|
|
ميرزا محمد بن حسن شيروانى
|
|
ميرزا محمد بن حسن شروانى داماد ملامحمدتقى مجلسى و از شاگردان آقا حسين خوانسارى بود. وى همراه اثرهاى متعددش در موضوعهاى دينى چند کتاب در حکمت دارد مانند حاشيه بر شرح تجريد قوشچى، حاشيه بر حاشيهٔ قديم دوانى و حاشيه بر شرح حکمةالعين و رسالهاى به فارسى در باب توحيد و نبوت و امامت، رسالهاى در معنى بداء، رساله در معنى اختيار، رساله در کائنات جو، رسالهاى در هندسه و کتاب انموذج العلوم و جز آنها. وى شعر فارسى مىسرود. ازوست:
|
|
ياد تو کنم دلم پر از خون گردد |
|
وين ديدهٔ اشک خيز جيحون گردد |
هرچند ز ديده اشک حسرت بارم |
|
در سينهام آتش غم افزون گردد |
|
|
ميرزا على رضاى اردکانى متخلص به 'تجلى' از شاگردان مشهور محقق خوانسارى بود. وى در آغاز جوانى به اصفهان رفت و در آنجا به کسب دانش پرداخت و پس از مدتى تعلّم در خدمت محقّق مذکور سفرى به هند کرد. تجلى در موضوعهاى علمى و دينى اثرهائى دارد از آن جمله است. رسالهاى به فارسى در منع نماز جمعه در غيبت امام و تفسيرى به فارسى بر قرآن و رسالهاى هم به فارسى دربارهٔ امامت بهنام سفينةالنجاة. گذشته از اينها ديوان قصيده و غزل و يک مثنوى بهنام معراج الخيال از او در دست است. از او است:
|
|
از اضطراب کار مهيا نمىشود |
|
سيل از دويدنست که دريا نمىشود |
بازآ که بىجمال تو آغوش عشرتم |
|
همچون کمان حلقه زهم وانمىشود |
|
آن را که منّزه نبود ذات و صفات |
|
از درس کلام و حکمتش نيست نجات |
در طبعِ بَدان به جهل برگردد علم |
|
در طينت مار سمّ شود آب حيات |
|
در حسن و حيا آب روان در کشتست |
|
در دل اثرش چو شعله در انگشتست |
مشمار نکو حسن خراباتى را |
|
چون معنى بيتِ هجو خوبش زشتست |
|
|
|
نامآورترين فيلسوف عهد صفوى صدرالمتألهين صدرالدين محمد بن ابراهيم قوامى شيرازى معروف به 'ملاصدرا' است. وى مراحل واقعى تعلم فلسفى را در خدمت استاد بزرگ عهد خود ميرمحمدباقر داماد گذرانده و در دانشهاى منقول شاگردى شيخ بهاءالدين عاملى کرده و خود جامع همهٔ دانشهاى عقلى و نقلى زمان خويش بوده است. وى در اين هر دو دسته از دانشها تأليفات پرارزش از خود به يادگار نهاد، خواه در حکمت که با ذوق اشراقى و عرفانى خود مبحثهاى خاصى را در آن به پيش کشيد، و خواه در تفسير قرآن که چندين رساله مقرون به تأويلهاى فلسفى در اين راه بهوجود آورد، يا در ديگر دانشهاى دينى که در همهٔ آنها همساز با انديشههاى عرفانى و حکمى خود کار کرد و بهعلت اين همه 'تجاوزها' که به مرزهاى اعتقادى قشريانِ روزگار 'مرتکب' گشت از آسيب اعتراضها و تکفيرهاى ظاهربينان برکنار نماند.
|
|
به همين سبب که از او، با همهٔ جلالت قدر و رجحانى که در تفکر بر بيشتر از آنان داشته، در چند کتاب اين عهد که در شرح عالمان نوشته شده، بسيار به اختصار ياد کردهاند و از زندگانيش اطلاع زياد در دست نيست؛ ولى با تحقيقاتى که در اين چند سال اخير شده، و بهويژه با پژوهشهاى بخش ايرانشناسى انستيتوى ايران و فرانسه که فاضل فقيدِ معاصر استاد هانرى کُربَن (Henry Corbin) سرپرستى مىکرد، کارهاى اساسى دربارهٔ او انجام گرفت.
|
|
صدرالمتألهين بعد از طى مراحل تحصيل در خدمت استادان خود، نزديک ده سال در ده 'کهک' نزديک قم انزوا اختيار کرد و ايام خود را به رياضت و مکاشفه گذرانيد و بعد از آن به شيراز رفت و در مدرسهٔ اللهورديخان به تعليم حکمت پرداخت و تا پايان عمر خود هفت بار پياده به سفر حج رفت و در بازگشت از آخرين سفر در بصره بدرود حيات گفت (۱۰۵۰ هـ).
|
|
اثرهاى ملّاصدرا در حکمت و بعضى از رشتههاى علوم شرعى متعدد است و شمارهٔ آنها از کتاب و رساله از چهل درمىگذرد و جزء رسالهٔ سه اصل همهٔ آنها به تازى است. از جملهٔ مهمترين کتابهاى او در حکمت است: 'الحکمةالمتعالية' معروف به 'الاسفار الاربعة' ، اتصاف الماهيّة بالوجود، رسالهٔ تصّور و تصديق، شرح بر قسمت طبيعى و الهى هدايهٔ اثيرالدين ابهرى، الشواهد الربوبية، الحکمةالعشريه، الواردات القلبية، المظاهر الالهية، المسائل القدسية، المبداء و المعاد، المشاعر، طرح الکونين، کسر اصنام الجاهلية، اتحادالعاقل و المعقول، اکسير العارفين فى معرفة طريق الحق و اليقين، اجوبة عن مسائل عويصة، حدوثالعالم، حاشيه بر شرح حکمةالاشراق قطبالدين شيرازى، حاشيه بر الهيات شفا. تفسيرهاى فلسفى او را پيش از اين نام برده شد.
