|
منزلت بىسابقهٔ جهانگردى در فعاليت انساني، بهسرعت اشتغال خاطرى براى مسئولان مذهبي، نظريهپردازان و فلاسفه بهوجود آورد. چه ارزشهائى توجه جهانگردان را به خود جلب مىکند و آنان را بهسوى انديشهٔ مذهبي، معنوى يا عقيدتى در طول تعطيلات رهنمون مىسازد؟ برخى حتى پرسشهائى در زمينهٔ اينکه آيا انسان در مدت تعطيلات يک خلأ روحى احساس مىکند که او را احتمالاً به گرامى داشتن 'خدايان' ديگر يا جستجوى 'بهشت گمشده' در طول جابهجائىهاى گردشگرانه سوق مىدهد، مطرح کردهاند. بعضى خاطر نشان ساختهاند که حتى ممکن است در سواحل درياها، مکانهاى گذران اوقات فراغت و ورزش، گنجينهها و محلهاى جهانگردي، چيزهاى ديگرى را مقدس بشمارند.
|
|
بنابراين، مسئله، دانستن اين موضوع است که آيا زمان آزاد شده براى گذراندن تعطيلات با استفاده از حقوق، سبب گسترش ارزشهاى معنوي، يا بهتر بگوئيم مذهبى يا فلسفى مىشود؟ در تمام جوامع صنعتى مشاهده شده که فعاليتهاى مذهبى از نيمههاى سدهٔ نوزدهم منسوخ گرديده است. در حالىکه تا آن زمان، معمولاً روز يکشنبه به عبادت اختصاص داشت؛ ولى هم اکنون اين روز، روز سرگرمى و تفريح است و براى اينکه تعطيل آخر هفته در زندگى جوامع شهرى زمان برتر باشد، به دو قسمت شده است. در مدت تعطيلات، انجام دادن فرايض دينى همچنان کاهش مىيابد.
|
|
|
واژهٔ زيارت ويژهٔ غرب است. اما پديدهاى که آن را ترسيم مىکند، جبنه جهانى دارد و واقعيتى از يک مردمشناسى مذهبى است که به هيچوجه به مذهبى که بهطور نمادى ايجاد شده باشد بستگى ندارد. اما مقتضيات ديگرى دارد که عبارت است از: برخورد و مشارکت در امور مذهبى مقدس گروههاى انسانى که با حضورى باطنى و صميمانه به زيارت مىروند.۱
|
|
(۱). Cf. les valeurs spirituelles du tourisme, op. cit., p.14.
|
|
|
سفر زيارتي، مسافرت بهسوى مکانى مقدس است. در زبان لاتيني، پِِره گرينوس- Peregrinus، به معناى خارجى و بهمفهوم کسى است که مسافرت مىکند؛ کسى که عبور مىکند يا مسافتى را مىپيمايد و مىخواهد از جايگاهى مقدس ديدار کند. اين ديدار، با حفظ تمام ويژگىهاى غيرقابل وصف خود در نظامى پيچيده از رمزها، آئينها و رفتارها سازمان مىيابد. چارچوب آن اساساً مکانى مقدس با تصاويرى از مقدسان و گروههاى زائران و راهبان وابسته به اين مکان است.
|
|
بنابراين، زيارت با هدف بازديد از مکانى مقدس صورت مىگيرد و تجلى يک يا چند شئ مانند مقبرهٔ يک قدّيس يا شخصى مورد احترام، شيئى معجزهآميز يا يک نقش و اثر است. عوارض جغرافيائى مانند قلّهها، چشمهها و غارها اغلب مکانهاى متبرک و مقدسى براى زيارت هستند. در اطراف اين جايگاهها، کسانى که تقدس آنها را باور دارند، مجموعههاى مصنوعى مانند حفاظ کليساها، غارها، چشمهها، آبنماها، معبدها و .... ساختهاند. هنگامى که زائر از اين حفاظ ها مىگذرد، خود را در جهانى ديگر محاط مىبيند.۲
|
|
(۲). Cf. en particulier l'article d,Alphonse Dupront, " Tourisme et peterinage: reflexions de psychologie collective in Communications, Vacances et Tourisme, Paris, Le Seuil, 10, 1967, p. 97-121.
|
|
|
|
با گسترش جهانگردى تودهها در اروپا و آمريکاى شمالي، جنبش جهانگردى روحانى تأسيس شد. از سال ۱۹۶۰، مسئولان مذهبى بر انديشه و گفت و گو در مورد 'ارزشهاى معنوى و جهانگردي' افزدهاند. در نتايج يک گردههمائي، که در سال ۱۹۶۷ سازمان يافت، از جهانگردى در حکم پيروزى انسان ياد شد 'که او را از بردگى و اشتغال به کارى خستهکننده و غيرانسانى نجات مىدهد و از محيطى که گاه از نظر روحى ناسالم است، محيطى که او را در شخصيت خود محدود و مقيد مىسازد، به محيطى رهنمون مىشود که امکان گفت و گو با نفس خويش يا ديگران را در فضائى گستردهتر، بازتر و طبيعىتر دارد.' - (UIOOT, L,Eglise carholique et le tourisme, Genève, 1967).
|
|
از اين ديدگاه، جهانگردى وسيلهاى براى وحدت خانوادهٔ بشر و تغيير و رشد اجتماعي، همبستگى انسان با جهان هستى و سرانجام، بازسازى و پرورش شخصيت انسانى تلقى مىشود.
|
|
براى کسانى که به بررسى جنبههاى روحانى جهانگردى تمايل دارند، تعطيلات به شناسائى متقابل انسانها و گسترش مفهوم شخصيت، کاهش فاصله ميان طبقات اجتماعى و نژادهاى انساني، پايان بخشيدن به جدائى مردم و مساعد کردن زمينهٔ نابودى پيشداورىهاى شوم يارى مىسازند. جهانگردى را مىتوان نه تنها بهصورت ابزارى براى صلح و برادرى ميان ملل در آورد، بلکه مىتوان از طريق آن، حتى تماس ملموس و مؤثر ميان پيروان مذاهب گوناگون و غيرمعتقدان را آسانتر کرد و به 'وسيلهاى براى تماس جهانى و گفت و گو ميان ملتها تبديل کرد.'
|
|
فوائد ديگرى بر جهانگردى مترتب است که به گسترش ارزشهاى معنوى ارتباط دارد و بر اساس آن، بايد جهانگردى را عملى براى بازسازى شخصيت و مناعت طبع انسان تلقى کرد. به برکت جهانگردي، پيکر و روح آدمى از خستگى کار و آهنگ يکنواخت زندگى روزانه رها مىشود و آرامش مىيابد. انسان نياز حياتى خود را به آزادى و جنب و جوش و حرکت مورد تأکيد قرار مىدهد و در بافتى مشحون از آرامش و شفافيتى ويژه و در منتهاى اعتماد و کمال آمادگى براى تماس و گفت و گو روابطى ميان انسانها بهوجود مىآورد. بنابراين، جهانگردى گريز يا استراحت و تفريح ساده نيست که فقط بهمنظور در هم ريختن يکنواختى زندگى کارى صورت پذيرد؛ بلکه عاملى براى همبستگى انسان با انسان و با جهان وجود است؛ زيرا تماس مستقيم آدمى را با طبيعت ميسر مىکند و ارزشگذارى و قدردانى از منابع طبيعى را اعتلا مىبخشد.
|