پنجشنبه, ۶ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 25 April, 2024
مجله ویستا

با وجود وصل شد زندان حرمان جای من


با وجود وصل شد زندان حرمان جای من    برکنار آب حیوان تشنه‌ی مردم وای من
باغبان کاندر درون بر دست گلچین گل نزد    دست منعش در برون صد تیشه زد بر پای من
سایه بر هر کس فکند الا من دوزخ نصیب    سر و طوبی قد گل روی بهشت آرای من
هست باقی رشحه‌ای از وصل و جان من کباب    من که امروز این چنینم وای بر فردای من
پر گیاه حسرتی خواهد دمانیدن ز خاک    در پی این کاروان اشگ جهان پیمای من
از تفقدهای عامم نیز کردی ناامید    بیش ازین بود از تو امید دل شیدای من
محتشم افغان که مستغنی است از یاد گدا    پادشاه بی‌غم و سلطان بی‌پروای من


همچنین مشاهده کنید