|
|
در مقايسهٔ بحث تلويزيون با زندگى واقعي، بهنظر مىرسد که بايد از سه راهبرد استفاده کرد. اين راهبردها شامل مقولهٔ واقعي (actual) بودن، که به اين مسئله مىپردازد که آيا محتويات برنامههاى تلويزيون در دنياى واقعى وجود دارديا خير. مقولهٔ دوم مربوط به امکانپذيري (Possible) است، که به محتوايى اشاره مىکند که در دنياى واقعى امکان وقوع آن وجود دارد و مقوله سوم مربوط به امکانپذيري (impossible) است، که شامل رويدادهايى مىشود که در دنياى واقعى امکان وقوع آنها وجود ندارد. تمايز برحسب واقعى بودن را همهٔ کودکان در تمام گروههاى سنى ايجاد مىکنند. تمايز برحسب امکانپذيرى را بيشتر کودکان سنين پايين ايجادمىکنند، در حالى که مشاهده شده است قضاوتهايى که با اشاره به غيرممکنها صورت مىگيرد، با بالا رفتن سن افزايش مىيابد.
|
|
ايجادتمايز بين خيال - واقعيت، اغلب با اشاره به اين مطلب صورت مىگيرد که آيا محتويات نماى داده شده، بدون توجه زياد به حالت داستانى و تخيلى آن، در دنياى واقعى وجود دارد؟ براى مثال، توجه کودک، مدام به جنبههاى خاص ظاهرى نمايش برنامه معطوف است، جنبههايى چون نقض حقايق فيزيکي. درصورت نبودن چنين جنبههاى فاحشي، واقعى بودن برنامه تلويزيون اغلب پذيرفته مىشود. اما در نهايت، اين توجه خاص به جنبههاى گول زننده و غيرواقعي، به واقعگرايى تعميم يافتهتري، مبنى بر اينکه تلويزيون زندگى واقعى نيست، بلکه بازنمايى (represenation) آن است، منجر مىشود؛ در همان حال ماهيت مقايسه تلويزيون در برابز زندگى واقعى هم دگرگون مىشود. همانطور که کودکان به سن بلوغ نزديک مىشوند، شروع به تفکر دربارهٔ خصوصيتهاى ديگر موجود در برنامهها مىکنند ودربارهٔ ميزان واقعگرايى درآنها داورى مىکنند.
|
|
کودکان و نوجوانان مىتوانند بين تلويزيون و زندگى واقعى تمايز ايجاد کنند، حتى اگر تجربيات دنيا واقعى آنها زا اشياء يا رخدادهاى خاص محدود باشد. براى مثال ، درمطالعهاي، تصور نوجوانان بزهکار و غيربزهکار از زندگى واقعى و برنامهٔ پليسي، آزمايش شد. نوجوانان ميزان احساس خود را نسبت به واقعى يا غيرواقعى بودن هر يک از سو شش عبارتى که بهوضوح شرح مىداد پليس تلويزيون ويا پليس در زندگى واقعى چگونه هستند يا چگونه عمل مىکنند، نشان دادند. سه الگوى متمايز ادراکى بهدست آمد: دستهاى از جوانانى که برداشت مطلوبى از پليس واقعى داشتند. تمايل داشتند که شباهت بيشترى بين پليس واقعى و تلويزيونى ببينند، در صورتى که اين تمايل در ميان جواناى که برداشت نامطلوبى از پليس واقعى داشتند، تمايل داشتند که شباهت بيشترى بين پليس واقعى و تلويزيونى ببينند، در صورتى که اين تمايل در ميان جوانانى که برداشت نامطلوبى نسبت به پليس واقعى داشتند، خيلى کمتر بود. اگرچه بزهکاران، علىرغم درگيرى بيشترشان باپليس در زندگى واقعي، در مقايسه با جوانان غيربزهکار، بهطور کلى تفاوت زيادى بين پليس واقعى و تلويزيونى نمىديدند.
|
|
درک کودکان از پليس تلويزيونى درمطالعات انجام شده در بريتانيا، بيشتر مورد تأکيد قرار گرفت. اين مطالعات روى دو مجموعه برنامه پليسى معروف، صورتحساب (The Bill)، محصولى از شبکهٔ تلويزيونى آي.تي.وى . جوليت براوو (Juliet Bravo)، توليد بي.بي.سي، متمرکز شد. درک رئاليستى ازاين دو برنامه، در ميان کودکان ۸ تا ۹ ساله بيشتر از کودکان ۱۵ يا ۱۶ ساله بود. الگوى مشابه تفاوت سنى در ارتباط با برداشت اين بينندگان جوان نسبت به اين مسئله بهدست آمد که چنين برنامههايى مىتوانستند درسهاى اجتماعى با ارزشى آموزش دهند، بيننده را به تفکر وادارند، و احساسات يکدلى و دد آشنايى را در فرد بيدار کنند. اگرچه بسيارى از کودکان اين نمايشهاى پليسى معاصر را بهعنوان اطلاعاتى و نيز سرگرمى مىبينند، با ورود به سن نوجواني، از ميزان تماشا و پرداختن به اين برنامهها کاسته مىشود.
