|
|
|
|
|
در قرائت قرآن دانشمندى نامآور از دوران پايان قرن هشتم تا آغاز قرن دهم برنخاست مگر يک عالم غير ايرانى بهنام ابوالخير محمدبن محمد الجزرى (۷۵۱-۸۳۳هـ). که نام او را در جلد دوم کتاب تاريخ ادبيات ايران آمده است. امّا در تفسير قرآن تأليفهائى به پارسى و تازى بهدست دانشمندان شيعى و سنّى و گاه از نوع تفسيرهاى صوفيه پديد آمده است. از آن جمله جامعالبيان فى تفسير القرآن (يا: جوامعالبيان) تأليف معينالدين محمدبن عبدالرحمن ايجى صوفى شافعى مذهب (۸۳۰-۸۹۲ هـ). که به زبان عربى است. ديگر تفسيرى به فارسى بهنام جلاءالاذهان و مشهور به 'تفسير گازر' اثر ابوالمحاسن حسينبن حسن جرجانى که شيعه بود و تفسير خود را موافق اخبار 'اهل بيت' نوشت. ديگر حاشيهاى که بر تفسير قاضى بيضاوى به عربى نوشته شد و منسوب است به شيخعنايتالله بخارى و حاشيهاى که ميرسيد شريف جرجانى (م ۸۱۶) بر کشّاف زمخشرى نوشت و رسالهاى که همين سيّد در تفسير و توصيف لغات و مفردات قرآن به فارسى ساده تدارک ديد و نام آن را ترجمانالقرآن نهاد.
|
|
در پايان اين عهد ملاحسين واعظ کاشفى چند تأليف در تفسير قرآن دارد از آن جمله 'جواهرالتفسير لتحفةالامير' به فارسى، 'مواهب عليه' يا 'تفسير حسينى' که تفسيرى است مختصر و به سال ۸۹۹ تأليف آن به انجام رسيد، 'جامع السّتين' که تفسير سورهٔ يوسف است و چون مؤلف در آن به قصهها، حکايتها و شعرهاى فارسى استهشاد جسته است داراى ارزش ادبى است.
|
|
از تفسيرهاى ديگر اين عهد مىتوان از 'بحرالعلوم' تأليف سيدعلاءالدين على سمرقندى؛ 'تفسير محمّديه' از شيخ علاءالدين علىبن شاهرودى، بسطامى (م. ۸۷۵) در چند مجلد؛ 'ملتقىالبحرين' از همين مؤلّف؛ 'تفسير خواجه محمدپارسا به شيوهٔ تفاسير عارفان؛ و تفسير علامه جلالالدين محمد دوانى (م.۹۰۸) مشهور به 'تفسيرالقلاقل' نام برد.
|
|
از کتابهاى حديث در اين دوره يکى 'اربعين' منظوم جامى است حاوى 'چهل کلمه' از سخنان پيامبر. ديگر 'الرسالة العلية فى الاحاديث النبويه' از حسينبن على کاشفى (م. ۹۱۰ هـ).
|
|
|
در علوم شرعى دوره پايان قرن هشت تا آغاز قرن دهم در حقيقت جائى براى علم فقه و حديث فروع آنها نيست زيرا حرکت قابل توجهى در جهت تأليف آثار در اين دانشها در ايران به چشم نمىخورد. امّا در علم کلام شيعه و سنّى شرحها و حاشيههائى بر آثار کهن نوشته شد و تأليفهائى هر چند کماهميّت صورت پذيرفت. اثرهاى معروف کلامى اين عهد عبارت است از کتاب 'الصراط المستقيم الى مستحقى التقديم' تأليف علىبن محمدبن يونس العاملى م. ۸۷۷ هـ. در اثبان امامت امامان دوازده گانه؛ رسالهاى در فلسفه و کلام از ميرسيد شريف جرجانى به فارسى در ده فصل؛ شرح قصيدهٔ عينيّه ابنسينا در کيفيت پيوند جان و تن از مؤلف اخير؛ ترجمه کتاب الملل و النحل به پارسى بهنام 'تنقيح الادّلة و العلل' از افضلالدين صدر ترکهٔ اصفهانى؛ شرحهائى بر عقايد عضديه (عضدالدين ايجى) و عقايد نسفى؛ و شرحهائى بر کتاب تجريدالکلام خواجهنصير طوسى.
|
|
|
در اين دوره علوم ادبى بر تلخيص و تحشيه و شرح و شرحِ شرح قرار گرفت امّا از ميزان تأليف کتابهاى فارسى در زمينه علوم فزونى يافت و اين خود به سبب گسيختگى ارتباط ايرانيان از قلمرو رواج فرهنگى عربى بود. در مقابل پيوند ميان زبان فارسى و ترکى از راه ترجمهٔ بسيارى از آثار فارسى به آن زبان و تدوين کتابهاى لغت به آن دو زبان روزافزون شد.
