یکشنبه, ۱۴ بهمن, ۱۴۰۳ / 2 February, 2025
مجله ویستا
نظيرى نيشابورى
ميرزا محمدحسين نيشابورى از شاعران بلند آوازهٔ سده دهم و اوايل سدهٔ يازدهم هجرى و به حق از بازماندگان نامآور استادانى است که در پايان قرن نهم و آغاز قرن دهم در خراسان مىزيستند و آئين سخنوران پيشين را درگير و دار دشوارىهائى که در راه فرهنگ ايرانى پديد مىآمد، پاسدارى مىکردند. ميرتقىالدين کاشانى اصل او را از 'جوين' دانسته است. درست يا نادرست خود او از نيشابور بود و اگر چه زندگانيش با اشتغال به بازارگانى آغاز يافت، هم از ابتداى حيات به کسب علم و ادب پرداخت و زبان به شاعرى گشود و در دريار خويش نام بر آورد. در ابتداى جوانى به رسم تجارت از خراسان بيرون رفت و 'بهواسطهٔ ميل به شاعرى و اختلاط خوشطبعان اشعار نيکو در جواب شعرا گفته منظور نظر و مقبول خاطر مستعدان عراق و آذربايجان گرديد' . | ||||||||||||
کار نظيرى در سفر عراق و آذربايجان بهجز بازرگانى، معاشرت با شاعران و تمرين شاعرى و جواب گفتن غزلهائى بود که در محلفلهاى ادبى مطرح مىشده است، تا آنکه به سال ۳ يا ۹۹۲ سفر هند در پيش گرفت و در اگره به خدمت ميرزا عبدالرحيم خانخانان پيوست و اولين قصيدهٔ خود را در ستايش او سرود و افتخار ملازمت وى حاصل کرد. چند سال بعد (۱۰۰۲هـ) به زيارت حرمين رفت و در بازگشت از سفر حج به احمدآباد گجرات وارد شد. از اين پس محل اقامت دائم نظيرى احمدآباد گجرات و شغل شاغلش بازارگانى بود ليکن در همان حال شاهزاده مراد که از جانب پدر فرمانروائى گجرات داشت، ستايش مىنمود و نيز از مدح حامى و مشوق اصلى خود خانخانان غافل نبود تا آنکه در سال ۱۰۱۴ نورالدين جهانگير (۱۰۱۴ - ۱۰۳۷ هـ) که بر جاى پدر نشسته بود او را به دربار خود خواند. بنابراين نظيرى تا اواخر حيات تقريباً هيچگاه از دو پيشهٔ اصلى خود، بازرگانى و مديحهسرائى دست باز نداشت مگر آنکه در مدت اقامت خود در احمدآباد گجرات به انديشهٔ آموختن زبان عربى و دانشهاى دينى و يا افزودن اطلاعات خويش در باب آنها همت گماشت، عربى را نزد شيخ غوثى مندوى مؤلف کتاب گلزار ابرار آموخت و شيخ در آن کتاب از نظيرى ياد نموده است؛ در حديث و تفسير از محضر مولانا حسين جوهرى استفاده کرد. | ||||||||||||
در سال ۱۰۲۰ آخرين بار به احمدآباد گجرات بازگشت و گويا در همانجا ماند تا به سال ۱۰۲۱ درگذشت. او را در محلهٔ تاجپورهٔ احمدآباد به خاک سپردند. گورش برجاست و گنبدى بر آن ساختهاند. | ||||||||||||
نظيرى بهعلت اشتغال به پيشهٔ بازرگانى و بهرهمندى از بخششهاى کلانى که در برابر قصيدههاى او مىشد، زندگى را با تعيّن مىگذرانيد و در شمار خواجگان بود. به همين سبب ملا عبدالباقى نهاوندى او را در مآثر رحيمى در رديف امرا جاى داده است. پيشى داشتن وى بر شاعران بزرگ ديگرى که از ايران به هند آمده و ستايش خانخانان و جلالالدين اکبر کردهاند نيز در احراز اين مرتبهٔ ظاهرى بىاثر نبود. | ||||||||||||
