|
| بررسى برخى ويژگىهاى محلهها در شهرهاى ايران
|
|
تجزيه و تحليل اين واحدهاى طبيعى در شناخت واقعيت زندگى شهرنشينى چه در گذشته چه در حال اهميت اساسى دارد. در دورههاى اسلامى محلات شهرى براساس دستهجات و هئيتهاى مختلف که کلاً ارتباط و انسجام درونى داشته با ساير محلهها کم و بيش در تضاد بودهاند تقسيم مىشده است. بهعنوان نمونه در 'تاريخ فارسنامهٔ ناصرى' آمده است: 'در شيراز، پنج محلهٔ حيدرى، پنج محلهٔ نعمتى، يک محلهٔ يهودىنشين وجود داشته و هر محله يک کدخدا و محلات حيدرى و نعمتى هر کدام يک کدخداباشى داشتند که زير نظر کلانتر شهر بودهاند (۱)' . همچنين 'تاورينه' سياح فرانسوى در دورهٔ صفويه دربارهٔ اصفهان مىگويد: 'اصفهان به دو محلهٔ حيدرى و نعمتى منقسم است و اغلب اهالى شهر به دو دسته تقسيم و با هم ستيز دارند. مانند غالب شهرها و روستاهاى ايران' (۲).
|
|
(۱) . نامهٔ علوم اجتماعى، تيرماه ۱۳۵۳، شمارهٔ ۴، صفحهٔ ۲۶ (مقايسهٔ ويژگىهاى تاريخى شهرنشينى در ايران).
|
|
(۲) . تاورينه، سفرنامه، ترجمهٔ ابوتراب نورى، اصفهان، ۱۳۳۱ به نقل از نامهٔ علوم اجتماعى، شمارهٔ ۴، صفحهٔ ۳۲.
|
|
از بررسى تاريخى شهرهاى ايران چنين برمىآيد که شهر نه فقط جلوهگاه تضادها و دستهبندىها و پراکندگىها بوده بلکه تا حد زيادى نمودار همبستگى نظام شهرى نيز بوده است و گروههاى قومى، نژادى و صاحبان پيشهها در شهرهاى بزرگ هر کدام در محلهٔ خاصى براى خود زندگى مىکردهاند که نيمه مستقل بوده و داراى مسجد، گرمابه، بازارچه و سازمان ادارى مشخص وابسته به حکومت بوده است. اهالى خراسان نيز هر گروه محلهٔ خاص خود را داشتند، نيشابور نيز محلههائى داشت از جمله حملهٔ جولاهگان که محلهاى متوسط بود و بيش از ۳۰۰ کوچه داشت و محلهٔ نصرآباد که عالىترين محلهٔ شهر بود و سکونتگاه علما و بازرگانان شد. برخى از محلات نيز به اهل حرفههائى معين اختصاص داشت.
|
|
'شهر رى نيز به سه بخش و جمعاً ۲۷ محله تقسيم مىشد، از قبيل باطان، پالانگران، گيلاباد، دررشقان، در شهرستان، درهابس، درکنده، در مصلحگاه، دروازهٔ آهنين، دروازهٔ جاروببندان... مهدىآباد، نصرآباد و غيره که گذشته از فرقههاى مذهبى گاهى نيز در محله افرادى که پيشهٔ خاصى داشتند مثل ساربانان و کلاهدوزان و يا اهالى شهرهاى ديگر مىزيستند' (کريمان، رى باستان، جلد اول، صفحهٔ ۱۸۸-۲۱۲).
|
|
ابنبطوطه دربارهٔ شهرسرا، پايتخت تاتارها مىگويد: 'مردم از طايفههاى مختلف هستند، هر طايفه محلهٔ جداگانهاى دارد که بازار و دکانهاى جداگانهاى در آن است' (نامهٔ علوم اجتماعى، تيرماه ۱۳۵۳، شمارهٔ ۴، صفحهٔ ۴۰). به اين ترتيب هر چند هر مرحله با توجه به گروههاى قومى و مذهبى و نژادى نسبت به ساير محلات کم و بيش ناهمگون بود اما به لحاظ داخلى يک مجموعهٔ به هم پيوسته و منسجمى را تشکيل مىداد که نوعى 'همبستگى مکانيکى' (به قول دورکيم) اهالى آنها را به همديگر پيوند مىداد و حتى داراى شيوهٔ زندگى مشترک و خاص و روحيات و مشترکات فرهنگى معينى بودند که روابط اجتماعى صميمانهاى با هم برقرار مىکردند. بنابراين هر محله براى اعضاء خود يک گروه بسته و يا نوعى (گروه خودى) بود و محلات ديگر براى آنان گروه بيگانه بهشمار مىرفتند. در اين ميان وضعيت بعضى از شهرهاى اسلامى به لحاظ محلات شهرى بسيار جالب است: چنانکه شهر انطاکيه به ۴۵ محلهٔ کوچک و بسته تقسيم مىشد که گاهى هر کدام واحد مستقلى را تشکيل مىدادند و گاهى نيز اين واحدها خود محلهاى بودند.
