|
پژوهشگران و جامعهشناسان روستائى مىتوانند نتايج تحقيقات خود را در برنامهريزىهاى اجتماعى، اقتصادى، فرهنگى روستاها، امور مددکارى، خانوادگى، ترويج کشاورزى و ديگر زمينههاى توسعه روستائى بهکار بندد، بنابراين در عين حال که بهعنوان جامعهشناس روستائى بهکار تحقيق مىپردازند، در بخشهاى کاربردى نيز مىتوانند وظايف و نقشهاى گوناگونى را احراز کنند.
|
|
جامعهشناس روستائى بهعنوان يک پژوهشگر، مسائل اجتماعى جامعههاى روستائى را مورد بررسى قرار مىدهد و از طريق تبيين پديدههاى اجتماعى، کشف علل، آثار و نتايج آنها مىتواند زمينه را براى رفع دشوارىهاى حيات روستائى فراهم سازد و به نتايج کاربردى خاص جامعهشناختى مربوط به توسعه روستائى دست يابد. علاوه بر اين قادر است، پايههاى علمى تحقيق خود را بنا کند و زمينه نظرى آن را تقويت نمايد و در نتيجه به گسترش دامنه علم جامعهشناسى روستائى کمک کند.
|
|
جامعهشناس روستائى در نقش يک استاد دانشگاه، نتيجه پژوهشهاى خود را در کلاس درس ارائه مىکند، زمينهٔ نظرى رشته خود را به دانشجويان مىآموزد و به ترتيب جامعهشناسان روستائى مىپردازد و جامعهشناسى روستائى را بهعنوان يک رشته علمى دانشگاهى گسترش مىدهد.
|
|
جامعهشناس روستائى در نقش يک برنامهريز اجتماعى مىتواند براساس نتايج بررسىهاى جامعهشناختى روستائى که خود در آنها مشارکت مستقيم دارد، برنامهريزى کند و مسائل اقتصادى، اجتماعى، فرهنگى را در جامعه روستائى حل و فصل نمايد و موانع توسعه روستائى را برطرف سازد.
|
|
جامعهشناس روستائى مىتواند بهعنوان مددکار اجتماعى، راهنما و مشاور خانواده در روستا، پس از بررسى مسائل خانوادگى روستائى و شناخت علمى آنها به حل اين مسائل بپردازد و خانوادههاى روستائى را مورد حمايت قرار دهد و مددکار آنها باشد.
|
|
جامعهشناس روستائى در نقش يک مصلح اجتماعى سعى دارد با استفاده از نتايج بررسىهاى خود، راهنمائىهائى سودمندى جهت بهبود شرايط اجتماعى جامعههاى روستائى انجام دهد و به اصلاح امور جامعه مبادرت ورزد. مصلحان اجتماعى مىکوشند باورهاى نادرست، الگوهاى ذهنى و تصورات قالبى را که درباره مردمان و جامعههاى روستائى وجود دارد اصلاح کنند. تصور 'دهاتى' که از گذشتههائى دور در ذهن مردمان 'شهرى' وجود دارد و آنان را به قبول پارهاى عقايد و باورهاى نادرست، چون مردمان روستائى سادهلوح هستند، استعداد آنها کمتر از مردمان شهرى است، قدرت ابتکار، خلاقيت و رهبرى را ندارند و نسبت به هنجارها و ارزشهاى اجتماعى جامعهها بيگانه و ناآگاه هستند و بهطور کلى از همه جهت پائينتر از مردم شهر هستند (۱). حاکى از وجود سلطه فرهنگى شهر بر جامعه روستائى مىباشد و بهگونهاى پديده فرهنگ مدارى را در ميان شهرنشينان تبيين مىکند.
|
|
(۱) . Chitambar J.B. Introductory Rural sociology. 1998 p.18
|
|
|
جامعهشناسان غربى نيز مسئله سلطه فرهنگى شهر بر ده را در بررسىهاى خود مطرح ساختهاند. هانرى مندراس مىنويسد: روستائيان بهوجود جامعههاى وسيعترى که آنها را در برگرفته است آگاهى دارند. در قرون وسطى با اينکه جامعه کل از بسيارى جهات تحت نفوذ جامعه روستائى قرار داشته و بهوسيله آن تغذيه مىشده است، اشرافيت و فئوداليته واقعيتهاى اجتماعى ممتازى را تشکيل مىدادند و موجوديت آنها مورد قبول روستائى بوده است. با وجود اينکه جامعه روستائى بسيارى از نيازهاى جامعهاى شهرى را تأمين مىکرده و عنصر سازنده جامعه بزرگترى بوده است، در جامعههاى پيشرفته غربى با برترى شهرنشينى بهگونه عنصرى فرعى، مغلوب و تحت سلطه به حساب مىآيد (۲).