نظيرى بر مذهب دوازده امامى و در عقيدت خود استوار بود و کسانى را که نسبت بدين بىاعتنائى مىنمودند به بدى مىنگريست. | ||||||||||||
از نکتههاى گفتنى دربارهٔ نظيرى آنکه بعضى چنين پنداشتهاند که آن نظيرى که در شمار دنبالکنندگان و به پايان برندگان بهمننامهٔ آذرى بوده همين نظيرى نيشابورى است و چنين نيست بلکه آن نظيرى از شاعران سدهٔ نهم و از پرورش يافتگان خواجه عمادالدين محمود گاوان (کشته در ۸۸۶) بود و در دربار سلاطين بهمنى به تشويق آن وزير فاضل سمت ملکالشعرائى يافته و با شاعرى ديگر بهنام ملاسامعى که او هم در اتمام بهمننامه دست داشته معاصر بوده است. | ||||||||||||
نظيرى نيشابورى از ميان شاعران عهد خود با ثنائى مشهدى و شکيبى اصفهانى دوست بود. براى نخستين مرثيهاى ساخت و دومين را در مکاتبات اخوانى 'استادى، سندى' خطاب مىکرد. ولى ميان او و آن ديگران چون ظهورى و ملک و عرفى صفائى نبود و از حيث قدمت خدمت در نزد خانخانان بر ديگران مقدم و به همين سبب بسيار محترم بوده است، و اگر چه عرفى خود را از همهٔ بزرگان گذشته و معاصر برتر مىشمرد ولى تفوق نظيرى هم در عصرش بر عرفى محل قبول بود و واقعاً نيز چنين است. شايد اگر عرفى زمان مىيافت و سالمندى بيشتر و تجربهاى افزونتر از آنچه در جوانى حاصل کرده بود، فراهم مىآورد، بر حريف خود در شاعرى چيره مىگرديد ولى اگر به آنچه بود و هست تکيه کنيم جلاى فکر و شکوه سخن نظيرى و پختگى و يکدستى الفاظ و مهارت او را در بيان معانى بيشتر مىيابيم و از سخنشناسان بزرگ بعد از نظيرى و عرفى، ميرزا صائب به اين نکته اشارهٔ صريح دارد و ضمن اعتراف خود به فروتر بودن از مقام نظيرى چنين مىگويد: | ||||||||||||
| ||||||||||||
و شايد از ميان شاعران معاصر نظيرى کسى به صراحت رسمى قلندر او را در شعر خود نستوده و به بلندى مرتبهاش در سخنورى اعتراف نکرده باشد، آنجا که در مدح ميرزا عبدالرحيم خانخانان و ذکر سخنوران درگاهش گويد: | ||||||||||||
| ||||||||||||
همهٔ سخندانان عهدش مقام والايش را در سخندانى و سخنورى ستوده او را قدوةالفصحا و ملکالشعراء و البلغا دانستهاند، و چنين بود، چه هر چند که نظيرى به پايهٔ شاعران بزرگ قديم نرسيده ولى به نسبت با عصر زندگانى و به قياس با هم طرازان خود شايسته است که در صف اول قرارگيرد. | ||||||||||||
وى مانند استادان پايان قرن هشتم و سدهٔ نهم قصيدههايش را گاه به استقبال از قصيدهسرايان بزرگ و مشهور قديم و گاه به استقلال مىساخت. سخنانش همه جا استوار و خالى از عيب است و مواردى که توان بر آنها انگشت اعتراض نهاد و در سخنش بهندرت يافته مىشود، فصاحتى آشکار و بيانى دلپذير و شيرين دارد، سخنش روان، بسيار روان و در همان حال منتخب و استوار است، ترکيبها و تعبيرهاى نو فراوان دارد و آنها را تقريباً در همه بيتهاى او بهويژه در غزلهايش مىتوان ديد و در بيان انديشههاى خود، يا در عرضه داشت احساساتش از آن ترکيبهاى تازه و مخلوق خويش به نيکى