سرطان سر و گردن، بهمنظور دستهبندى تومور، تخمين پيشآگهى و برنامهريزى درمان بايد مرحلهبندى شود. مرحلهبندى اقدامات زير را شامل مىشود: توصيف دقيق محل و اندازهٔ تومور اوليه، وضعيت غدد لنفاوى گردن، و وجود يا نبود متاستازهاى دوردست. در حفرهٔ دهان، اوروفارنکس و غدد بزاقى اصلي، مرحلهٔ T عمدتاً با اندازهٔ تومور مشخص مىشود، در حالىکه در حنجره، هيپوفارنکس و نازوفارنکس، تعيين مرحلهٔ T به ميزان گسترش موضعى تومور بستگى دارد.
اتيولوژى سرطان سر و گردن
کارسينوژن مادهاى است که باعث آغاز سرطان مىشود. از ميان کارسينوژنها مىتوان توتون (دخانيات)، اشعهٔ يونيزان و بعضى از ويروسها را نام برد.
تعدادى از عوامل بهعنوان علل بروز کارسينومهاى سلولهاى سنگفرشى دهان و مجارى بينى شناخته شدهاند. سطوح مخاطى لبها حساسيت زيادى به اشعهٔ ماوراء بنفش و توتون (دخانيات) دارند. بيش از ۹۰% از کارسينومهاى سلول سنگفرشى لبها، پائينى را که مواجههٔ بيشترى با کارسينوژنها دارد درگير مىکنند و ۷۰% از سرطانهاى لب در مردان مسن با پوست روشن ديده مىشود که سابقهاى از مواجههٔ طولانى با پرتو خورشيد هم دارند. با اينحال، نور خورشيد تنها علت بروز کارسينوم لب نيست چون رابطهٔ ضعيفى ميان بروز سرطان لب و ساير سرطانهاى پوستى وابسته به نور خورشيد وجود دارد. احتمالاً توتون (دخانيات) نيز يکى ديگر از عوامل اتيولوژيک مهم است، چون حدود ۸۰% از بيماران مبتلا به سرطان لب سيگارى هستند.
توتون (دخانيات) کارسينوژن اصلى مسئول سرطان دهان و اوروفارنکس است، ولى مصرف الکل نيز اهميت دارد.
مشاغل خاصى با افزايش خطر سرطان سر و گردن همراه هستند. در ميان نجارانى که در صنايع چوب آکسفوردشاير در انگلستان مشغول به کار هستند، ميزان بروز آدنوکارسينومهاى حفرهٔ دهان و سينوسهاى پارانازال بسيار بالا است. اين امر در کارگران صنايع کفش نيز صدق مىکند، هرچند که کارسينوژن مشخصى شناخته نشده است.
عوامل اتيولوژيک متعددى براى کارسينوم نازوفارنکس مطرح شدهاند. بهنظر مىرسد که علل عمدهٔ آن علل ژنتيکى و ويروسى باشند. ويروس اپشتين-بار (EBV) بهعنوان يک عامل پيشبرنده - اگر نه علت واقعى - براى بعضى از کارسينومهاى نازوفارنکس شناخته شده است. در بيشتر بيماران تيتر آنتىبادى ضد EBV افزايش يافته که رابطهٔ ضعيفى با مرحله يا حجم بيمارى دارد.
مطالعات نشان دادهاند که پرتودرمانى ميزان بروز کارسينومهاى تيروئيد، غده بزاقى و بعضى از کارسينومهاى مخاطى را افزايش مىدهد.
در کارسينوم سلول سنگفرشى در سر و گردن، غالباً ژن ۲-INT تقويت مىشود که ممکن است با گسترش سريع و پيشآگهى بد سرطان رابطه داشته باشد.
آناتومى لنفاوى سر و گردن
از آنجا که بيشتر تومورهاى سر و گردن کارسينومهاى سلول سنگفرشى هستند، غالباً به غدد لنفاوى موضعى نيز متاستاز مىدهند. تومورهاى غدد بزاقي، کارسينوم پاپيلارى تيروئيد و ملانوم نيز عمدتاً از طريق لنفاتيکها گسترش مىيابند. سه گروه عمدهٔ بافت لنفاوى در سر و گردن وجود دارد. اولين گروه شامل ساختارهاى حلقهٔ والدير است (لوزههاى کامي، لوزههاى زباني، آدنوئيدها و لنفاتيکهاى زيرمخاطى مجاور)؛ دومين گروه از لنفاتيکهاى بينابينى تشکيل شده است (غدد لنفاوى سابمنتال، سابمنديبولار، پاروتيد، پشت گوش و اکسىپيتال)؛ و زنجيرهٔ نخاعى فرعى و ناحيهٔ سوپراکلاويکولار). غدد لنفاوى همچنين براساس سطح آنها در گردن نيز طبقهبندى مىشوند و پزشکان و آسيبشناسان بايد يافتههاى خود را مطابق با اين طبقهبندى نيز گزارش کنند. (شکل غدد لنفاوى عمدهٔ ناحيهٔ سر و گردن). معمولاً صرفاً با دانستن محل غدهٔ لنفاوى درگير مىتوان منشاء يک متاستاز را بهطور دقيق مشخص کرد. در (جدول محلهاى مهم متاستازهاى غدد لنفاوى
)، خلاصهاى از مناطق آناتوميکى که بههريک از گروههاى غدد لنفاوى تخليه مىشوند، ارائه شده است.
لنف زنجيرهٔ ژوگولار و لنفاتيکهاى عرضى گردن به مجراى توراسيک واقع در سمت چپ گردن تخليه مىشود. در ۱۵% از افراد يک مجراى توراسيک هم در سمت راست وجود دارد. مجراى توراسيک در نزديکى محل اتصال وريد ژوگولار داخلى و وريد سابکلاوين در مثلث والدير، به اين عروق بزرگ مىريزد. بههنگام بازکردن گردن و تهيه بيوپسى از غدد لنفاوى سوپراکلاويکولار، بايد دقت کرد که آسيبى به مجراى توراسيک وارد نيايد.
غدهٔ ويرشو، که در انتهاى مجراى توراسيک در منطقهٔ سوپراکلاويکولار چپ واقع شده است، ممکن است از طريق مجارى لنفاوى خلف صفاقى و مدياستينال خلفي، متاستازهاى اوليهٔ تومورهاى اوليهٔ دوردست را دريافت کند.