|
|
- سروتايپهاى کلاسيک:
|
تمامى اعضاء حنس ويبريو داراى تاژک و بدين جهت حايز پادگن H هستند، ولى اين پادگن جهت طبقهبندى و شناسائى ويبرها مناسب نمىباشد. درحالى که پادگنهاى پيکرهاى (سوماتيک) O در اين رابطه مفيدتر بوده، بنابراين، بهوسيله آنتىسرمهاى ضد اين پادگن، ارگانيسمهاى مورد بحث را به شش گروه مختلف O1 تا O6طبقهبندى نمودهاند. بهطورى که خود ويبريوکلرا در گروه O1 قرار مىگيرد.
|
|
سروتيپهاى کلاسيک، شامل: اگاوا (Ogava)، اينابا (Inaba) و هيکوژيما (Hikojima) مىباشند. اگاوا و اينابا نام بيمارانى است که براى اولينبار، اين سروتيپها در آنها تشخيص داده شده است، درحالى که هيکوژيما نام يکى از ايستگاههاى قرنطينه واقع در کشور ژاپن است که براى اولينبار يکى از افراد حامل اين سروتيپ را در آن مکان يافتهاند. هر سه ميکروارگانيسم، حايز پادگن گروهى سوماتيک A هستند، درحالى که سروتيپ اگاوا داراى پادگن سوماتيک سروتيپى B نيز مىباشد و بنابراين، به سروتيپ AB موسوم است. درضمن به همين دلايل سروتيپ اينابا به AC و سروتيپ هيکوژيما به ABC نيز موسومند. بعلاوه، سروتيپ هيکوژيما حايز هر سهنوع پادگن B، A و C مىباشد.
|
|
- بيوتيپ التور:
|
التور، يکى از ايستگاههاى قرنطينه واقع در سينئى مصر (Sini) است و اين بيوتيپ براى اولينبار در آن ايستگاه، شناسائى شده است. بيوتيپ التور، داراى خاصيت هموليتيک است و در مقابل پلىميگزين B مقاوم مىباشد. در ضمن گلبول قرمز جوجه را آگلوتينه مىکند.
|
|
علاوه بر اختلافهاى بيولوژى و بيوشيميائى که ويبريوى عامل التور، با سويههاى کلاسيک دارد، تفاوتهاى اپيدميولوژيک مهمى هم بين آنها موجود مىباشد. براى مثال عامل التور مقاومتر است و بهمدت بيشترى در محيط آب، زنده مىماند و در ضمن نسبت موارد عفونت ناشى از اين ميکروارگانيسم به موارد بيمارى حاصله بيشتر است و باعث موارد بيشترى از درجههاى خفيف و عفونت بدون علامت مىشود و براى مدت طولانىترى به وسيله بيماران و حامل بدون علامت، در محيط منتشر مىشود و همچنين ممکن است باعث ايجاد حالت حاملى مزمن بشود. درحالى که اين حالت در انواع کلاسيک، نادر است.
|
|
- کلراهاى NAG و NCD و بيمارى غيرکلرائى (NCF):
|
چندين نوع ويبريوى ديگر نيز وجود دارد که قادر به ايجاد علايم شبهوبا در انسان مىباشند، ولى به گروههاى پادگن O ديگرى متعلق بوده، با آنتىسرم O1 آگلوتينه نمىشوند و بنابر اين، به ويبريوهاى (Non agglutiating-NAG) موسوم هستند. بديهى است که اين ميکروارگانيسمها بهوسيله آنتىسرمهاى خودشان آگلوتينه مىگردند و درضمن پادگن A ارگانيسمهاى موردبحث شبيه اين پادگنها، در ويبريوکلراى حقيقى است.
|
|
ويبريوهاى غيرکلرائى (NCV) همان ارگانيسمهاى NAG مىباشند، ولى بيمارىهاى (Non Cholera Disease-NCD) به بيمارىهاى شبهکلرائى اطلاق مىشود که در ابتدا ازنظر بالينى بهعنوان وبا تشخيص داده مىشوند، ولى بعد از آن مشخص مىگردد که بهوسيله ارگانيسمهاى غيرکلرائي، ايجاد شده است.
|
|
ويبريوهاى غير O1 قادر به ايجاد بيمارى اسهالى بهطور کامل شبيه بهوبا مىباشند، ولى اين سويهها شايد با احتمال بيشترى به جريان خون، راهيابند. بهطورى که در يک مورد برقآسا و کشندهٔ بيماري، ارگانيسم را از آبسهٔ بزرگ کبدى جدا کردهاند. از طرفى يک نوزاد سههفتهاى مبتلا به مننژيتى که جان سالم، بهدر برده و دچار نارسايى شديد نورولوژيک گرديده، نيز دچار اينگونه عفونتها بوده است.
|
|
گاهى ممکن است اپيدمىهاى ناشى از کُلراى O1 و غير O1 بهطور همزمان در يک محل اتفاق افتد.
|
|
پرسشهاى بسيار زياد درمورد نحوه انتشار وَبا وجود داشته که تا اين اواخر بدون جواب مانده بود، براى مثال، بيمارى همهگير، حتى در مناطق بومى (آندميک) نيز با دورههاى آرامشى همراه است که بهمدت چندماه بهطول مىانجامد و طى آن اثرى از وجود ويبريوکلرا در آب يا غذا نمىباشد و مخزن يا وسيلهٔ انتقال شناختهشدهاى نيز موجود نيست. در ضمن اينکه آيا فقط حاملان مزمن انسانى هستند که باکترى را در فواصل بين همهگيرىها حفظ مىکنند و يا محيط نيز مىتواند نقش مخزن وبا را ايفاء کند، مشخص نمىباشد.
|
|
چشمانداز کنونى درمورد چرخهٔ زندگى ويبريوکلرا در آب توانسته است جوابگوى برخى از اين پرسشها باشد. مطالعههاى اخير، حاکى از اين است که ويبريوکلرا در محيط آب بهنوعى
جلبک، حلزون، سختپوست و زئوپلانکتونها متصل بوده، در شرايط مساعد دما، درجهٔ شوري، و وجود مواد غذائى مناسب تکثير يافته، بدين وسيله بهمدت چندين سال در چنين محيطى در شرايط
زندگى آزاد و بدون نياز به انسان به حيات خود ادامه مىدهند، ولى درصورتى که شرايط نامساعد شود، از حالت فعال متابوليک به يک حالت نهفته (Dormant) تغيير وضعيت مىدهند، بهطورى که در محيط
کشت استاندارد و حتى محيطهاى غنىشده قابل کشت نمىباشد و در عين حال قادر به ادامه حيات و تداوم بقاء در شرايط سخت مىباشد و تنها با بهرهگيرى از فناورى ايمنوفلورسانس و
استفاده از پادتنهاى مونوکونال مىتوان ويبريوهاى نهفته را شناسائى کرد. اين تغيير حالت فعال به غيرفعال و بهعبارت ديگر قابلکشت به غيرقابل کشت، در شرايط آزمايشگاهى و در
انسانهاى داوطلب نيز بهاثبات رسيده است. درمجموع، اين شکلها نسبت به کلرينهکردن آب نيز مقاوم هستند و مخازن انساني، مىتوانند نقشى در تداوم آلودگى محيط آب و بروز همهگيرى
وبا داشته باشند.
|