استفاده مىکند. در يافتن مضمونهاى باريک و در تخيل چيرهدست است اما هيچ يک از خيالپردازىها و مضمونيابىهاى او بهدرستى گفتار و متانت کلامش آسيب نمىرساند. معانى بلند را به آسانى بيان مىکند چنانکهگوئى سخنان روزانهٔ خود را اظهار مىدارد، و در تشبيهات حسى و عقلى و خيالى و مرکب و ارسال مثل توانا است، در وصف اشخاص و احوال و توضيح احساسات بسيار مقتدر است. بر روى هم شاعرى است شايستهٔ تحسين، قصيدهگوئى استاد و غزلسرائى با سخن لطيف و تخيل دقيق و کلام متخب و يکدست، اگر چه به شيوهٔ اهل زمان در جوابگوئى استادان بزرگ غزل خاصه سعدى و حافظ بيکار ننشسته ولى غزلهاى ابتکارى متعدد دارد که بسيارى از آنها حکايت از نحوهٔ جديد تفکر و بيانش مىکند، و بسى از معانى عالى صوفيانه، گاه در لباس مضونهاى عاشقانه و گاه در تلو تفکرهاى عارفانه ملازم با نوعى آزادانديشى، در آنها آورده مىشود. | ||||||||||||
او واقعاً شاعرى خوش فکرست و تفکرهاى فلسفى و عرفانى او که غالباً با آرايشهاى اشراقى همراه است، از قبول تأثيراتى از زندگانى ثانويش در هند برکنار نيست و در ترکيببندها و غزلهاى او بسيار مىتوان به اينگونه انديشهها فلسفى و عرفانى او باز خورد. او در ترکيببند بسيار زيبا و عاليش که در لاهور به مدح ميرزاعبدالرحيم خانخانان ساخته و بدين بيت آغاز مىشود: | ||||||||||||
| ||||||||||||
انديشهٔ وحدت وجودى خود را به صراحت بيان مىکند و عشق را در راه درک اين حقيقت تنها وسيلهٔ کار مىشمارد. عدهٔ زيادى از قصيدههايش در حمد خداوند و نعت پيامبر (ص) و امامان است. | ||||||||||||
او عارفى آگاه است که رسيدن به کنه دين را دستور کار خود مىداند نه اکتفاء به ظواهر آن را، و به همين سبب است که او حقيقت حق را در مسجد و بتخانه و کعبه و دير به يکسان مىيابد و مشاهده مىکند. |
همچنین مشاهده کنید
ایران مسعود پزشکیان دولت چهاردهم پزشکیان مجلس شورای اسلامی محمدرضا عارف دولت مجلس کابینه دولت چهاردهم اسماعیل هنیه کابینه پزشکیان محمدجواد ظریف
پیاده روی اربعین تهران عراق پلیس تصادف هواشناسی شهرداری تهران سرقت بازنشستگان قتل آموزش و پرورش دستگیری
ایران خودرو خودرو وام قیمت طلا قیمت دلار قیمت خودرو بانک مرکزی برق بازار خودرو بورس بازار سرمایه قیمت سکه
میراث فرهنگی میدان آزادی سینما رهبر انقلاب بیتا فرهی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی سینمای ایران تلویزیون کتاب تئاتر موسیقی
وزارت علوم تحقیقات و فناوری آزمون
رژیم صهیونیستی غزه روسیه حماس آمریکا فلسطین جنگ غزه اوکراین حزب الله لبنان دونالد ترامپ طوفان الاقصی ترکیه
پرسپولیس فوتبال ذوب آهن لیگ برتر استقلال لیگ برتر ایران المپیک المپیک 2024 پاریس رئال مادرید لیگ برتر فوتبال ایران مهدی تاج باشگاه پرسپولیس
هوش مصنوعی فناوری سامسونگ ایلان ماسک گوگل تلگرام گوشی ستار هاشمی مریخ روزنامه
فشار خون آلزایمر رژیم غذایی مغز دیابت چاقی افسردگی سلامت پوست