(۱) . تلفظ صحيح اين الفاظ اوستائي: انهرهمينو با نون غنه و هاء مخلوط که هر دو ساکن باشند و انکريمنو به سکون نون و فتح کاف غلط است ـ کذا قال الاستاداندرياس و پرفسورهرتسفلد. و در واقع اهرمن پهلوى همان تلفظ است با حرف (يو) از آخر کمله و شبيه بدان است (آهرمن) درى که در فرهنگها ضبط گرديده است ولى به سکون ها و راء معا.
(۲) . دخشک کاهينيتار ـ صفتى است براى کسى که از عبادات و فرايض دينى بکاهد مثل تارکالصلوة و روزهخوار.
(۳) . نام وزير ضحاک ـ شاهنامه کندرو آورده و لهجهٔ اوستائى را اختيار کرده است.
(۴) . از ادات ابوت و بزرگى چون سپاهيت و موپذ و اندرزبد
چنانکه ملاحظه شد در اين جدول تبديل حروف از اوستائى به پهلوى و از پهلوى به پارسى درى و همچنين حذف بعضى حروف را نشان داديم.
جدول تبديل حروف از لغت پهلوى و درى قديم
پهلوى
فارسى درى
هـ: ايّسُم
هيزم
": ايرپذ
هيربد
هـ: اوش
هوش
ز: ايرراى(۱)
ازيرا، زيرا، ايرا
": اير
زير
ش: امار، همار
شمار
نا: اپتياکيه(همزهٔ نفي)
ناپيدائى
": ادان (همزهٔ نفي)
نادان
خ: ارشت (نيزهٔ کوتاه براى پرانيدن)
خرشت، خشت، زوبين
ع: لال (۲)(سرخ)
لعل، اَدييار، عيّار، کعک
ى: آزيدن (اين لغت درى است)
يازيدن
الحاق: تشه
تيشه
حذف: اشکمب
شکم، اشکم
":اشتر
شتر، اشتر
":پاناک
پناه
":ارشگ (حسد)
رشک
": اسوار
سوار
": اسپنج(عاريتى ـ موقتى ـ مهمانى)
سپنج
(۱) . اين لغت در کتاب درخت آسوريک استعمال شده است ص: ۱۹ فقرهٔ طبع انگلستاريا و در لهجههاى آذربايجان و اردبيل و خلخال و طارم نيز بهجاى (من) از گويند.
(۲) . لال در پهلوى ديده نشده ليکن در درى به معنى رنگ سرخ است مطلقاً آن به فتح لام اول و اشباع فتحه و ساکن لام ثانى است.