند که افراد با عزتنفس بالا در مقايسه با افراد با عزتنفس پائين در زمينهٔ قدرت دستها رفت بيشترى داشتند؛ حتى در سطح ابتدائى از قدرت، نوع تمرين و فراوانى مشارکت در تمرين، نتايج بهترى توسط افرادِ با عزتنفس بيشتر بهدست آمد. وقتى به شرکتکنندگان گفته مىشد که در زمينهٔ اندازهگيرىهاى فيزيکى پيشرفت کردهاند خودبهخود بر ميزان عزتنفس آنها افزوده مىشد؛ براى مثال گروهى که با وزنه کار مىکردند در اثر پيشرفت، نسبت به کار با وزنه عزت نفس بيشترى يافتند، در صورتى که در مورد دويدن آرام تغيير چندانى نکردند. آنها در طول مدت تمرين، مسافت ثابتى را مىدويدند و زياد از نتيجهٔ کار و پيشرفت خود خبر نداشتند، حال آنکه اطلاع از افزايش ميزان قدرت در بلند کردن وزنهها باعث افزايش عزت نفس آنان در زمينهٔ کار با وزنه شد. هوگان و سانتومير نيز در تحقيقات خود افزايش عزت نفس در مورد فن شنا را مشاهده کردند، و به اين نتيجه رسيدند که آگاهى افراد بزرگسال در خصوص پيشرفت خود در زمينهٔ ورزش، موجب افزايش عزت نفس آنان و در نتيجه مشارکت بيشتر آنها در فعاليتهاى ورزشى مىشود.
|