|
|
|
زندگى انسان بر روى زمين به دو گونه صحرانشينى و يکجانشينى پديدار شده است، ليکن ميان اين دو شکل زندگى حالت يا مرحله ديگرى نيز وجود دارد که آن را نيمه کوچندگى يا نيمه يکجانشينى مىتوان ناميد. نيمه کوچندگى نوعى سکونت دوگانه ييلاق ـ قشلاقى است و انسانها با اين شيوه زندگى نيمى از سال را در دشتها و نيمى ديگر را در کوهستانها مىگذرانند و شايد بتوان اين نوع زندگى را دوجانشينى يا سکونت دوگانه نيز اتلاق کرد.
|
|
در آغاز زمانى که اقتصاد و معيشت بر پايه گردآورى خوراک و صيد و شکار قرار داشت، انسانها بر روى زمين در حال حرکت و کوچ بودند. اقوام شکارگر و گردآورندگان آذوغه که معمولاً از ريشه گياهان خوردنى و ميوههاى جنگلى تشکيل مىشد، از سرزمينى به سرزمين ديگر کوچ مىکردند. اوضاع و احوال طبيعى در اغلب مناطق چنان بود که تشکيل هرگونه اقامتگاه بزرگ و دائمى را غيرممکن مىساخت.
|
|
زيرا منابع غذائى و شکار در هر مکان بهزودى پايان مىيافت و انسانها مجبور بودند که هر چند وقت قرارگاه خود را در داخل يک منطقه محدود و معين جابهجا کنند و به سرزمينهاى مختلفى انتقال دهند. در حقيقت امر جابهجائى و تغيير مکان انسانها واکنشى بود که انسان در برابر عوامل نامساعد طبيعى از خود نشان مىداد تا از فنا و نابودى خود جلوگيرى کند. چنانچه امروز هم صورتهاى گوناگون کوچ افقى يا کوچ سطحى در ميان قبايل صحرا گرد و کوچ عمودى يا کوچ در ارتفاع (ييلاق - قشلاق) يا ميان گرمسير و سردسير در جامعههاى ايلى و عشايرى متداول است.
|
|
بديهى است که شرايط طبيعى و مقتضيات معيشتى اين گروهها ايجاب مىکند که همواره در حالت کوچندگى بهسر برند. آشنا شدن انسان به امور کشاورزى و بار آوردن آذوغه و يافتن سرزمينهاى مستعد، اندک اندک او را از صورت صحرانشينى و بيابانگردى به يکجانشينى و تشکيل سکونتگاههاى دائمى و دهکدههاى پايدار هدايت کرد. البته اين امر در ميان اقوام ابتدائى که در سرزمينهاى مختلفى زيست مىکردند متفاوت بوده است. بهطورى که هر يک از اقوام ابتدائى در فاصلههاى زمانى متفاوت بهطرزى نامنظم و اتفاقى به کشف يکى از اصول و فنون کشاورزى پى برده و به کمک همان اکتشاف خود از مرحله بدوىتر 'گردآورى آذوغه' به مرحله پيشرفتهتر 'بار آوردن آذوغه ' قدم گذاشتند.
|
|
شايد بتوان گفت که استقرار انسان در مکان و دهنشينى بهطور عمده معلول و نتيجه کشاورزى است. اما در اين زمينه استثنائاتى نيز وجود دارد.
|
|
چنانچه در پارهاى نقاط دنياى قديم فراوانى يک نوع آذوغه محلى و نيز پيشرفت در پارهاى از مهارتهاى فنى براى بعضى قبايل بهطور استثنائى ممکن مىساخت که قبل از پيدايش کشاورزى مانند گروههاى کشاورز از 'دورهگردى' دست بردارند و در محلى استقرار يابند. از جمله در 'بريتيش کولمبيا' قبيلههائى توانستند با صيد ماهى که در فصل بهار به فراوانى بهطرف سواحل و رودخانهها سرازير مىشدند و نيز با بهکار بردن اصول فنى براى سالم نگاهداشتن ماهىها بهمنظور تأمين خوراک ساليانه خود در محلى اقامت دائمى داشته باشند (لينتون، رالف (Ralph-Linton). سير تمدن. پرويز مرزبان، تهران، دانش، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۱۴۶). با وجود اين ده هر چند که کشاورزى در آن انجام پذيرد ممکن است ناپايدار هم باشد.