|
|
(۲) . در اشعار برخى از شاعران ايرانى نگرش شهرنشينان نسبت به مردمان روستائى که حاکى از فرهنگمدارى شهريان است به روشنى مشاهده مىشود. بررسى نگرش مولوى و پارهاى ديگر از شاعران که به نظر مىرسد با حوادث و وقايع زندگى آنها ارتباط دارد، موضوع جداگانهاى را در زمينه جامعهشناسى روستائى، روانشناسى اجتماعى روستائى و جامعهشناسى ادبيات مطرح مىسازد، اميد مىرود دانشجويان علاقمند علوم اجتماعى اين بررسىها را آغاز کنند و در آينده به نتايج مطلوبى دست يابند.
|
|
مطالعات تاريخى در ايران از برترى و سلطه فرهنگ شهرى بر فرهنگ روستائى حکايت دارد. اين امر بهويژه در نظام ارباب ـ رعيتى که مالکان بزرگ بهطور عمده در شهرها ساکن بودهاند و تحقيرهاى زيادى بر مردمان روستائى روان مىداشتهاند بيشتر صادق بود. بىشبهه اينها امورى بىاعتبار و غيرعلمى و مبتنى بر قضاوتهاى ارزشى است و مىتوان آنها را نتيجه و معلول تمايزات فرهنگى ميان دو جامعه شهرى و روستائى و يا بهعبارت ديگر فرهنگمدارى شهرنشينان بهشمار آورد که از گذشتههاى دور همچنان برجاى است و موجب بروز آسيبهاى اجتماعى فراوانى در جامعه مىگردد.
|
|
به نظر مىرسد، پديده گريز از ده، شهرگرائى، شهرزدگى و از خود بيگانگى برخى از روستائيان که بهگونه خود کمبينى، گريز از خود، پرخاشگرى و يا احساس حقارت تجلى مىکند، نتيجه نامطلوبى از فرهنگمدارى شهرنشينان و سلطه فرهنگ شهرى بر جامعه روستائى از گذشتههاى دور مىباشد.
|
|
جامعهشناسان روستائى بهمنظور تبيين جامعهشناختى اين پديدهها به تحقيق مىپردازند و زمينه مساعدى براى برنامهريزى و حل مسائل و دشوارىهاى جامعه روستائى و رفع تصورات قالبى و باورهاى ناسالم فراهم مىآورند.
|
|
| مسائل مورد بررسى جامعهشناسان روستائى در دنياى امروز
|
|
- بررسى ساختار جمعيت ده که نه تنها تعداد ساکنان هر ده را بهدست مىدهد بلکه از چگونگى تشکيل جمعيت، ترکيبهاى سنى و جنسى، حرکات جمعيت در زمان و مکان مانند: زاد و ولد، ازدواج، طلاق، مرگ و مير، مهاجرتها و علل و آثار و نتايج آن بررسى مىشود. امروز جامعهشناسان روستائى به زمينههاى کيفى حيات اجتماعى مردمان روستائى نيز توجه دارند و به بررسى مسائل بهداشتى، رفاهى و سلامت جامعه مىپردازند.
|
|
- بررسى طبقات و قشرهاى اجتماعى، نحوه معيشت و سطح زندگى آنها ميزان برخوردارى از امکانات و تسهيلات زندگى، چگونگى تحرک اجتماعى و تغييرات آن بهويژه در سالهاى اخير و نيز مسائل مربوط به زنان روستائى، ميزان فعاليت اقتصادى زن در روستا در قشرهاى مختلف اجتماعى در جامعه روستائى.
|
|
- بررسى نقشها و پايگاههاى اجتماعى، نقش اجتماعى فعاليت معينى است که برعهده يکى يا بعضى از افراد گروه گذاشته شده باشد، مانند سالار، سربُنه، داروغه، کدخدا، دشتبان، پاکار، ميرشکار، دهقان، بزرگر، شبپا. مديرعامل شرکت تعاونى روستائى، رئيس و اعضاء شوراهاى روستائى و مانند آنها که هر کدام وظيفه خاصى در جامعه روستائى برعهده دارند و در استمرار حيات اجتماعى ـ اقتصادى ـ فرهنگى روستا سهيم هستند.
|
|
- پايگاه اجتماعى، ارزشى است که جامعهم براى يک نقش اجتماعى قايل است. افراد گروه داراى پايگاه اجتماعى ويژهاى هستند و اين پايگاه هم امتياز جداگانهاى دارد که به افراد همان گروه مربوط مىباشد. مثلاً ارباب، مباشر، رعيت در دوران بزرگ مالکى در ايران هر کدام پايگاه اجتماعى مشخص و وظايف و نقشهاى معينى داشتند و امروز نيز نقشها و پايگاههاى تازهاى در جامعه روستائى بهوجود آمده است.