|
|
در داخل محلهاى، هر محله رئيسى براى ادارهٔ عمومى محله داشت بهنام مختار و يک رئيس مذهبى بهنام اما و شورائى از ريشسفيدان و پاسبانان و شبگران 'عسسها' (نامهٔ علوم اجتماعى، تيرماه ۱۳۵۳، شمارهٔ ۴، صفحهٔ ۳۹) کدخداها و ساير مسئولان محلهاى، در گردآورى مالياتها و برقرارى نظم در محله و امنيت و نظارت بر آداب و شعائر مذهبى و اجتماعى، مقالات ادارى شهر را يارى مىکردند. به اين ترتيب مشخص است که در شهرهاى ايران و بسيارى از بلاد اسلامى قبل از عصر توسعهٔ جديد شهرى، محلهها واحدهاى اصلى روابط اجتماعى در شهر بودند و بيش از هر واحد ديگر شهرى، همبستگى و يگانگى و همسانى قومى و خانوادگى و احياناً ادارى و حرفهاى و طبقاتى داشتهاند که در روابط صميمانه و نزديک شبيه گروههاى نخستين بودند و هر شهر مجموعهاى بوده است از اجتماعات کوچک محلهاى با تمام مشخصات يک واحد جامعهشناختى (اجتماع يا Community) که فرد در آنجا احساس تنهائى و انزوا و بيگانگى (مانند شهرهاى بزرگ امروز) نمىکرده و بىنام و نشان زندگى نمىنمود و در حفظ آداب و سنت و اخلاق محله کوشا بود.
|
|
براى روشن شدن وضعيت محلات شهرى در شهرهاى سنتى ايران در اينجا به توصيف يکى از محلات شهر تبريز بهنام 'محلهٔ شام غازان' مىپردازيم. ساير محلات تبريز عمدتاً عبارت بودند از: محلهٔ باغميشه، پوست ورزان، ششگلان، نوبار، مارالان، کوچه باغ و غيره.
|
|
| توصيف محلهٔ 'شام غازان' در تبريز
|
|
- حدود محله:
|
شام غازان يا شنب غازان در شمالغربى شهر تبريز واقع است. اين محله يک شهر مستقل نيست و بايد آن را جزء محلات خارجى شهر محسوب داشت. امروزه اين محله به يک ده بيشتر شباهت دارد تا به يک محلهٔ شهر، ولى در نقشهٔ شهر تبريز جزء شهر به حساب مىآيد.
|
|
- سابقهٔ تاريخى:
|
اين محله در گذشته از شأن و شوکتى برخودار بوده است. چنانکه از پارهآجرها و گچبرىها و کاشىهاى رنگين که در کوچهها و تپهها ريخته است اين مطلب آشکار مىگردد... دورهٔ طلائى شام غازان را بايد پس از آمدن غازانخان در سال ۶۱۴ (۱۲۹۵م) به تبريز دانست. او در قصرى که ارغون در قريهٔ شام بنا کرده بود اقامت گزيد... تصميم گرفت شام را براى خود آرامگاه ابدى اختيار کند. لذا عمارات محکمى بنا نهاد که از گنبد سلطان سنجر سلجوقى در مرو که در آن هنگام بلندترين عمارات اسلا بود مرتفعتر بود.. و اين هم اسامى عماراتى که در جنب قبه ساخته شده بود: اول مسجد جامع، دوم مدرسهٔ شافعيه، سوم مدرسهٔ حنفيه، چهارم خانقاه جهت دراويش، پنجم دارالسياده جهت اقامت سادات، ششم رصدخانه جهت تعيين بروج و تقسيم علم هئيت، هفتم دارالشفاء و مريضخانه، هشتم کتابخانه و قرائتخانه، نهم بيتالقانون که محل کتب قوانينى که در عهد غازانخان وضع شده بود، دهم بيتالمتولى که چندين نفر مأمور مشغول تدبير منزل و ترتيب مصالح آن و نشان دادن منزل به تازه واردين بودند. يازدهم، حکيميه جهت اقامت حکما و تنظيم و تدريس علم و حکمت و فلسفه، دوازدهم بستان و کوشک عادليه، سيزدهم حوضخانه و حمام براى مسافرين و ابنالسبيل.
|
|
و اين هم صفت مردمى که در آن زندگى مىنمودند. به قول ابنبطوطه پس از يک قرن: قبر غازان پادشاه عراق در اين محل است. بر سر قبر او مدرسهٔ زيبائى با زاويه بنا کردهاند. امير را در همين زاويه که در ميان آبهاى روان و درختان سرسبز قرار گرفته است منزل داد. فرداى آن روز از دروازهٔ بغداد به شهر تبريز وارد شديم و به بازار بزرگى که بازار غازان ناميده مىشود رسيديم و آن از بهترين بازارهائى بود که من در همهٔ شهرهاى دنيا ديدهام... غلامهاى خوشگل با دستمالهاى ابريشمى بر کمر بسته، پيش خواجگان ايستاده بودند...