|
|
زيرا خود کشاورزى هم در مراحل ابتدائى موجب حرکت و جابهجائى مىشد. اما آهنگ اين حرکت به مراتب کندتر از دورهٔ گردآورى آذوغه و شکارگرى بود. در مراحل اوليه استقرار انسان بر روى زمين و يکجانشينى در بسيارى از سرزمينها، ضعف فنون کشاورزى و بىمايه شدن خاک موجب مىشود که انسانها محل سکونت خود را ترک و به سرزمين حاصلخيز ديگر کوچ کنند. به عقيدهٔ گوردون چايلد (Goordon Chaide) پارهاى از روشهاى معمول در کشاورزى نيز نوعى زندگى چادرنشينى و کوچگرى را به انسان تحميل مىکرده است. هنوز براى گروهى از روستائيان آسيا، آفريقا و آمريکاى جنوبى زراعت جزء صاف کردن زمينهاى جنگلى يا بوتهزارها، شخم زدن و يا بيل زدن، بذرافشانى و بالأخره درو و برداشت محصول مفهومى ندارد. زمينى که هر ساله بدون کود کشت مىشود، بديهى است پس از چند سال بازده آن کاهش مىيابد و آنگاه زارع زمين ديگرى را هموار مىکند و به زير کشت مىبرد، اين روش تکرار مىشود تا تمام مزارع اطراف قرارگاه، بهعلت تحليل رفتن خاک و بىقوه شدن، خاصيت و استعداد خود را از دست مىدهد. آنگاه کشاورزان از آنجا مىکوچند و در جاى ديگر استقرار مىيابند.
|
|
اثاثيه خانه و زندگى آنها خيلى ساده است و به سادگى قابل حمل و نقل مىباشد. خانهها سست و ناپايدار هستند و با گذشت زمان خراب مىشوند و به سادگى مىتوان نظير آنها را در جاى ديگر برپا کرد. بدينسان مىبينيم که کشاورزى هنوز در مرحله ابتدائى است و آسانترين راهحل اين است که با تحليل رفتن خاک و بىقوه شدن زمين انسان آنجا را ترک کند و از زمينهاى ديگرى که در مجاورت و اطراف آن سرزمين وجود دارد استفاده نمايد (۱).
|
|
(۱) . چايلد، گوردون (Goordon-Chailde). انسان خود را مىسازد. احمد کريمى حکاک؛ محمد هل اتائى، اميرکبير، بدون تاريخ، صفحهٔ ۹۹
|
|
به اعتقاد رالف لينتون (Ralph Linton) مؤلف کتاب معروف 'سير تمدن' (۲) در عصر نوسنگى يا حدود ۵۰۰۰ سال پيش از ميلاد در بسيارى از سرزمينها از جمله منطقه آسياى جنوبغربى زندگى دهنشينى برقرار بوده و عموم قبايل مختلف با يک نوع الگوى کلى و متشابه به زندگى خود ادامه مىدادند.
|
|
(۲) . لينتون، رالف. سير تمدن. پرويز مرزبان، تهران دانش، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۲۱۵
|
|
بنابر تحقيقات باستانشناسان قديمىترين دهکدههاى جهان که تاکنون بهوسيله حفاران پيدا شده، در خاورميانه واقع است. دو روستا در 'جارمو' (Jarmo) و 'تپه سَرَبين' (Sarabin) واقع در ايران و عراق امروزى نشان مىدهد که يکجانشينى با تشکيل اجتماعات روستائى دست کم در ۱۰،۰۰۰ سال پيش آغاز شده است (۳). شکى نيست که سکونت انسان در مکان و تشکيل دهکدهها به يکباره صورت نگرفته است. بلکه در سرزمينهاى مختلف با فاصلههاى زمانى و بهتدريج پديد آمده است. آخرين تحقيقات باستانشناسان همچنين نشان مىدهد بسيارى از مراکز اجتماعات انسانى از ۱۰،۰۰۰ سال تا ۳۵۰۰ سال قدمت دارد (۴). مثلاً 'گنج تپه' در انتهاى شرقى دشت کرمانشاه ۸۰۰۰ سال قبل از ميلاد، تپه گوران لُرستان ۷۰۰۰ سال قبل از ميلاد، تورنگ تپه و شاه تپه در استرآباد ۳۰۰۰ سال قبل از ميلاد، سيالک کاشان ۳۰۰۰ سال قبل از ميلاد، گوى تپه نزديک اُروميه ۴۰۰۰ سال قبل از ميلاد، تپه حصار دامغان ۴۰۰۰ سال قبل از ميلاد، تپه حسنلو و عقرب تپه ۲۰۰۰ سال قبل از ميلاد، چراغعلى تپه ۱۱۰۰ سال قبل از ميلاد، املش گيلان ۱۵۰۰ سال قبل از ميلاد و همچين شوش، تپه گيان نهاوند، تپه جمشيدى (در شمال خاورى اليشر) تل بگوم تختجمشيد و کلاردشت هر يک از ۱۰۰۰ تا ۳۰۰۰ سال قبل از ميلاد قدمت دارند.
|
|
(۳) . ياورى، احمدرضا. مقدمهاى بر شناخت کشاورزى سنتى ايران. بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۵۹، صفحهٔ ۳
|
|
(۴) . انصافپور، غلامرضا. تاريخ زندگى اقتصادى روستائيان و طبقات اجتماعى ايران. از دوران ماقبل تاريخى تا پايان ساسانيان، شرکت سهامى انتشار، ۱۳۵۲، صفحهٔ ۵۷-۵۹.
