در دوران بزرگ مالکى جامعه روستائى ايران بهطور کلى از دو طبقه اجتماعى مالک (ارباب) و دهقان (رعيت) تشکيل مىشد. مالک (ارباب) طبقه مسلط جامعه بود و در رأس هرم قدرت ده جاى داشت و رعيت تحت سلطه بود و در قاعده هرم قدرت قرار مىگرفت.
|
|
|
|
رعيت که در نظام بزرگ مالکى (ارباب ـ رعيتى) يک وظيفه اجتماعى را تشکيل مىداد از لحاظ چگونگى پايگاه اجتماعى به دو قشر متمايز از هم زارعان صاحب نسق زراعى و خوشنشينان روستائى تقسيم مىشدند.
|
|
|
وسيعترين قشر اجتماعى روستائى ايران قبل از اصلاحات ارضى زارعان صاحب نسق زراعى بودند. نسق در لغت بهمعنى رسم، روش، نظم و ترتيب، يعنى نظم و ترتيبى که براساس آن روستائى به کشت و زرع اشتغال داشت و از بابت استفاده از زمين بنابر عرف و قانون شفاهى محل سهمى از محصول را به مالک مىپرداخت که اين امر برحسب در اختيار داشتن يک يا چند عامل از عوامل پنجگانه زراعى و در مناطق مختلف متفاوت بوده است.
|
|
بنابر نسق زراعى حق کشت و بهرهبردارى از مقدارى معينى زراعى، براساس عرف محل در نسق زارعى بود که به کشت و زرع اشتغال داشت و اين حق کشت براى او محفوظ بود و بعد از او به فرزندان او به ارث مىرسيد. زارعان صاحب نسق براساس مزارعه و پرداخت قسمتى از محصول بهعنوان بهره مالکان و يا پرداخت اجاره مقطوع در زمين ارباب زراعت مىکردند. تقسيم محصول براساس عوامل پنجگانه زراعى ـ زمين، آب، گاو، بذر و نيروى کار انسانى بود، و از اين لحاظ زارعان صاحب نسق در برخى مناطق به دو گروه متمايز از هم تقسيم مىشدند: گاوبند و رعيت.
|
|
گاوبندها کسانى بودند که از عوامل پنجگانه زراعى سه عامل نيروى کار انسانى و گاو و بذر را در امور زراعى فراهم مىکردند. رعيتها فقط نيروى کار انسانى را تأمين مىکردند و از لحاظ پايگاه اجتماعى در سطح پائينترى قرار داشتند. در برخى از مناطق روستائى گاوبندها، گاو و بذر را در اختيار زارعان صاحب نسق زراعى قرار مىدادند و خود عملاً در فعاليت زراعى نقشى نداشتند و تنها از بابت گاو و بذر خود سهم مىبردند. با وجود اين برخى از زارعان صاحب نسق زراعى (دهقانان مرفه ده) خود صاحب گاو بودند و از آن در کار زراعى استفاده مىکردند و در نتيجه سهم بيشترى از محصول را بهدست مىآوردند. براى اين گروه از دهقانان اصطلاح 'گاوبند زارع' بهکار مىرفت. در روستاهائى که بهرهبردارى از زمين براساس 'بُنه' قرار داشت، رعيتها مجبور بودند در 'بُنه اربابى' بيگارى کنند ولى گاوبندها از اين اجبار معاف بودند، بيگارى يا کار اجبارى در آخرين سالهاى قبل از اصلاحات ارضى کمتر اعمال مىشد و تقريباً منسوخ شده است.
|
|
| خوشنشينان روستائى (دهقانان بىنسق)
|
|
خوشنشين به گروهى از جمعيت روستانشين اطلاق مىشود که نسق زراعى نداشته باشند و از طريق اشتغال به فعاليتهاى گوناگونى نظير چوپاني، دشتباني، بنائي، نجاري، بقالي، معاملهگري، دستفروشى و کارگرى تأمين معاش کنند. خوشنشينان روستائى دهقانانى هستند که در روستا سکونت دارند ولى فاقد زمين زارعى هستند، در مناطقى که آب در زراعت داراى اهميت حياتى است، خوشنشينان روستائى ممکن است از زمين ديم که در اطراف آبادى به مقدار زيادى وجود دارد، کشت و زرع کنند ولى زمين آبى ندارند يعنى فاقد 'حقآبه' هستند.
|
|
بنابراين در اين مناطق تعريف خوشنشين تغيير مىکند و به گروهى از جمعيت ده اطلاق مىشود که در ده ساکن هستند ولى 'حقآبه' ندارند و مىتوانند زراعت ديم داشته باشند. در مناطق روستائى سبزوار، اراضى وسيعى در اطراف هکدهها وجود دارد که بهصورت ديم به کشت هندوانه اختصاص دارد، خوشنشينان روستائى هم حق دارند در اين اراضى به کشت مبادرت ورزند، اين اراضى منشاء ا ست و به کل آبادى تعلق دارد و همه اهالى مىتوانند از آن بهرهبردارى کنند.
|
|
قبل از اصلاحات ارضى در پارهاى از روستاها مالک به خوشنشينان اجازه مىداد که در حاشيه مزارع نسقدارها در قطعه زمينهاى محدود و باريکى که باقى مىماند زراعت کنند، از اين جهت در اين روستاها به خوشنشينان اصطلاح 'کنارهکار' اطلاق مىشد. واژه ديگرى که در مازندران براى خوشنشين بهکار مىرود 'اَکاره' است. اَکاره معمولاً از دهى به ده ديگرى که نيروى کار انسانى در زراعت برنج مورد نياز است مىروند و با دريافت دستمزد يا بهطور نصفکارى يا سهمبرى و دريافت سهمى از محصول به زارعان برنجکار کمک مىکنند.
|
|
در برخى از روستاهاى مازندران، گروهى از خوشنشينان به جهت اينکه در آبدنگها بهکار تبديل شلتوک به برنج اشتغال داشتند، آبدنگچى ناميده مىشدند. برخى از آبدنگچىها تابستانها را در مناطق کوهستانى (ييلاقي) مىگذراندند و در آنجا داراى آب و زمين بودند و زراعت هم مىکردند ولى در روستاهاى جلگهاى مازندران از جهت اينکه فاقد نسق زراعى بودند را خوشنشين مىناميدند. وقتى آبدنگها منسوخ شد و کارخانههاى برنجکوبى جاى آن را گرفت نقش و پايگاه اجتماعى آبدنگچىها نيز تغيير کرد و به مشاغل متنوع ديگرى روى آوردند، بعضى بهکار خريد و فروش و مبادله مشغول شدند و گروهى با خريد کارخانههاى برنجکوبى تحرک اجتماعى و شغلى پيدا کردند.
|
|
بهطور کلى خوشنشينان روستائى را مىتوان از لحاظ شيوه زندگي، نقش و پايگاه اجتماعى به دو گروه متمايز از هم کارگران روستائى (ماهر و غيرماهر) و سوداگران ده که به کار خريد و فروش و مبادله پيلهوري، رباخوارى و کارهاى مشابه ديگر اشتغال داشتند تقسيم کرد. پس از اصلاحات ارضى از مهمترين تغييراتى که در جامعه روستائى ايران پديد آمده است، تضاد و ستيزهجوئى ميان زارعان صاحب زمين و هقانان بىزمين يعنى خوشنشينان روستائى بوده است و بهويژه اينکه شکاف ميان خوشنشينان روستائى و زارعان صاحب زمين عميقتر شده است.
|