|
| الگوى راهنمايى به عنوان تصميمگيرى (Guidance as Decision-Making)
|
|
از پيشگامان الگوى راهنمايى به عنوان تصميمگيرى مىتوان از جونز (Jones) و مييرز (Myers) نام برد. در آغاز راهنمايى متوجه جنبهٔ شغلى بود ولى بتدريج معلوم گرديد که راهنمايى نبايد به مورد خاصى محدود شود. نيازهاى انسان در يکديگر تداخل دارند و راهنمايى بايد فرد را در اتخاذ تصميم عاقلانه در تمام زمينههاى زندگى - خصوصاً جنبههاى تحصيلى و شغلى - يارى دهد.
|
|
به نظر بنيانگذاران اين الگو، راهنمايى زمانى ضرورت مىيابد که فرد در تصميمگيرىها، تفسيرها، يا کسب سازگارى در موقع بحرانى نيازمند به کمک باشد. راهنمايى کمکى است که به انتخابها و سازگارىهاى معقول و نهايتاً حل مشکلات در موقعيتهاى حساس مىانجامد و باعث تداوم رشد و نيل به خود - رهبرى مىگردد. راهنمايى صرفاً با تصميمگيرى - که از تعامل ويژگىهاى جسمى و روانى و ارزشهاى فرد با محيط حاصل مىشود - سر و کار دارد. در جريان راهنمايى مطالعهٔ ارزشها اولويت دارد و مشاور به دفاع و يا رد ارزشهاى مراجع نمىپردازد بلکه به بررسى آنها اقدام مىکند.
|
|
طرفداران اين الگو، با اعتقاد به وجود تفاوتهاى فردى در زمينهٔ استعدادها و رغبتها، راهنمايى جوانان براى انتخاب و تصميمگيرى را امرى ضرورى و اجتناب ناپذير مىانگارند. در عين حال، از ارائهٔ هر گونه پند و اندرزى خوددارى مىکنند و شيوهاى را پيش مىگيرند که نهايتاً به خود - رهبرى فرد بىانجامد. در اين مدل، انسان موجودى است که قدرت انتخاب و تصميمگيرى دارد گرچه برخى انسانها، به دلايل گوناگون تمايلى به تصميمگيرى ندارند، با قبول اين الگو، راهنمايى فقط در موارد بحرانى ضرورت مىيابد. در حاليکه راهنمايى فرد در تمام لحظات زندگى اجتناب ناپذير است.
|
|
| الگوى راهنمايى به عنوان يک نظام انتخابى (Guidance as an Eclectic System)
|
|
در الگوى راهنمايى به عنوان يک نظام انتخابي، نظرات و روشهاى متعدد بنا به اقتضاء از منابع يا نظامهاى مختلف انتخاب و اجرا مىگردد. اين الگو، مؤسس خاصى ندارد ولى شيوههاى اجرائى آن در نوشتههاى استرنگ (Strang)، اريکسون (Erickson)، فروشليچ (Frochlich)، دارلى (Darly)، و تورن (Thorne) بهخوبى مشهود است. اين الگو نيز همانند الگوى بالينى بيشتر يک روش مشاوره است تا راهنمايي؛ و در آن از روانشناسى باليني، جامعهشناسي، و نظريههاى شخصيت استفاده مىگردد.
|
|
استرنگ در آثار خود در سال ۱۹۳۲ راهنمايى را فعاليتى سازنده و مثبت قلمداد مىکند و معتقد است که فردشناسي، شناخت فرصتهاى تربيت، و کمک به تصميمگيرى مناسب از طريق انجام مشاوره و کارهاى گروهى بايد مورد توجه خاص قرار گيرد. اعتقاد اصلى در اين الگو بر آن است که فرد براى خودشناسى و حل مشکلات به کمکهاى تربيتى و کسب اطلاعات دربارهٔ موقعيتهاى اجتماعى و خصوصيات شخصيتى خود نياز مبرم دارد. در غير اينصورت، ناگزير خواهد بود براى حل مشکلات به شيوهٔ آزمايش و خطا - که بسيار وقتگير است - متوسل شود. مشاورى که از اين روش تبعيت مىکند، در کارش فلسفه و هدف مشخصى دارد و هماهنگ با آن، از فنون و روشهاى مناسب بهطور سنجيده و مستدل بهره مىگيرد.
