با استفاده از رابطه بين توليد نهائى و توليد متوسط سه ناحيه مجزا در توليد مشخص مىگردد. اين نواحى نقش تعيينکنندهاى در ميزان مصرف نهاده متغير دارد. بهعبارت ديگر حدود بهکارگيرى نهاده متغير در توليد محصول موردنظر معين مىشود. طبق نمودار زير از سطح نهاده صفر تا سطح مربوط به ماکزيمم توليد متوسط، ناحيه اول توليد، از پايان ناحيه اول، يعنى از سطح نهادهاى که در آن توليد نهائى برابر توليد متوسط است تا سطح نهادهاى که در آن توليد نهائى برابر صفر است ناحيه دوم يا 'ناحيه اقتصادى توليد' (Economic region of productions)، و از سطح نهادهاى که در آن توليد نهائى برابر صفر است به بعد، ناحيه سوم توليد ناميده مىشود.
در واقع ناحيه اول توليد خود به دو قسمت تقسيم گرديده است. يک ناحيه از مرکز مختصات تا سطح نهاده مربوط به حداکثر توليد نهائى و يک ناحيه نيز از پايان ناحيه فوق تا ابتداى ناحيه دوم (يعنى حداکثر توليد متوسط) مشخص شده است. اما به دليل آنکه تقسيمبندى اخير در مفاهيم بعدى کتاب ضرورتى ندارد، لذا در اين کتاب همان سه ناحيه مدنظر واقع شده است.
مشخصات نواحى سهگانه توليد با يکديگر متفاوت است و هر يک از آنها ويژگى خاصى دارند.
در راستاى نقطه S روى منحنى TP L، يعنى وقتى که L برابر Ls است، توليد متوسط بيشترين مقدار خود را دارد و در اين سطح از نيروى کار، توليد نهائى برابر توليد متوسط آن نهاده است. اين سطح مربوط به نقطهاى بر روى تابع توليد کل است که وقتى خطى از آن به مرکز مختصات وصل شود، بزرگترين زاويه ممکن را با سمت راست محور L بهوجود مىآورد.
ناحيه اول
همانگونه که گفته شد ناحيه اول از ميزان نهاده صفر شروع و تا جائى که در آن توليد نهائى برابر توليد متوسط است، يعنى تا حداکثر توليد متوسط آن نهاده ادامه دارد. در تمام اين ناحيه همواره مقدار توليد نهائى از مقدار توليد متوسط بزرگتر است. علاوه بر اين در اين محدوده همواره توليد متوسط رو به افزايش است. زيرا به دليل آنکه در اين ناحيه توليد نهائى نهاده متغير از توليد متوسط آن بزرگتر است، بايستى با ادامه بهکارگيرى نهاده متغير به مقدار توليد متوسط اضافه شود. به بيان ديگر هر واحد اضافى نهاده متغير قادر است بيش از متوسط واحدهاى بهکار رفته، به مقدار توليد کل بيفزايد. اين بدان معنى است که کاربرد هر واحد اضافى نهاده در ناحيه اول توليد، باعث مىشود توليد متوسط واحدهاى بهکار رفته اضافه شود. اين امر شبيه به آن است که ميانگين معدل تعدادى از دانشجويان ۵/۲ باشد، بديهى است اگر دانشجوئى که داراى معدل ۸/۳ است به جمع اين دانشجويان اضافه شود، ميانگين معدل تمام دانشجويان اضافه خواهد شد.
ناحيه دوم
براساس آنچه گفته شد، ناحيه دوم توليد از جائى که توليد متوسط نهاده متغير در حداکثر است، يعنى از سطحى که توليد نهائى نهاده برابر توليد متوسط آن است، شروع شده و تا جائى که توليد نهائى برابر صفر است، ادامه دارد. در سرتاسر اين ناحيه گرچه منحنى توليد نهائى و منحنى توليد متوسط نهاده سير نزولى دارند ولى در عين حال مقدار هردوى آنها در تمام سطوح اين ناحيه هنوز مثبت است. علاوه بر اين در ناحيه دوم توليد، مقدار توليد متوسط مربوط به هر سطحى از نهاده متغير بزرگتر از مقدار توليد نهائى مربوطه است.
ممکن است اين ابهام بهوجود آيد که چرا با وجود آنکه بهکارگيرى واحدهاى بيشتر نهاده متغير در اين ناحيه باعث مىشود توليد متوسط مربوط به واحدهاى به کار رفته نهاده کاهش يابد، اين ناحيه را ناحيه اقتصادى نامگذارى کردهاند؟ به بيان ديگر چرا گفته مىشود بايستى نهاده متغير در محدوده اين ناحيه بهکار رود.
ناحيه دوم اقتصادى
کاهشى بودن توليد نهائى نهاده متغير ولى مثبت بودن آن در ناحيه دوم توليد به معناى آن است که با افزايش اين نهاده در حالىکه ساير نهادهها ثابت هستند، باز هم به توليد کل اضاف مىشود. منتهى مقدارى که بهازاء هر واحد اضافى نهاده به توليد کل اضافه مىشود کمتر از مقدارى است که در اثر بهکارگيرى واحد قبلى به توليد کل اضافه شده است.
