|
رشد عمومى جمعيت شهرنشين به ترتيبى که توصيف شد تنها ناشى از زيادى تعداد متولدين نسبت به متوفيات نيست. (حتى در شهرهائى که متولدين بيش از متوفيات است، اين ميزان رشد طبيعى براى توسعه سريع جمعيت شهرنشين بهصورتى که تحقق يافته است به هيچ وجه کافى نيست). بلکه رشد شهرنشينى عمدتاً ناشى از مهاجرت به شهرها مىباشد.
|
|
بهطور خلاصه، رشد عمومى جمعيت شهرى را مىتوان از عوامل زير دانست:
|
|
۱. افزايش طبيعى جمعيت (مواليد منهاى مرگ و مير)
|
|
۲. کوچ از مناطق روستائى: قسمت عمده شهرنشينهاى امروز از سالها پيش مستقيماً از روستاها به شهر آمده و در آنجا ساکن شدهاند. طبق پژوهشى که در بخش جمعيتشناسى سازمان ملل بهعمل آمده بين سالهاى ۱۹۶۰ تا ۱۹۷۰، در تعداد ۲۶ کشور در حال توسعه، ۳۷ درصد رشد جمعيت بهدليل کوچ و ۶۳ درصد ناشى از افزايش طبيعى بوده است.
|
|
- کوچ از شهرهاى کوچک به شهرهاى بزرگ: قسمتى از شهرنشينان نيز از ساير شهرها و بهخصوص از شهرهاى کوچک و متوسط براى استفاده از امکانات رفاه اجتماعى بيشتر نظير فرهنگ، بهداشت، تفريح و تجارت وارد شهرهاى بزرگ و پايتختها شدهاند.
|
|
- کوچ از کشورهاى ديگر (مهاجرت، پناهندگى)
|
|
۳. افزايش طبيعى جمعيت روستاهاى ادغام شده در شهر (۱).
|
|
(۱) . منظور روستاهائى است که در منطقهٔ نفوذ شهر قرار داشته و بهدليل رشد، شهر اين روستاها به شهر پيوستهاند، يا روستاهائى که بهعلت رشد جمعيت در رديف شهرها قرار گرفتهاند.
|
|
|
حرکت مهاجرتى از روستا بهطرف شهرها، منشأ عمده و اصلى توسعهٔ شهرنشينى را در جهان تشکيل مىدهد. از نظر تاريخى، توسعهٔ صنعت و اقتصاد با امواج چشمگير مهاجرت به مرکز رشد يابندهٔ شهرى که بازار کار دارند همراه بوده است. دلايل اين مهاجرت را به قرار زير ذکر مىکنند:
|
|
- کمبود کار و فقر عمومى روستانشينان يکى از دلايل مهاجرت روستائيان به شهرها مىباشد بهطور طبيعى تراکم سرمايه و افزايش توليدات صنعتى، منجر به افزايش ميزان اشتغال و بالا رفتن سطح زندگى در شهرها و مراکز صنعتى مىشود و مراکز شهرى نقش هدايت توسعه را برعهده دارند.
|
|
به لحاظ تاريخى، پويائى صنعيت و توسعهٔ اقتصادى با امواج چشمگير مهاجرت از روستاها به مراکز رشد يابندهٔ شهرى که بازار عرضهٔ کار هستند همراه است. در فرآيند توسعهٔ صنعتى و ادامهٔ تحول در ترکيب توليدات و الگوهاى مصرف، سهم کشاورزى در اشتغال نيروى انسانى پائين مىآيد و سهم صنايع و خدمات افزايش مىيابد. مناطق روستانشين با کمبود اشتغال و اضافه جمعيت روبهرو مىشوند و در پى افزايش امکانات اشتغال در بخشهاى نوين فعاليت مهاجرت و کوچ افرادى که در جستجوى درآمد بيشترى هستند ادامه خواهد يافت. با افزايش تراکم جمعيت در شهر، بهاى زمين در مناطق شهرى افزايش مىيابد و هزينههاى مسکن، حملونقل، مواد خوراکى و امکانات رفاهى شهر بالا مىرود. اين امر شکاف بين سطح درآمد روستائى و شهرى را تنگتر مىکند و فقر عمومى روستانشينان را بهدنبال دارد. به اين ترتيب، حرکت نيروى کار از محيطهاى روستائى نسبتاً کم بازده بهسوى بخشهاى جديد صنعتى يا مراکز بازرگانى و ادارى پردرآمد که متوسط سطح درآمد بالا است افزايش پيدا مىکند (مهاجرت، شهرنشينى و توسعه، سازمان ملل، صفحهٔ ۳۰ و ۳۱).
|
|
- هر کجا که دليل فوق صادق نباشد، چند علت ديگر با هم توأم شده موجب مهاجرت روستائيان مىگردد. مانند جاذبهٔ سبک زندگى شهري. (تصورى که روستائيان از زندگى شهرى داشته و آن را شادتر و درخشانتر و مطمئنتر، و مفرحتر و همراه با آسايش و رفاه بيشتر مىپندارند. مخصوصاً هنگامى که زندگى شهرى را با زندگى دشوار و ناپايدار روستاها مقايسه مىکنند).
