زمانىَکه يک علفکش وارد گياه مىشود (از طريق خاک يا شاخ و برگ) بايستى خود را به نقطهاى از گياه که به آن حساس است، برساند. در بعضى حالات، حتى حرکت ناچيز علفکش هم باعث مرگ گياه مىشود ولى بعضى اوقات مخصوصاً در صورت وجود اندامهاى وسيع زيرزميني، علفکش بايد به تمام اندامها منتقل شود. علفکشها را از نظر نوع حرکت به سه گروه اصلى تقسيم مىکنند: ۱. علفکشهائى که حرکتى محدود دارند يا فاقد حرکت در داخل گياه هستند (آنها را علفکشهاى تماسى - Contanct herbiciedes، مىنامند که بر روى شاخ و برگ پاشيده مىشوند)، ۲. حرکت آپوپلاستى يا حرکت علفکش فقط از طريق آوندهاى چوب، ۳. حرکت سيمپلاستى يا حرکت علفکش از طريق آوندهاى آبکش (که همچنين ازطريق آپوپلاست نيز حرکت مىکنند).
علفکشهاى تماسى
در اين دسته، علفکشها شاخ و برگ بعد از نفوذ به محض تماس با بافت آن را مىکشند. اغلب چند ساعت پس از پخش سموم، بافتهاى ساقه و برگ سوخته و نکروزه مىشوند. پوشش کامل علفکش در شاخ و برگ براى از بين بردن مؤثر علفهاى هرز ضرورى است. معمولاً براى کنترل علفهاى هرز يکساله، علفکشهاى تماسى مؤثر هستند و براى علفهاى دوساله و چندساله کفايت نمىکنند. پاراکوآت (Praquat)، اسيفلورفن، بنتازون (Bentazon) داينوسب (Dinoseb) و علفکشهاى روغنى از جمله علفکشهاى تماسى هستند.
بعضى از علفکشهائى که به خاک مىزنند نيز حرکت محدودى در گياهان از خود نشان مىدهند. در زمان استفاده از اين علفکشها (قبل و در طى جوانهزنى بذور) گياهچههاى گياه بسيار حساس بوده و موانع کمى براى نفوذ وجود داشته و علفکش براى خسارت رساندن به گياه احتياج به حرکت زيادى ندارد. براى مثال تريفلورالين (Trifluralin) براى جلوگيرى از تقسيم سلولى و ممانعت از رشد ريشه، کافى است فقط به چند لايهٔ سلولى نوک ريشه نفوذ کند. بسيارى از ترکيبات اين طبقه، همچون دى نيترو آنيلينها (Dinitroanilines) و مشتقات آميدى بهنظر مىرسد از تقسيم و حجيم شدن سلولى بافتهاى ريشه و ساقه گياهچهها جلوگيرى مىکنند.
علفکشهاى با حرکت آپوپلاستى
اين ترکيبات در آپوپلاست يعنى محل هدايت آب و مواد کانى حرکت مىکنند. مثالهاى کلاسيک اين نوع علفکشها تريازينها (Triazines)، اوراسيلها (Uracil) و ترکيبات اوره (Urea) است.
هنگامى که علفکشهاى مورد استفاده در خاک، از طريق آپوپلاست بهوسيلهٔ ريشهها جذب شده و به داخل برگهائى که فعالانه در حال تعرق هستند جارى مىشوند، ابتدا برگهاى مسنتر تحت تأثير قرار مىگيرند.
هنگامى که علفکشهاى فوق به شاخ و برگ گياه پاشيده مىشوند، چون حرکت آب و مواد برگها حرکت مىکنند. عمل اين علفکشها شبيه عمل علفکشهاى تماسى است و باعث سوختن برگها مىشود. چون علفکش مىتواند تا حدى حرکت داخلى داشته باشد، اهميت پوشش کليهٔ سطوح رويشى گياه توسط محلول علفکش به اهميت علفکش تماسى نيست.
علفکشهاى با حرکت سيمپلاستى
اين ترکيبات همراه با قندها در سيمپلاست حرکت مىکنند. در صورت استفاده از علفکشهاى شاخ و برگ در مرحلهٔ صحيحى از چرخهٔ زندگي، اين علفکشها در سرتاسر گياه پخش شده و به نقاط فعال رشد يا محل تجمع مواد غذائى حرکت مىکنند. گليفوسيت، دالاپون (Dalapon)، تو-فوردى (D-4,2) و آميترول (Amitrole) از جملهٔ اين علفکشها هستند. با وجود اثرات فورى همچون سوختگى و پيچش، علايم طولانى مدت آن در صورت استفاده از مقادير کم علفکش در محلهاى فعال رشد (نوک ساقه، برگهاى جوان، جوانهها و غيره) مشاهده مىشود. اين ترکيبات در آپوپلاست نيز مىتوانند حرکت کنند، به اين طريق درجهٔ پخش آنها در اندامهاى گياه بهتر صورت مىگيرد.
هنگامىکه علفکشهائى که عمدتاً حرکت سيمپلاستى دارند، به خاک زده مىشوند، از طريق سلولهاى ريشه وارد استوانهٔ مرکزى شده و از آنجا قادر هستند به هر دو صورت سيمپلاست و آپوپلاست حرکت کنند. علفکشهائى همچون پيکلورام (Picloram) بهطور مؤثر و وسيعى علفهاى هرز چندساله را کنترل مىکنند زيرا اين علفکش از هر دو طريق ريشه و شاخ و برگ وارد گياه شده و قادر است در هر دو آوند چوب و آبکش حرکت کند. ترکيباتى ديگر همچون تو-فوردى با حرکت سيمپلاست وارد بافت ريشه شده و پس از رسيدن به سلولهاى کورتکس (Cortex) رشد آنها را متوقف مىکند. بعضى از ترکيبات ممکن است وارد آوندهاى آبکش شوند، اما چون جهت حرکت در اين آوندها معمولاً به طرف پائين است، اين ترکيبات هنگام استفاده در خاک بهندرت مىتوانند به خوبى به تمام اندامهاى گياه منتقل شوند.