|
|
| تقسيمات جامعه دهقانى از لحاظ ثبات و تحرک از نظر ساندرس
|
|
- دهکدههاى ناپايدار:
|
دهکدههائى هستند که هر چند در آن مختصرى کشاورزى مىشود، لکين ساکنان آن زود به زود تغيير مکان مىدهند. نمونه اين دهکدهها در ناحيه آمازون و نيز نزد بوميان مالايا وجود داشته است.
|
|
- دهکدههاى نيمه پايدار:
|
در اين نوع دهکدهها انسانها در محلى سکونت مىگزينند و تا چند سال آذوغه خود را از زمينهاى حاصلخيز اطراف بهدست مىآورند و سپس بهعلت کاهش بازدهى زمين و بىمايه شدن خاک، آن منطقه را ترک مىکنند و در سرزمين ديگرى ساکن مىشوند. اين امر در گذشته بهخصوص در نواحى کوهستانى جنوبشرقى آسيا وجود داشت. در اين منطقه اصول کشاورزى بدينگونه بود که در آخر هر فصل کمحاصل و خشک، جنگلها را مىسوزاندند و در زمين پر خاکستر آن با چوب نوک تيز سوراخهائى حفر مىکردند و غلات يا قلمههاى گياهان بارور را در آن مىکاشتند، اين کشتزارها در سال اول بهعلت تقويت زمين از خاکستر، محصول فراوانى مىداد، در سال دوم محصول کمتر و در سال سوم محصول ناچيزى بهبار مىآورد و پس از آن لازم بود زمين را براى مدت چند سال به آيش بگذارند تا دوباره نهالها برويند و نمود کنند و بهصورت بيشه و جنگل درآيند، آنگاه بار ديگر جنگلها را آتش مىزدند و تبديل به خاکستر مىکردند تا مجدداً زمينهاى حاصلخيزى براى کشت و برداشت چند محصول بهدست آيد (۱).
|
|
(۱) . از بين بردن جنگل و تبديل آن به زمين زراعى امروز نيز در پارهاى از سرزمينها معمول است مردم روستائى براى اين امر در پارهاى نقاط اصطلاح 'آباد کردن' جنگل را بهکار مىبرند، اراضى حاشيههاى جنگل را که از درختها و درختچهها پوشيده است، مىتراشند، شخم مىزنند و به زير کشت مىآورند.
|
|
اين نوع کشاورزى که امروز در پارهاى از مناطق مذکور و قسمتهائى از آفريقا معمول مىباشد طبيعتاً ايجاب مىکند که اقوام اجراء کننده آن نوعى زندگى روستانشينى نيمه پايدارى داشته باشد.
|
|
- دهکدههاى پايدار:
|
از زمانى که فنون و ابزار کشاورزى پيشرفت کرد و بهويژه در منطقه آسياى جنوبشرقى که زراعت برنج معمول گرديد و گاوميش اهلى و خيش اختراع شد و رواج يافت، دهکدههاى پايدار پديد آمد.
|
|
کشت برنج آبى با استفاده از گاوميش زمينه را براى استقرار جمعيتهاى انبوه فراهم کرد. همچنين در آسياى جنوب غربى ترکيب غله و گاوميش نيز سبب روى کار آمدن جمعيتهاى بزرگ شد. اما برنجکارى در مشرق جمعيتى به مراتب انبوهتر از زراعت غله در جنوب به دور خود جمع کرد. زيرا خاصيت برنج اين است که زمينهاى زراعى آن احتياج زياد به مواد معدنى و فسفر ندارد، بهطورى که مزارع برنج را به کمک آيش دادن و استعمال کودهاى حيوانى و انسانى مىتوان براى هميشه حاصلخيز و بارور نگاهداشت. بهعلاوه آبهاى نسبتاً گرم و کمعمق مزارع برنج محيط مساعدى براى پرورش ماهىهاى کوچک بهوجود مىآورد که خود به منزله مواد غذائى پرانرژى است (۲). با رواج برنجکارى زمينه مساعدى براى استقرار جمعيت فراهم آمد و اقوامى که از طريق کشت برنج امرار معاش مىنمودند به اصول زندگى 'دهنشينى' عادت کردند و بدينسان دهکدههائى که قرارگاه دائمى اجتماعات روستائى است و به دهکدههاى پايدار خوانده مىشوند بهوجود آمد که امروز در همه کشورهاى دنيا به فراوانى مشاهده مىگردد و در تاريخ سابقهاى بس دراز دارد.
|
|
(۲) . لينتون، رالف. سير تمدن. پرويز مرزبان، تهران دانش، ۱۳۳۷، صفحهٔ ۱۰۰.
|