|
|
با پيچيدهتر کردن هرچه بيشتر تصاوير، اين يافته بهدست آمد که همهٔ ادراکات کودکان مبنى بر واقعى بودن آن صحنهها، با بزرگتر شدن آنها تغيير نمىکند. هر چند بهطور کلى ممکن است با رسيدن به نوجواني، باورهاى مبنى بر اينکه نمايشهاى تخيلى در زندگى واقعى نيز حقيقت دارند، ضعيف شود و ممکن است پسماندهاى از اين مجموعه باورها باقى بماند؛ باورهايى که به شدت تثبيت شده و بر اين مبنا استوارند که جنبههاى خاصى از اين برنامهها واقعگرا هستند. اين حالت زمانى بهتر مىشود. در مورد برنامههاى نمايشى جنايى که محتويات خشونت را بهتصوير مىکشند، اين نتيجه بهدست آمده است که درک واقعى بودن برنامه، با بالا رفتن سن، بهشدت کاهش مىيابد. در مورد انواع ديگر برنامهها، امکان دارد ادراکات کودکان از واقعى بودن حوادث، محل و زمان وقوع آنها و شخصيتسازىها، باتغيير سن، دگرگونى کمى از خود نشان دهد. در مورد برخى از برنامهها، چون کمدىهاى خانوادگي، ديده شده است که درک واقعگرا بودن، با افزايش سن، نه تنها کاهش نمىيابد، بلکه افزايش نيز مىيابد. چنين يافتههايى نشان مىدهد که کشف نحوهٔ درک حقيقت درکودکان، با توجه به جنبههاى خاص برنامههاى واقعي، چقدر اهميت دارد. اگرچه ايجاد تمايز بين انواع برنامهها، برحسب نسبت رئاليسم بودن آنها، مىتواند علايمى مبنى بر اينکه کودکان چگونه به تلويزيون پاسخ مىگويند، دراختيار ما قرار دهند، اما چنين سنجشهاى سادهشدهاى نمىتوانند تمايزات عميقتر و پيچيدهترى را که کودکان دربارهٔ محتويات تلويزيون ايجاد مىکنند، به ما نشان دهند.
|
|
|
واقعگرايى اجتماعي، دومين بُعد دريافت حقيقت است، و مشابه ويژگى است که برخى نويسندگان آن را درستنمايي (plausiblity) ناميدهاند و قضاوتى رادربارهٔ مشابه بودن آدمها و رويدادهاى تلويزيونى با مردم و رويدادهاى دنياى واقعي، منعکس مىکنند. درحالى که قضاوت دربارهٔ واقعيتمندي، براساس واقعيت (truth) دربرابر خيال (Challenger) صورت مىگيرد، قضاوت دربارهٔ واقعگرايى اجتماعى بر اين پايه است که آيا نمايشى تلويزيوني، در زندگى واقعى به وقوع مىپيوندد، حتى اگر بدانيم که آن نمايش قصهاى بيش نيست؟
|
|
| عوامل تأثيرگذار در درک کودکان از تلویزیون
|
|
درک کودکان از تلويزيون و توانايى آنها براى مجزا ساختن انواع مختلف برنامههاى تلويزيوني، مىتواند تحت تأثير کسانى قرار گيرد که فرد در معيت آنها برنامه را تماشا مىکند. در فصل دوازدهم، تأثير نقش واسطهاى مهم والدين را بر رفتار تماشاى تلويزيون کودکان و نيز برچگونگى عکسالعمل آنها نسبت به برنامهها خواهيم آزمود؛ هرچند کودکان هميشه با والديت خود تلويزيون تماشا نمىگنند. درواقع، کودکان بيشتر به تنهايى با ديگر کودکان، از جمله دوستان يا خواهر و برادران، تلويزيون تماشا مىکنند، شواهدى که نشان دهد آيا خواهران وبرادران کوچکتر مىتوانند از تماشاى تلويزيون تماشا همراهى با خواهر يا برادر بزرگتر خود سود ببرند، مبهم است. در اينجا بهنطر مىرسد که يک عامل مهم اين باشد که آن خواهر يا برادر چقدر از ديگرى بزرگتر باشد. زمانى که يک کودک با برادر يا خواهر بزرگ خود تلويزيون تماشا مىکند، ارزيابىها آنها از برنامهها بدون تأثير باقى مىماند، مگر اينکه اختلاف سنى آنها بيشتر از سه سال باشد. يکى از دلايلى که تماشاى همزمان کودکان تأثير چندانى بر درک کودک از تلويزيون ندارد اين است که آنها زمان تماشاى تلويزيون به گفت و گو دربارهٔ چيزهايى که مىبينند، تمايل کمى دارند.
|