|
|
|
عالمان لغت در دوره پايان قرن هشتم تا اوايل قرن دهم به سه دسته تقسيم مىشدند:
|
|
۱. آنان که کار پيشينيان را دربارهٔ زبان عربى ادامه دادند. از اين دسته در ايران کارى مهم برنيامد جز تلخيص کتابهاى متقدمانِ بر خود يا فارسى کردن برخى از کتابهاى اساسى که خود نمايشگر تغيير شيوهٔ کار در فن ادب عربى و سادهتر شدن آن نزد پارسىگويان و قطع گرايش تام به ادب عربى بود.
|
|
۲. دستهاى که انحصاراً به تأليف کتابهائى در لغت فارسى به فارسى توجه داشتند و بايد آنان را پيشوايان نهضت بزرگ لغتنويسى فارسى در قرن دهم و يازدهم شمرد. علت بزرگ رواج کار اين گروه حاجت عمدهاى بود که در قلمرو دولت عثمانى و همچنين در هندوستان به آموختن زبان پارسى احساس مىشد.
|
|
۳. گروه لغتنويسان ترکى که کارشان نشاندهندهٔ شيوع فراوان زبان ترکى در ايران و در قلمرو تسلّط ترکان عثمانى و حاجت اهل قلم و ديوان بدين زبان بود. در ميان گروه نخستين سيّد محمّدبن سيد حسنبن سيّد على. م. ۸۶۶ هـ. کتاب 'الجامع' را به سال ۸۵۴هـ. تأليف کرد و شيخ مفلح الصيمرى م ۹۳۳هـ. 'مختصرالصحاح' را ترتيب داد. از کتابهاى لغت عربى به پارسى کنزاللغات تأليف محمدبن عبدالخالق است که مؤلف در آغاز هر باب ابتدا به ذکر مصادر پرداخته و سپس لغتهاى غير مشتق را معنى کرده است و از بيان مشتقها خوددارى ورزيده. از لغتنامههاى پارسى اين عهد منظومه 'اداةالفضلاء' اثر قاضىخان بدر محمد دهلوى معروف به 'دهاروال' ، و شرفنامه مُنْيَرى تأليف ابراهيم قوامالدين فاروقى با ذکر شاهدى از شعر فارسى براى هر لغت، درخور يادآورى است. در همين دوره چند لغتنامهٔ فارسى به ترکى نيز تأليف شد. از آن ميان کتاب 'نثارالملک' تأليف لطفاللهبن ابىيوسف حليمى صاحب لغتنامهاى به فارسى بهنام بحرالغرائب، و کتاب 'وسيلةالمقاصد الى احسنالمراصد' تأليف کاتب رستم مولوى به سال ۹۰۴ هـ. است کوشش لغتنويسان ترک زبان پارسىدان در تأليف لغتنامههاى پارسى به ترکى در قرن دهم نيز امتداد يافت.
|
|
|
در باب صرف و نحو شرحها و حاشيههائى بر آثار عالمان گذشته نوشته شد و مقصود از اين کار خدمت به طالبان علم در مدرسهها و تسهيل کار فراگيرى بود. در آغاز اين عهد ميرسيد شريف جرجانى کتاب صرف مير را براى نو آموزان به پارسى تدوين کرد و بعد از آن بر وافيهٔ ابنحاجب شهابالدين احمدبن عمر هندى م. ۸۴۹ شرح نوشت و بر کافيهٔ همان مؤلف چند شرح نوشته شد مثل شرح عيسىبن محمد الصفوى و شرح حکيم شاه محمدبن مبارک قزوينى و شرح نورالدين عبدالرحمن جامى بهنام الفوائد الضيائيه. نظير همين کوششها را عالمان ايرانى و غيرايرانى در شرح و تحشيه و بر الفيّه ابن مالک و الفيه ابن معطى داشتهاند.
|
|
يک مطلب گفتنى مهمّ در اين دوره آن است که در قلمرو حکومت عثمانيان به سبب توجهى که به زبان پارسى مىشد گورهى به جمعآورى قواعد دستورى زبان پارسى پرداختند از جملهٔ اينها است: تاجالرّؤس و غرّةالنفوس تأليف احمدبن اسحق قيسرى (قيصرى) از اهالى قيساريهٔ روم. اين کتاب اگر چه فاقد ارزش تحقيقى دقيق در دستور زبان فارسى است ليکن از باب طرح موضوع قابل توجه است چنانکه چندى بعد از قيسرى، رستم المولوى در آغاز کتاب لغت خود منظومهاى در بيان قواعد زبان فارسى گنجانيد.
