شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی


ای رها کرده تو باغی از پی انجیرکی    حور را از دست داده از پی کمپیرکی
من گریبان می‌درانم حیف می‌آید مرا    غمزه کمپیرکی زد بر جوانی تیرکی
پیرکی گنده دهانی بسته صد چنگ و جلب    سر فروکرده ز بامی تا درافتد زیرکی
کیست کمپیرک یکی سالوسک بی‌چاشنی    تو به تو همچون پیاز و گنده همچون سیرکی
میرکی گشته اسیر او گرو کرده کمر    او به پنهانی همی‌خندد که ابله میرکی
نی به بستان جمال او شکوفه تازه‌ای    نی به پستان وفای آن سلیطه شیرکی
خود ببینی چونک بگشاید اجل چشمت ورا    رو چو پشت سوسمار و تن سیه چون قیرکی
نی خمش کن پند کم ده بند خواجه بس قوی است    می‌کشد زنجیر مهرش بی‌مدد زنجیرکی


همچنین مشاهده کنید