|
|
ويژگىهاى الگوى پيش سازماندهنده
|
|
الگوى پيش سازماندهنده در برگيرنده مفهومى کلى است که در مقدمه تدريس مىآيد تا مباحثى را که به شاگردان ارائه داده مىشود با مباحث پيشين همان درس مربوط سازد.
|
|
| مراحل اجراى الگوى پيش سازماندهنده
|
|
نخستين گام در اجراى اين الگو ارائهٔ پيش سازماندهنده است. مطلب پيش سازماندهنده بايد از مطلب يا مطالب درس جديد کلىتر باشد. گام دوم ارائه مطالب و مفاهيم درس جديد است. در گام سوم، بايد مثالها و نمونههايى براى تفهيم بيشتر مطالب جديد آورده شود و سرانجام مثالها بايد به گونهاى ارائه شوند که با مفهوم پيش سازماندهنده مرتبط شوند. مثلاً معلمى مىخواند اندامهاى توليدمثل گياه را درس بدهد. او درس را مستقيماً از خود موضوع شروع نمىکند، بلکه درس را با اين مفهوم که تمام جانداران پرياخته براى بقاى نسل توليدمثل مىکنند آغاز مىکند. او پس از يادآورى و تشريح چگونگى توليدمثل در جانداران، موضوع درس جديد، يعنى پرچم و مادگى را - که اندامهاى توليدمثل گياهان هستند - تشريح مىکند و پس از تشريح درس جديد، پرچم و مادگى چند گل معروف و آشنا را مستقيماً يا بوسيلهٔ اسلايد نشان مىدهد.
|
|
معلم در بيان توليدمثل جانداران سعى مىکند با استفاده از اطلاعات و آگاهىهاى شاگردان، فهم مطالب جديد را آسان سازد؛ زيرا شاگردان در جلسات گذشته با مفاهيم توليدمثل جانداران آشنا شدهاند. در واقع، او با بيان توليدمثل جانداران، پايگاهى ذهنى براى فهم درس جديد در ساخت شناختى شاگرد ايجاد مىکند. اين پايگاه نقش پيش سازماندهنده را به عهده دارد.
|
|
|
|
|
| چگونگى کنش و واکنش معلم نسبت به شاگردان
|
|
در الگوى پيش سازماندهنده، معلم نقش ارائهکنندهٔ مفاهيم پيش سازماندهنده و مطالب درسى را دارد و شاگردان دريافتکننده و پذيرندهٔ مطالب درسى هستند. البته در اين الگو، اصول قطعى و جزمى براى عملکرد معلم وجود ندارد. امکاناتى وجود دارند که با بکارگيرى آنها اثربخشى الگو بيشتر مىشود. مهمترين نکته اين است که معلم بايد براى ارائه مطالب درسي، مناسبترين پيش سازماندهنده را انتخاب کند. نکته ديگر اينکه معلم بايد اطمينان حاصل کند که شاگردان پيش سازماندهنده را درک کردهاند و مىتوانند آن را به مطالبى که بعداً عرضه مىشود ربط دهند. براى حصول اطمينان از اين نکته، چند راه وجود دارد. نخست اينکه معلم هنگام تدريس در زمانهاى مناسب، پيش سازماندهنده را بازگو کند؛ ديگر اينکه معلم پس از معرفى پيش سازماندهنده، اندکى مکث کند تا شاگردان مطلب کلى را بعنوان پيونددهندهٔ مطلب پيشين و مطالب جديد تشخيص دهند.