|
|
- سيماى محله:
|
شام غازان امروز خراب آبادى است با خانههاى گلى و مردمى فقير که قالى مىبافند و کشاورزى مىکنند (۱).... سيماى محله به همان صورت قديمى است منتهى بدون عمارت تاريخى و باغهاى باصفاى قديم محله از سه قسمت کوچکتر تشکيل شده است.
|
|
(۱) . اين توصيف مربوط به اوايل دههٔ۱۳۵۰ است که در طرح جامع تبريز آمده است تا زمان حال تغييراتى کرده باشد.
|
|
- اهالى:
|
ساکنان محله عموماً نسبت خويشاوندى با هم دارند. تنها گروه غيربومى کارگران راهآهن است که بهعلت نزديکى اين منطقه به محل کار در آنجا ساکن هستند.
|
|
- آداب و رسوم:
|
در محلهٔ شام غازان به آداب و رسومى برخورديم که متفاوت از ساير محلات شهر بود. زنان از چادر شبهائى شطرنجى شکل که جنس آن از کتان است و خود مىبافند بهجاى چادر استفاده مىکنند با شلوارهاى مشکى و چنان پاىبند اين مراسم هستند که اگر بخواهند به مرکز شهر بروند چادر مشکى را زير بغل گرفته تا مرز محله با همان چادر شبهاى شطرنجى شکل رفته سپس آن را عوض مىکنند. در مراجعت به محض رسيدن به مرز محله دوباره چادر شب شطرنجى را بر سر مىاندازند و اين سنت خاص همين محله است. لباس قديمى مردان عبارت است از کلاه نخى مشکى، با عبا و لباده و لباس بلند شبه سردارى، سر تراشيده، تسبيح بهدست با ته ريش، مردم محله خود را از اصلىترين اهالى تبريز مىدانند و مفاخر گذشته شهر را به خود نسبت مىدهند.
|
|
مراسم عزادارى در شام غازان بهصورت خاصى انجام مىگيرد. در حدود يک هفته قبل از ماه محرم 'دستهٔ شاه حسين ـ واى حسين' را با تشريفات خاص به اين صورت برپا مىکنند: دو طفل بزرگ، عدهاى فلوتزن که در جلوى دسته براى ايجاد و هماهنگى در اجراء مراسم مىنوازند و دستههاى چوب بهدست در اجراء مراسم شرکت مىکنند...
|
|
- رابطهٔ ساير محلات:
|
مسئلهٔ قابل توجه، وحدتى است که ساکنان هر محله دارند. ذکر اين نکته لازم است که هر محله داراى خصوصيات اجتماعى خاص خود مىباشد. هر محله دربارهٔ محلهٔ ديگر عقيدهٔ مخصوصى دارند چنانکه اهالى محله شام غازان، ساکنان قره ملک و آخونى را مردمان خوب مىدانند و برعکس اهالى حکمآباد را ناراحت مىپندارند. امتيازاتى که از لحاظ اخلاقى، به افراد محلهٔ خود مىدهند عبارت است از اينکه 'ما نزول نمىخوريم و پاىبند سنتهاى محلهٔ خود مىباشيم و حاضر نيستيم از محلهٔ خود جدا گرديم و علاقهمندى شديد خود را به محله ابراز مىدارند' .
|
|
شغل عمدهٔ اهال فرشبافى، باغدارى و کشاورزى است و فصل زمستان به شهر رفته عملگى مىکنند (۲).
|
|
(۲) . براى توصيف اين محله از تبريز از منابع زير استفاده شده است:
|
|
- مينورسکى، تاريخ تبريز، ترجمهٔ عبدالعلى کارنک، تهران، ۱۳۳۷
|
- نخجوانى، چهل مقاله، کتابفروشى تهران، ۱۳۴۲، صفحات ۳۷ تا ۴۸.
|
- مطالعات اقتصادى و اجتماعى، طرح جامع تبريز، شوراىعالى شهرسازى، ۱۳۵۰
|
|
ملاحظه مىشود که چگونه يک محله با قدمت و ويژگىهاى خاص خود، همبستگى و سنتهاى کهن را حفظ مىکند و قرنها بهصورت يک واحد اجتماعى طبيعى به حيات خود ادامه مىدهد. از اينگونه محلهها در بسيارى از شهرهاى ايران کم و بيش مىتوان شناسائى و ويژگىهاى آنها را توصيف کرد و در جهت بهبود روابط اجتماعى شهرها و برنامهريزىهاى مختلف استفاده کرد.
|