|
جرمشناسى (Potlach) علمى است که سعى دارد تا با بهرهگيرى از همه دانشهائى تجربى و انسانى به شناخت علل وقوع جرم بپردازد و با بهرهيابى از اين شناخت به ارائه شيوههاى اصلاح و تربيت و انجام پيشگيرى و بازسازى و بازپرورى مجرمان اقدام نمايد.
|
|
هدفهاى اساسى جرمشناسي، مطالعه و شناخت عوامل جرمزا، پيشگيرى از وقوع جرائم و نابهنجارهائي، گشودن گرههاى کور مشکلات اجتماعي، گندزدائى زيست انسانى و بهسازى آن، تشخيص حالت خطرناکى و اصلاح اخلاقى و درمان تن و روان بزهکاران و پرورش مجدد آنان است (کىنيا، ۱:۱۳۷۰)
|
|
جرمشناسى مجموعه علومى است که با پديده جرم مربوط مىشود و هر عملى را که جامعه مجازات نمايد، جرم محسوب مىگردد.
|
|
جرمشناسى را مطالعهٔ علمى رفتار مجرمانه، يعنى اعمالى که سبب نقض قانون، بهويژه قانون جنائى مىشود، نيز تعريف کردهاند. معمولاً در جرمشناسى موارد زير مورد بررسى قرار مىگيرد:
|
|
۱. علل، ماهيت و چگونگى توزيع جرايم در جامعه
|
|
۲. ويژگىهائى جسمي، روانى و اجتماعى مجرمان
|
|
۳. قربانيان جرم، و تعامل آنها با مجرمان
|
|
جرمشناسى همچنين شامل رشتهٔ اختصاصىتر مطالعات مربوط به طرز ادارهٔ زندانها و رفتار مجرمان نيز است. علم جرمشناسى مىآموزد که براى صدور يک رأى عادلانه بايد پژوهش کرد، شناخت انديشيد و بعد قضاوت نمود. بدون آگاهى از دانش جرمشناسي، هرگونه قضاوتى در امور جنائي، امرى سطحي، نادرست و غيرعادلانه است.
|
|
|
۱. مطالعه و شناخت علل جرم و شناسائى شخصيت واقعى بزهکار
|
|
۲. پيشگيرى از وقوع جرم و تکرار بزه، با استفاده از شناسائى علل و انگيزههاى آن
|
|
۳. کوشش در انسانى ساختن قوانين و هماهنگ کردن و انطباق آنها با شخصيت گروههاى مختلف بزهکار
|
|
۴. پيشبينى و تعميم روشهاى مناسب اصلاحي، تربيتى و درمانى براى اصلاح بزهکاران و ناسازگارى اجتماعى
|
|
|
در جرمشناسى پديدههاى بزه، بزهکار و بزهکارى را بهعنوان سه رکن اصلى در نظر مىگيرند.
|
|
|
بزه نخستين پديدهاى است که با تجمع افراد به دور يکديگر تظاهر پيدا کرد؛ زيرا گردآمدن افراد، برخوردهاى گوناگونى را بهوجود آورد که به نفع افراد و اجتماع نبود. به ناچار واکنش جامعه در برابر سرپيچى آنان از مقررات"مجازات" بود. بنابراين هر عملى که در جامعه قوانين را نقض کند و مجازات در پى داشته باشد، 'بزه' ناميده مىشود.
|
|
|
بررسىهاى جرمشناسى نشان مىدهد که هر معلولي، علتى دارد و هيچ چيز بهخودى خود بهوجود نمىآيد. بنابراين، هر جرمى هم داراى علل سازندهاى است که برروى فرد اثر مىگذارد و او را بهسوى ناسازگارى و نابهنجارى سوق مىدهد. پىآمد اين سوقدادنها، ارتکاب خطا است و خاطى را به يک تعبير"بزهکار" مىنامند.
|
|
|
بزهکارى مجموعهاى از جرايمى است که در يک زمان و مکان معين بهوقوع مىپيوندد.
|
|
به همين سبب، زمانىکه اين پديده مورد بررسى قرار مىگيرد، در حقيقت کليه پديدههاى اقتصادي، فرهنگي، بهداشتي، سياسي، مذهبي، خانوادگى و مانند آن را در جامعه شامل مىشود.
|
|
ژامبو مرلن (Merlin) مىنويسد:
|
|
"بزهکارى پديده است که بدون توجه به بزهکار، مىتوان آن را مورد بررسى قرار دارد و تراکم جرم، اهميت گونههاى مختلف جرائم، تغييرات اجتماعى جرائم را از نظر مکان، زمان، نژاد، مذهب و... دقيقاً تحقيق کرد."
|
|
در ايران بزهکارى به کل جرايمى گفته مىشود که در صورت ارتکاب، به موجب قوانين قصاص، ديات، حدود و تعزيرات داراى مجازات هستند. در نظام جزائى گذشتهٔ ايران، بزهکارى شامل مجموع جنايات، جنجه و خلافهاى ارتکابى بوده است.
|
|
در کتب فقه اسلامي، مقرراتى براى مجازاتهاى گوناگون پيشبينى شده است:
|
|
- حدود:
|
به مجازاتهائى اطلاق مىشود که در همهٔ شرايط و زمانها و مکانها و بهگونهاى يکسان اجراء مىشود.
|
|
- تعزيرات:
|
بخش ديگرى از مجازاتهاى اسلامى است که بهعهده قاضى مىباشد و مسئولان با درنظر گرفتن جميع شرايط و علل و انگيزه، با تخفيف يا تشديد اجراء مىکنند. به بيان ديگر، تأديب يا عقوبتى است که نوع و مقدار آن در شرع تعيين نشده و بهنظر حاکم واگذار شده است و بايستى از مقدار حد کمتر باشد.
|