از LS تا LM ناحيه دوم توليد است. بنابراين شروع ناحيه دوم مربوط به حداکثر APL يا سطحى از L است که در آن MPL برابر APL است. پايان ناحيه دوم مربوط به سطحى از نهاده L است که در آن MPL برابر صفر است. از اينرو مقاديرى از نهاده L که کمتر از Ls است در ناحيه اول توليد و مقاديرى که از LM بزرگتر است مربوط به ناحيه سوم توليد مىباشد. جهت فلشها محدوده اقتصادى توليد را معين کرده است. ادامه بهکارگيرى نيروى کار (L) تا LS باعث افزايش توليد متوسط مىشود ولى کاربرد بيشتر نهاده پس از LM باعث کاهش توليد مىشود. بنابراين بهترين محدوده کاربرد نهاده متغير بين LS و LM است.
اگر نواحی سهگانه تولید را با استفاده از منحنیهای TP L ، MP L و AP L برای نیروی کار (L) نمایش دهیم ، پاسخ به سؤال مزبور بهراحتی امکانپذیر میشود. در نمودار این منحنیها نشان داده شدهاند و از طریق آنها سه ناحیه تولید مشخص گردیده است. از O تا Ls ناحیه اول تولید ، از Ls تا LM ناحیه دوم تولید و از LM به بعد ناحیه سوم تولید است.
بر روى اين نمودار دو فلش نشان داده شده که جهت آنها تعيينکنندده ميزان بهکارگيرى نهاده L است. فلش مربوط به ناحيه اول بيانگر اين مطلب است که بايد بهکارگيرى نيروى کار تا سطح Ls ادامه يابد. همچنين فلش مربوط به ناحيه سوم نمايانگر آن است که نبايد نهاده را در اين محدوده بهکار برد و در صورت بهکارگيرى نهاده در ناحيه سوم بايستى مقدار آن را به طرف LM کاهش داد. در واقع به دليل آن که در محدوده ناحيه اول با استفاده از هر واحد اضافى نيروى کار، توليد متوسط اين نهاده افزايش مىيابد، پس اقتصادى است که تا پايان اين ناحيه بهکارگيرى نهاده متغير ادامه يابد. همچنين به محض ادامه بهکارگيرى نهاده در محدوده ناحيه سوم، هر واحد بيشتر آن نه تنها باعث افزايش توليد کل نمىشود بلکه اين واحد اضافى سبب مىشود که از ميزان توليد کل کاسته شود. به تعبير ديگر در اين محدوده با کاهش نهاده متغير بهکار نرود. بنابراين از يک طرف بايستى نهاده متغير را تا مرز Ls بهکار برد و از طرف ديگر نبايد بيش از LM از اين نهاده در توليد محصول استفاده نمود. اما اين سطوح به ترتيب مربوط به شروع و پايان خاتمه دوم توليد است. از اينرو ناحيه دوم توليد محدودهاى است که بايد نهاده متغير را در آن حدود با ساير نهادهها که مقدار آنها ثابت است، ترکيب کرد. اما چه نقطهاى از اين ناحيه بهترين است؟ پاسخ به اين سؤال به موارد زير بستگى دارد:
۱. رابطه فيزيکى بين محصول و نهاده متغير
۲. قيمت محصول
۳. قيمت نهاده متغير
پس نه تنها رابطه بين نهاده و ستاده، يعنى فرم تابع توليد بلکه قيمت اين دو نيز در تعيين مقدار بهينه نهاده متغير دخالت دارد. از اينرو ترجيحاً پس از آنکه ساير مفاهيم فيزيکى توليد و همچنين مفاهيم هزينه توليد بيان گرديد، به سؤال فوق پاسخ داده خواهد شد. اما در ادامه مطلب يادآورى اين نکته ضرورى است که گرچه همراه با تغيير مقدار نهاده متغير مقادير ساير نهادهها ثابت باقى مىماند وليکن نسبت نهاده متغير به نهاده ثابت تغيير مىکند. براى مثال اگر سرمايه (K) در حد ۲ ثابت باشد، وقتى اولين واحد نيروى کار (L) بهکار گرفته مىشود، نسبت نيروى کار به سرمايه برابر يکدوم است. اما وقتى دومين واحد نيروى کار نير مورد استفاده قرار مىگيرد، اين نسبت به دودوم افزايش مىيابد. به همين ترتيب با افزايش نيروى کار به مقدار اين نسبت افزوده مىگردد.
ناحيه سوم
مهمترين ويژگى ناحيه سوم توليد آن است که توليد نهائى نهاده متغير منفى است. بنابراين گرچه در اين ناحيه نيز همانند ناحيه دوم توليد، منحنىهاى توليد متوسط و توليد نهائى سير نزولى دارند و بازهم در تمام سطوح نهاده، توليد متوسط بزرگتر از توليد نهائى است و ليکن برخلاف ناحيه دوم، در اين ناحيه فقط مقدار توليد متوسط مثبت است.