|
|
- ارزشهاى اجتماعى جامعه روستائى يعنى وقايع و امورى که در جامعه مطلوبيت دارند، با نيازهاى اساسى انسان مربوط هستند و مورد توجه و خواست و آرزوى افراد قرار دارند، مثلاً داشتن زمين، دام، ثروت، مهارت، سواد، تجربه، تقوى و سن در جامعه روستائى از جمله ارزشهاى اجتماعى بهشمار مىرود که مىتوانند مورد بررسى قرار گيرند.
|
|
- هنجارهاى اجتماعى و آن نحوه رفتارى است که از فرد در گروه انتظار مىرود، بهعبارت ديگر در جامعه روستائى قواعدى وجود دارد که معلوم مىکند چه شيوهاى از لحاظ اجتماعى پسنديده يا ناپسند است. مثلاً احترام گذاشتن به پيران بهويژه در جامعه روستائى ايران يک رسم اخلاقى و پسنديده و خلاف آن امرى نابهنجار و ناپسند بهشمار مىرود.
|
|
- کنترل يا نظارت اجتماعى، يعنى نيروئى که بر رفتار افراد اثر مىگذارد و آنان را به پيروى از هنجارهاى اجتماعى وادار مىسازد و در صورتىکه فردى از هنجارهاى اجتماعى سرپيچى کند و رفتار او مخالف هنجار اجتماعى باشد. از طرف جامعه مورد سرزنش و مجازات قرار مىگيرد و در صورتى که موافق هنجار اجتماعى عمل کند، تشويق مىشود و پاداش مىگيرد.
|
|
- نهادها، مؤسسهها و سازمانها اجتماعى در روستا مانند: خانواده، تعليم و تربيت انجمنهاى محلى، واحدهاى سنتى توليد زراعى (بنه، صحرا، هراثه، پيکال و...) و واحدهاى سنتى توليد دامى (واره، شير واره) و نهادهاى سنتى هميارى در روستا و نهادهاى مشابهاى که در سطح روستا فعاليت و کارکرد دارند.
|
|
- فرآيندهاى اجتماعى مانند چگونگى انتشار اخبار و اطلاعات، چگونگى ارتباط ده با شهر و ساير مراکز جمعيتى و بهطور کلى رابطه ده با دنياى خارج از محيط روستا، رسانههاى گروهى و تأثير آن در زندگى مردمان روستائى.
|
|
- فرهنگ روستائى که بهطور عمده متأثر از سنتهاى روستائى است و در برگزيده هنجارها و ارزشهاى اجتماعى، روابط اجتماعى، روابط انسان با طبيعت، بيان ادراک مسائل اخلاقى، مجموعه حافظه تاريخى، حافظه جمعى و تجربههاى مربوط بهکار است.
|
|
ضربالمثلها، ترانهها، افسانهها، آداب و عادات اجتماعى نيز از جمله مقولههاى اساسى فرهنگ سنتى روستائى را تشکيل مىدهند که مىتواند از ديدگاه جامعهشناسى روستائى مورد بررسى قرار گيرد.
|
|
- نظام خويشاوندى در روستا و نقش آن در ازدواجهاى درون گروهى در ارتباط با توليد زراعى و دامى، در زمينه همکارى، هميارى، ياريگرى، قدرت و حمايت از افراد بىسرپرست و بالأخره تمشيعت امور ده از طريق کدخدامنشى و نفوذ شبکه خويشاوندى و نيز تأثير تکنولوژى در دگرگونى نظام خويشاوندى و ديگر زمينههاى اجتماعى در روستا.
|
|
- تحولات و دگرگونىهاى اجتماعى در روستا، عوامل مؤثر در تحولات اجتماعى، جهت و آثار و نتايج اين تحولات.
|
|
عناصر و اجزاء تشکيل دهنده ساختار اجتماعى در يک جامعه مانند اندامهاى يک ارگانيسم به هم مربوط هستند و نوعى همبستگى ميان آنها وجود دارد، بهطورى که اگر يکى از اين اجزاء تغيير کند، در ساير اجزاء و بالأخره در کل نظام اجتماعى تغييراتى روى خواهد داد و اين امر در جنبههاى مختلف حيات اجتماعى و اقتصادى روستائيان بهگونههاى مختلفى اثر مىگذارد و دگرگونىهائى در آنها پديد مىآورد.
|
|
موضوعهائى که در فوق عنوان شد نمونههائى است از مسائل بسيار گوناگونى که در جامعه روستائى مىتواند مورد پژوهش قرار گيرد.
|
|
بررسىهاى اجتماعى در روستا با شيوه علمى پايه دانش جامعهشناسى روستائى است و مىتواند در شناخت جامعه روستائى و بالأخره در پيشرفت و توسعه آن سودمند باشد.
|