|
|
- ترجيح دادن مشاغل صنعتى يا بازرگانى که تا اندازهاى تميزتر و داراى ساعات ثابت و دستمزد مرتب و منظمى است.
|
|
- تمايل روستانشينان به بالا بردن منزلت و موقعيتهاى ممتاز اجتماعى خود از طريق پذيرش زندگى شهريان يا کار در اداره و مؤسسات دولتى و شرکتهاى خصوصي.
|
|
- اميد به اينکه از نظر اجتماعى براى خود و فرزندان خود آيندهٔ بهترى را تأمين کنند، (از طريق فرستادن اطفال به مدرسه و دانشگاه).
|
|
بهطور خلاصه، علاوه بر وضع بد اقتصادى روستاها و بيکارى و عدم امکان جذب اضافه جمعيت، توزيع نامناسب امکانات رفاهى بين شهر و روستا، تمرکز امکانات بهداشتى، آموزشى و تفريحى در مراکز شهرى، موجب کوچ روستانشينان به شهرها مىشود و جمعيت فعال بخش سوم يعنى خدمات را در شهرها توسعه مىدهد.
|
|
|
سازمان ملل، چهار نوع کوچ را از يکديگر متمايز کرده است (مهاجرت شهرنشينى و توسعه، سازمان ملل، صفحهٔ ۵۲ و ۵۳):
|
|
- کوچ موقتى:
|
اين نوع کوچ، شامل جابهجائىهاى موقتى و کوتاه مدت و نيز مهاجرتهاى فصلى و ادوارى است. مهاجرتهاى فصلى بهدليل بيکارى فصلى کشاورزى و نياز به نيروى کار فصلى در شهرها پيش مىآيد. صاحبنظران هر گونه مهاجرت را که بيش از شش ماه دوام داشته باشد، کوچ دراز مدت و کمتر از آن را کوچ موقت ناميدهاند. کسانى که شش ماه در شهر بمانند ولى در اين فاصله به خاستگاه خود برگردند کوچندهٔ ادوارى بهشمار مىروند. دستهٔ دوم از کوچ موقت، مسافرتهاى روزمره است و شامل کسانى است که بهخاطر فعاليت اقتصادى روزانه، از جائى بهجاى ديگر، اقامتگاه خود را تغيير مىدهند.
|
|
- کوچ سيار:
|
اين نوع کوچ شامل کسانى است که اقامتگاه خود را تغيير مىدهند بدون اينکه فعاليت خود را عوض کنند. اينها در اکثر کشورها، گروههاى با اهميتى را تشکيل مىدهند. اما مشخص کردن آنها دشوار است (مانند جابهجائى فصلى عشاير در ايران).
|
|
- کوچ دراز مدت:
|
شامل کسانى است که براى مدتى نسبتاً طولانى اقامتگاه اوليهٔ خود را ترک مىکنند ولى همواره قصد برگشت دارند. مانند کسانى که دوران تحصيل يا کارآموزى خود را در شهر ديگر مىگذرانند. ولى رابطهٔ خود را همواره با زادگاه خود حفظ مىکنند. همچنين مىتوان از کوچندگان دوباره يا چند باره نيز ياد کرد. اين گروه که معمولاً مهاجر يا کوچنده شناخته مىشوند قصد برگشت دارند ولى روشن است که محل اقامت دائمى خود را موقتاً تغيير دادهاند. بين اين نوع کوچندگان و مهاجرين دائمى يا (تمام عمر) که قصد اعراض يا عدم برگشت دارند بايد تفاوت قائل شد.
|
|
- ماندگاران:
|
اين دسته از مردم شامل کسانى است که اقامتگاه و فعاليت خود را براى دورهٔ زمانى مورد نظر تغيير نمىدهند و شامل مقيم پاىبند و کوچندهٔ بالقوه مىباشند. مقيم دائمى يا پاىبند کسى است که نه اقدام به تغيير محل اقامت 'عادي' خود کرده و نه چنين قصدى دارد. کوچندهٔ بالقوه کسى است که اگر فرصت يا شرايطى پيش آيد ميل دارد که جابهجا شود (پيشين، صفحهٔ ۵۵).
|
|
همچين کوچها را به کوچ فردى، خانوادگى، کوچ زنجيرهاى و مرحلهاى تقسيم کردهاند که بررسى هر کدام در جامعهشناسى جمعيت کوچنشين از اهميت خاصى برخوردار است.
|
|
بهطور خلاصه يکى از دلايل عمدهٔ رشد فرآيندهٔ شهرنشينى، بهخصوص در کشورهاى در حال توسعه، دفع جمعيت از مناطق روستائى و جذب آن بهطرف شهرها بوده است. از جنگ جهانى دوم به بعد، ميزان مرگ و مير، در مناطق شهرى و روستائى به سرعت کاهش يافت حاصل امکانات نوين درمانى و بهداشتى و استفاده از داروهائى نظير آنتىبيوتيکها بود ولى ميزان مواليد همچنان بالا باقى ماند. اين گونه افزايش جمعيت تأثير مضاعفى بر رشد شهرنشينى داشته است (پيشين، صفحهٔ ۳۳).
|