|
|
مشاور در اجراى اين الگو، آزادى عمل دارد و با توجه به نوع مشکل و علايق مراجع، مىتواند مناسبترين روش را انتخاب و اجرا کند. از اينرو، تشخيص مشکل بهمنظور انتخاب مناسبترين روش کار، نقش اصلى را ايفاء مىکند. براى موفقيت در اين الگو، مشاور بايد تمام روشها و فنون مشاوره را بهخوبى بشناسد تا به موقع بتواند از بين آنها شيوهٔ عمل مناسب را انتخاب کند. عدهاى به غلط تصور مىکنند که اين الگو، ديدگاه زيربنائى مشخصى ندارد. در حالى که به عقيدهٔ پيروان اين الگو، استفاده از يک روش براى حل مشکل همهٔ انسانها شيوهٔ درستى نيست، و مشاور در صورت بهرهگيرى از مجموعهٔ روشها بهتر مىتواند در رفع مشکلات و کمک به افراد اقدام کند. در عين حال، تعيين ضوابط عمل و ملاکهاى انتخاب روش درست، براى مشاور مشکل است و به دانش وسيع و تجربهٔ طولانى نياز دارد.
|
|
| الگوى راهنمايى مبتنى بر رشد (Developmental Guidance)
|
|
از بنيانگذاران الگوى راهنمايى مبتنى بر رشد مىتوان ليتل (Little)، چپمن (Chapman)، پيترز (Peters)، و متوسن (Mathewson) را نام برد. در اين اگو، از شيوههاى درمانى و مطالعهٔ موردى به منظور بررسى و حل مسائل مربوط به سازگارى فرد و نيز تعيين خصوصيات شخصيتى براى تطبيق او با مشاغل استفاده مىشود. الگوى رشد - که بر تصميمگيرى فرد در زمينههاى تحصيلى و شغلى و شخصى در تمام مراحل زندگى تأکيد دارد - به همکارى معلمان، مشاوران مدرسه، و مسؤولان ادارى نيازمند است.
|
|
بر خلاف الگوى توزيع و سازگارى که مشکلات خاص را در زمان معين مورد توجه قرار مىدهد، الگوى رشدى با اهميت دادن به نقش خود و خويشتن پنداري، بر رشد وسيع و همه جانبهٔ کليهٔ ابعاد وجودى انسان در طول زندگى تأکيد مىورزد. متوسِن چهار جريان را که با نيازهاى راهنمايى منطبق است، به شرح زير مشخص مىکند:
|
|
۱. نياز به ارزيابى و درک خويشتن،
|
|
۲. نياز به سازگارى با خود و انتظارات و واقعيات محيطي،
|
|
۳. نياز به راهنمايى براى آشنائى با شرايط حال و آينده،
|
|
۴. نياز به رشد قابليتهاى شخصي. در اين الگو، فرد بايد از طريق خودشناسى و آگاهى از امکانات محيطى و کنترل مناسبات خود با محيط و پى بردن به ارزشهاى شخصى و اجتماعي، به کارآئى و کفايت شخصى برسد.
|
|
راهنمايى رشدي، فعاليت جمعى مستمرى است که بايد در طول زندگى ادامه يابد. اين روش براى تأمين حداکثر رشد، به حمايت فعال کليهٔ اعضاء و کارکنان مدرسه و افراد جامعه نياز دارد. اشکال اين الگو در آن است که تمام اعضاء و کارکنان مدرسه از صلاحيت کافى براى انجام خدمات راهنمايى برخوردار نيستند. از اين رو، اجراى آن مشکل است.
|