علفکشهائى که قادر هستند در سيمپلاست حرکت کنند براى کنترل علفهاى هرز يکساله، دو ساله و چند ساله استفاده مىشوند. در حقيقت استفادهٔ اصلى اين علفکشها وقتى است که هدف از بين بردن تمامى اندامهاى گياه بهخصوص اندامهاى زيرزمينى باشد.
عواملى که در حرکت سيمپلاست علفکشها اثر مىگذارند، مرحلهٔ رشد گياه، پوشش گياه توسط علفکش، وجود بافتهاى زنده و شرايط محيطى است.
مرحلهٔ رشد گياه
ميزان انتقال قندها به قسمتهاى مختلف در طى چرخهٔ زندگى گياه تغيير مىکند و لذا بر حرکت علفکشها نيز تأثير مىگذارد. به همين دليل براى علفهاى هرز چندساله، علفکشها را در مراحل مخصوصى از رشد گياه، استفاده مىکنند. عموماً گياهان به علفکشهاى سيمپلاست موقعى که جوان بوده و داراى رشد سريع مىباشند يا اندامهاى توليدمثلى آنها در حال تشکيل و توسعه باشد و بالاخره در موقع ذخيرهٔ مواد غذائى در اندامهاى ذخيرهاى بسيار حساس هستند.
پوشش گياه توسط علفکش
علفکشهاى سيمپلاست لازم نيست بهطور کامل در تمامى سطح گياه پخش شوند ولى اين علفکشها بايد با اندامهائى که فعالانه در حال فتوسنتز و انتقال قندها مىباشند به مدت کافى در تماس باشند. برگهاى جوان (که حدود يک چهارم رشد کامل خود را يافتهاند) و برگهاى مسن بهدليل عدم صدور قند از خود قادر نيستند علفکشها را نيز به خوبى منتقل کنند. برگهاى جوان قبل از خودکفاء شدن از نظر تأمين شيرهٔ پرورده موردنياز خود، مقدارى قند نيز از ساير اندامها براى رشد و سوخت و ساز خود وارد مىکند.
جهت حرکت علفکشها را محل استفادهٔ آنها تعيين مىکند. هنگام استفاده علفکشهاى سيمپلاست بر روى برگهاى پائينى که قابليت فتوسنتز و انقال قندها را دارند، علفکشها همراه با قندها به اندامهاى زيرزمينى منتقل مىشوند ولى استفاده از اين علفکشها بر روى برگهاى بالائى باعث انتقال علفکش به نوک ساقه مىشود.
زنده بودن بافت
هدايت قندها و علفکشها به طريق سيمپلاست مستلزم زنده و سالم بودن بافتهاى گياه است. حرکت يک علفکش سيمپلاست به اندامهاى زيرزمينى يک گياه مىتواند در عرض چند ساعت يا چند روز انجام شود (بسته به نوع گياه و علفکش است)، بنابراين از بين رفتن فورى شاخ و برگ موجب انتقال کم علفکش مىشود و کنترل قسمتهاى زيرزمينى گياه رضايتبخش نخواهد بود. بهترين نتايج اغلب زمانى بهدست مىآيد که در مقادير کمتر يک علفکش را مکرر استفاده کنيم تا به اندامهاى زيرزمينى منتقل شود نه اينکه مقدار زيادى علفکش را (که باعث مرگ سريع بافتها مىشود) در يک نوبت استفاده کنيم. استفادهٔ متناوب اين مزيت را دارد که پس از نوبت اول زمان لازم براى رشد جوانههاى در حال خواب فراهم مىشود و در دومين نوبت استفاده از علفکش آنها را نيز از بين مىبريم.
دليل ديگر لزوم زنده بودن بافت، اطمينان کامل از انتقال علفکش به طريقهٔ سيمپلاست است. براى مثال، سلولهائى که بهطور فعالانه ساکارز (Sucrose) را به داخل آوندهاى آبکش منتقل مىکنند، از نظر PH با اسيديته ديوارههاى سلول متفاوت هستند. تقريباً PH در ديوارهٔ سلولها برابر ۵ و در سيتوپلاسم برابر ۸ است. اين مسئله داراى اهميت است زيرا اساساً، تنها علفکشهائى که داراى گروههاى با قابليت يونيزه شدن دارند (اکثراً کربوکسيلها) مىتوانند در حالت خنثى يا آنيونه بهطور موفقيتآميزى در سيمپلاست حرکت کنند. اين علفکشها در PH پائين ديوارهٔ سلولها بهصورت غيرباردار و خنثى هستند. بهعلت غيرقطبى بودن ملکول به راحتى از غشاء پلاسماى لولهٔ آبکش نفوذ مىکنند. PH بالاى لولهٔ آبکش باعث مىشود اين ترکيبات به شکل آنيونه درآيند. در اين حالت عبور مجدد از غشاء پلاسما امکانپذير نمىباشد بنابراين مولکولهاى علفکش به اين طريق در داخل سلولهاى آوندهاى آبکش محبوس شده و با قندها به طرف مخزن حرکت مىکنند.
شرايط محيطى
بهعلت اينکه حرکت سيمپلاست علفکشها با توليد قند تلاقى يافته است، شرايط محيطى که باعث بهبود فتوسنتز مىشوند بر حرکت علفکش تأثير مىگذارند. نور زياد، رطوبت کافى خاک و دماى معتدل و گرم از جملهٔ اين شرايط هستند.