|
|
بر اثرهاى صدرالدين شيرازى به سبب اهميت وافر و رواج شديد آنها در حوزههاى فلسفى و در ميان حکمتشناسان سه قرن اخير، شرحها و حاشيههائى نوشته شده و بعضى از آنها نيز موضوع بحث موافقان و مخالفان انديشههاى فلسفى او و رد و ايراد آنان بر يکديگر گرديده است.
|
|
شرحهائى که بر کتاب اسفار ملاصدرا نوشته شده متعدد است مثلاً از حکمتشناسان متأخر حاجى ملاهادى سبزوارى، ميرزاى جلوه، ملامحمد اسمعيل بن محمد سميع اصفهانى، ميرزا محمد رضاى قمشهاى، ملاعبدالله زنّوزى، آقا على مدرس تبريزى، ملاعلى نورى، ميزرا محمود قمى و سيدمحمد مشکات بيرجندى بر آن حاشيههائى نگاشتهاند؛ و الشواهد الربوبيهٔ او را على بن جمشيد نورى در سال ۱۲۴۶ هـ بهصورت پراکنده شرح کرد و ميرزا احمد اردکانى آن را در سال ۱۲۴۵ هـ به پارسى درآورد؛ المشاعر را شيخ احمد احسائى به طريق رد و انکار شرح نمود و نيز محمدجعفر بن محمدصادق لنگرودى، زينالعابدين بن محمد جواد نورى، ملاعلى نورى، ملااسمعيل اصفهانى و ميزا احمد اردکانى بر آن شرحها يا حاشيههائى نوشتند که بعضى از آنها به طبع رسيده است.
|
|
وى در حکمت مبحثهاى مهمى را يا ابداع کرد و يا اگر پيش از او مطرح بود به کمال رسانيد و در نوشتههاى خود آورد مانند وحدت، تشکيک، اصالت وجود، تجرّد خيال و خلاقيّت آن، اتحاد عاقل و معقول، حرکت جوهرى و مانندهٔ آنها.
|
|
|
شاگرد ديگر ميرداماد که او هم در حکمت شهرت يافت شمسالدين محمد گيلانى مشهور به 'ملاشمسا' است که با همدورهٔ خويش ملاصدرا مکاتبه داشت و فيلسوف شيرازى او را از بزرگترين برادران خود مىخواند. اما رسالههاى شمسا را نمىتوان مانند اثرهاى همدورهٔ نامآورش صدرا، بهعنوان کارهاى اساسى در حکمت معرفى کرد و از آنها آشکارا برمىآيد که او در هماهنگ ساختن باورداشتهاى شيعه و بنيادهاى فکرى فلسفه دنبال کار استاد خود و حوزهٔ فلسفى اصفهان را گرفته و همان راه را ادامه داده است. از وى رسالهاى بهنام اثبات وحدةالواجب، حاشيهٔ شرح تجريد، و دو رسالهٔ فارسى بهنام 'اظهار الکمال على اصحاب الحقيقة و الحال' و 'بيان احوال موجودات' باقى مانده است.
|
|
|
از شاگردان مقرّب صدرالمتألّهين ملاعبدالرزاق بن على لاهيجى قمى متخلّص به 'فيّاض' (م ۱۰۷۲ هـ) است. وى در حکمت و کلام و منطق و ادب و شعر و در دانشهاى منقول دست داشت و در همهٔ آنها توانا بود. وفاتش را بعضى به اشتباه سال ۱۰۵۱ و بعضى ديگر به سال ۱۰۷۲ ذکر کردهاند و گويا تاريخ دوم درست باشد.
|
|
فياض در کلام و حکمت آثار متعدد دارد. دو کتاب فارسيش در کلام بهنام گوهر مراد و سرمايهٔ ايمان، است. از آثار مشهور ديگر او کتاب 'مشارقالالهام فى شرح تجريد الکلام' است که در آن به بحث در امور عامّه توفيق يافته از آغاز تا مسئلهٔ کلام الهى را به مورد شرح و تحقيق درآورده است. ديگر حاشيهاى است بر حاشيهٔ شمسالدين محمد خفرى بر الهيات تجريد، ديگر حاشيهاى است بر قسمت جواهر و اَعراض از شرح تجريد قوشچى، ديگر حاشيه بر شرح اشارات خواجه نصيرالدين طوسى. از کتابهاى معتبر ديگر لاهيجى است: شرح الهياکل فى حکمةالاشراق؛ حدوثالعالم؛ شوارق الالهام در حکمت؛ الکلمات الطيّبه در حکومت ميان ميرداماد و ملاصدرا در اصالت ماهيت (ميرداماد) يا اصالت وجود (صدرا).
|
|
ملاعبدالرزاق لاهيجى شعر فارسى مىگفته و در شعر 'فيّاض' تخلص مىکرده و نسخههائى از ديوان قصيده و غزلش در دست است و به طبع رسيده.
|