|
|
بهطورىکه گفته شد، مطابق اين الگو، محتواى آموزشى از پيش تهيه مىشود و ترتيب و توالى ارائه آنها به نحوى است که قبلاً گفته شد. معلم به عنوان سازماندهنده و نيز ارائهکنندهٔ محتواى آموزشي، در تحقق هدفهاى تدريس و بهبود فرايند آن، نقشى فعال و قاطع دارد. در واقع، نحوهٔ واکنش معلم ارتباط مستقيمى با نحوهٔ تدريس او دارد. در اين الگو، معلم نقش انتقال و ارائهدهنده درس را بهعهده دارد. در مقابل، شاگرد درس را مىگيرد، مىپذيرد و احتمالاً در ساخت شناختى خود جاى مىدهد. البته معلم مىتواند براى فعالتر کردن شاگردان، از وسايل مختلف آموزشى کمک بگيرد و باعث برانگيختن ذهن و توجه آنان شود. او همچنين مىتواند با مطرح ساختن پرسشهايي، شاگردان را به انديشيدن دربارهٔ مطالب درسى تشويق کند. در هر صورت، جهت ارتباط هميشه از طرف معلم به طرف شاگرد يا شاگردان است. با اين همه، شاگردان کمکم در مىيابند که معلم تنها يکى از عوامل مؤثر در فرايند آموزش است و در همهٔ موارد نمىتواند به تنهايى و با اتکا به دانش اندوختهٔ خود به هدفهاى آموزشى برسد.
|
|
|
در اين الگو، به علت يکسو بودن جهت انتقال، اطلاعات از معلم به شاگردان منتقل مىشود و در نتيجه، امکان کشف و جستجوى مفاهيم براى شاگردان محدود مىشود. از طرف ديگر، شاگردان براى بحث و تبادلنظر دربارهٔ مطالب ارائه شده مجال نمىيابند؛ به عبارت ديگر، در اين الگو، معلم با فرد فرد فراگيران يا با گل آنان ارتباط پيدا مىکند، ولى اين ارتباط يکطرفه است، يعنى شاگردان معمولاً با او و با يکديگر ارتباط ندارند و در واقع، معلم بر کلاس مسلط است.
|
|
براى افزايش روابط ميانگروهى در اين الگو، معلم مىتواند با طرح پرسشهاى راهنمايىکننده، فراگيران را به شرکت در بحثهاى کلاس علاقهمند کند و از اينراه، امکان ارتباط بيشتر آنان را با يکديگر فراهم سازد. پرسشهاى راهنمايىکننده نه تنها به فراگيران امکان بحث و تبادلنظر دربارهٔ مطالب درسى را مىدهد، بلکه آنان را بر مىانگيزد تا مفهوم پيش سازماندهنده را بيشتر درک کنند.
|
|
|
|
|
|
در اين الگو، معلم و کتاب و کلاس درس فقط منابع و شرايط آموزشى هستند. شرط اصلى براى بکار بردن اين الگو وجود معلمى است که از روشها و شگردهاى مناسب براى تدريس، بر طبق الگوى پيش سازماندهنده، آگاهى داشته باشد. چنين معلمى بايد بتواند مطالب کلى را از جزئى تميز دهد؛ زيرا مطالب کلى در ذهن فراگير چارچوبى مىسازد که ممکن است مفاهيم جزئى را بتدريج در خود جاى دهد. او نبايد مطالب آموزشى را جدا از هم در نظر بگيرد، بلکه بايد آنها را همچون عناصرى بداند که اگر درست در کنار هم قرار گيرند، شکلى را به وجود خواهند آورد که باعث مىشود شاگردان از پديدههاى دنياى پيرامون خود تصويرى درست بدست آورند. با توجه به اينکه او يگانه منبع و منشأ اطلاعات است، بايد سخنران خوبى باشد، اما نبايد در تمام طول تدريس فقط سخنپردازى کند و خود را يکهتاز ميدان فعاليتهاى آموزشى بداند؛ زيرا ممکن است کمکم فراگيران متوجه شوند که او به عنوان تنها منبع اطلاعات نمىتواند پاسخگوى همهٔ مسائل باشد. او بايد به فراگيران فرصت دهد تا در فرايند آموزشى شرکت جويند. او مىتواند با بکار گرفتن کانالهاى مختلف ارتباطي، کلاس را از حالت خشک و يکطرفه که خصلت اين الگوست، بيرون آورد و به اين ترتيب، به شاگردان فرصت دهد که بيشتر به خود مطلب توجه کنند تا به او؛ زيرا معلم در هر موقعيت آموزشي، يکى از منابع متعدد اطلاعات است. ساير منابع، از جمله ابزارهاى آموزشي، به شاگردان امکان مىدهند تا به مطالب درسى از زاويههاى مختلف نگاه کنند.
|