جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله


آمد یار و بر کفش جام میی چو مشعله    گفت بیا حریف شو گفتم آمدم هله
جام میی که تابشش جان ببرد ز مشتری    چرخ زند ز بوی او بر سر چرخ سنبله
کوه از او سبک شده مغز از او گران شده    روح سبوکشش شده عقل شکسته بلبله
پاک نی و پلید نی در دو جهان بدید نی    قفل گشا کلید نی کنده هزار سلسله
تازه کند ملول را مایه دهد فضول را    آنک زند ز بی‌رهه راه هزار قافله
پیش رو بدان شده رهزن زاهدان شده    دایه شاهدان شده مایه بانگ و غلغله
هر کی خورد ز نیک و بد مست بمانده تا ابد    هر که نخورد تا رود جانب غصه بی‌گله
غرقه شو اندر آب حق مست شو از شراب حق    نیست شو و خراب حق ای دل تنگ حوصله
هر کی بدان گمان برد از کف مرگ جان برد    آنک نگویم آن برد اینت عظیم منزله


همچنین مشاهده کنید