|
|
| علوم بلاغت و شعر و انشاء تازى و پارسى
|
|
در عهد پايان قرن هشتم تا اوايل قرن دهم مانند دوران پيشين نوشتن شرح و حاشيه بر کتابهاى مشهور بلاغى ادامه يافت و بخش بزرگى از اين کار دربارهٔ متفاحالعلوم سکاکى و تلخيص المفتاح جلالالدين خطيب قزوينى و شرح مطوّل تفتازانى بر آن تلخيص بود. از شارحان و حاشيهپردازان اين عهد ميرسيد شريف جرجانى، حسنبن محمدشاه فنارى، محمدبن فرامرز مشهور به ملّا خسرو، شيخعلاءالدين على شاهرودى بسطامى مشهور به مصنّفک، و نظامالدين عثمان خطائى از باقى مشهورتر هستند.
|
|
همچنين در اين عهد شاهد نهضت خاصى از جانب اديبان پارسىگوى در تدوين قواعد دانشهاى بلاغى و برخى از فنّهاى فارسى هستيم. از اولهاى اين عهد کتابى در فنّ معمّا داريم بهنام الاحياء فى حل المعمّا که بهدست منوچهر تاجر ملقب به بديع تبريزى تأليف شد و او خود در کتابش مىگويد که اين کار در بادى امر دشوار مىنمود زيرا پيش از او کسى کتابى در اين باب ننوشته بود و او به صرافت طبع آن را تصنيف کرد. اين کتاب در يک مقدمه و بيست و چهار اصل و خاتمه تأليف شد. سپس شرفالدين على يزدى کتاب 'حلل مطرز در فن معما و لغز' و جامى کتاب 'حليةالحلل' را تأليف کرد. جامى براى فصلها و بخشهاى کتاب خود کلمههائى مانند 'افسر' و 'عِقد' و 'سمط' و ديگر اصطلاحهاى گوهرفروشان را بهکار برد. وى سه رساله ديگر در معمّا دارد که يکى از آنها منظومهاى است در شصت و هفت بيت. بعد از جامى، در فن معمّا بايد از ميرحسين معمائى نام برد که جامى در برابر او سپر انداخت. ميرحسين کتابى بهنام 'دستور معمّا' دارد که به سال ۹۰۴ تأليف کرد و بر آن شرحها به پارسى و ترکى نوشته شده است. همزمان با ميرحسين، اديب ديگرى بهنام ميرسيّد شريف معمّائى و متخلص به 'شريفى' رسالهٔ افکار الشريف را در بيان قواعد معمّا نگاشت. از کتابهاى ديگر شريفى در اين فن: الفيةالشريف، مجمعالقواعد فى الاسمالواحد، رسالهٔ شريفيه و ايهامالشريف را مىتوان برشمرد. علاوه بر اينها مولانا کمالالدين محمد بدخشى کتاب ضابطهٔ حلّ معمّا را تأليف کرد. از ديگر نامآوران در علم عروض و صنعتهاى کلام و بديعههاى شعرى و فن معما در آخرهاى عهد تيمورى مولانا يوسف بديعى م. ۸۹۷ هـ. و مولانا سيفى بخارى مشهور هستند. از سيفى منظومهاى بهنام صنايع البدايع دربارهٔ ارباب صناعات و رسالهٔ عروض سيفى بهجا مانده است.
|
|
در علم عروض علاوه بر عروض سيفى و رسالهاى در اين علم از جامى، رسالهاى ديگر از همين دوره داريم بهنام تحفةالشعرا تأليف صفىالدين علاءبن صفىالدين على در شرح بيتهائى که شاعرى بهنام جوهرى در علم عروض سروده بود. همچنين جامى و عطائى شاعر عهد امير عليشير هر کدام رسالهاى در قافيه نگاشتند. از اين مير عطاءالله حسينى متخلّص به عطائى م. ۹۱۹ کتابهائى در علم بديع بهنام تکميل الصناعه و بدايع الصناعه در دست است و ملاّحسين واعظ کاشفى سبزوارى کتابى که جامع فنون ادبى است بهنام 'بدايع الافکار فى صنايع الاشعار' تأليف کرد که در حقيقت تجديد تأليفى از موضوعهاى 'المعجم' شمس قيس رازى است بهجز عروض ولى در ارزش و مقام به پاى آن نمىرسد.
|
|
در فنّ ترسّل و انشاء فارسى هم استادان در همين عهد در ايران و انيران يعنى روم و هند سرگرم کار بودند. از آن جمله هستند: خواجه محمد گيلانى معروف به 'گاوان' م. ۸۸۶ هـ. صاحب مناظرالانشاء و رياضالنشاء، عبدالرحمن جامى مؤلف منشآت در دستور نامهنگارى، و ملاّحسين واعظ کاشفى صاحب مخزنالانشاء و صيحفهٔ ثانى.
|