|
|
عبداللهبن مققع در کتاب بلوغالارب و ابوجاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد به هفتسين اشاره کردهاند. پس از آنکه بامداد نوروز پادشاه زينت خود را مىپوشد و لباس فاخر را بر تن مىکرد و به تنهائى در دريا حاضر مىشد، مردى خجستهنام و مبارکقدم که از هنگام شب تا صبحگاهان بر در خانهٔ پادشاه توقف مىکرد، بامدادان بدون اجازه به حضور شاه مىآمد. پادشاه که او را مىديد مىپرسيد کيستى و از کجا آمدهاى و ارادۀ کجا دارى و نامت چيست؟ آن مرد در جواب مىگفت: من نيروى ظفر و پيروزى از جانب خدا مىآيم و ارادهٔ پادشاه نيکبخت کردهام - نامم خجسته و آوردهٔ من نصرت و ظفر مىباشد. سال نو همراه من، ره آوردم سلامت و بشارت و گوارائى است. پس از آن پادشاه اجازهٔ جلوس مىداد و آن مرد نورانى مىنشست. پس از آن مردى داخل مىشد که طبق سيمين در دست داشت و اطراف آن طبق نانهاى گردى بود که از هفت نبات مانند گندم، جو، ارزن، ذرت، نخود، برنج و لوبيا پخته مىشد، و از حبوب مذکور نيز از هر يک هفت دانه و هفت خوشه و يک قطعه سکه و دينار و درم جديد و شاخهاى از اسپند بر اين طبق گذشته مىشد. در ميان طبق هفت شاخه از درختهائى که بدانها و بهنام آنها تفأل مىکنند و نگاه کردن به آنها نيکو است وجود داشت. از قبيل، بيد، زيتون، به، انار، سيب، انجير، بيدمشک و ازگيل.
|
|
|
|
|
امشاسپند بهمعنى مقدس و جاودانى است. نام هفتسين نمودار سپندار هفتگانه است که آنها را امشاسپندان مىگويند.
|
|
نام هفت سپنته از اين قرار است:
|
|
|
هرمزد |
بهمن |
|
ارديبهشت |
شهريور |
|
سپندارمر |
خورداد |
|
امرداد |
|
|
|
اين هفت اسم برابر هفت شهر عشق عرفا مىباشد. چون رسيدن بههر يک از امشاسپندان بهمنزلهٔ قدمى در راه کمال است. زرتشتيان براى انجام تشريفات جشن، اتاقى را که هميشه به کارهاى مذهبى و پرستش اختصاص دارد و از ناپاکى دور است، براى گستردن سفرهٔ عيد و چيدن هفتسين انتخاب مىکنند. براى چيدن هفتسين و ساير لوازم جشن، سفرهٔ سفيد بىآلايش حتى بدون يک ذره لکه و حتىالامکان نو، بر روى زمين يا ميز گسترده مىشود. بر روى آن ابتدا آئينه و گلابپاش و ظرفى پر از آب تميز که در آن برگهاى آويشن و يک عدد انار يا سيب و چند سکه نقره انداخته مىشود، مىگذارند. روبهروى آن مجمر آتش (آتشدان) براى بخور دادن و چراغى فروزان و کتاب اوستا و گلدانى پر از انواع گل و شاخههاى برگدار مورد و سرو و کاج تازه و در صورت امکان از درختهائى که با امشاسپندان تعلق دارند برگزيده، قرار مىدهند. در وسط سفره هفت رقم ميوه که اگر تازه باشد چه بهتر و اگر نباشد ميوهٔ خشک اشکالى ندارد، بهطورى که هفتسين تکميل گردد، چيده مىشود. اين هفتسين بهنام هفت امشاسپند بر سر سفره قرار مىگيرد. بعد از هفتسين يا هفت چين انواع شيرينى و شربت و آجيل و خوراکى پخته از قبيل شيرينپلو و انواع سبزى خوردنى و ماست و پنير و کوزهٔ آب نيز بايد بر سر سفره موجود باشد. در موقع تحويل سال اهل خانه دور سفره عيد مىنشينند و در برابر خوان گسترده و نعمتهاى خداداده به درگاه اهورامزدا دست سپاس بلند مىکنند و با خواندن اوستان سال نو آغاز مىگردد.
|
|
پس از خواندن اوستا، به عيدى دادن و روبوسى و تبريک گفتن مىپردازند و با داد و ستد شاخههاى برگدار مانند مورد، سرو، کاج، انجام تشريفات جشن شروع مىشود. پس از آن مراسم دادن گلاب و نشان دادن آئينه و خوردن شيرينى انجام مىيابد. آنگاه بر کتابچهٔ يادبود بهوسيله مردان عبارات و اشعارى نوشته مىشود. براى خانمها نيز پارچه سبز يا سفيد مقدارى برگ آويشن بر گوشههاى پائين چهارچوبهٔ درب منزل مىباشد که نشانهٔ برقرارى جشن در خانه است. پس از ديد و بازديد فاميل نزديک که فورى انجام مىشود بهسوى پرستشگاه روانه مىشوند و آغاز سال را در خارج از خانه ابتدا به پرستش اهورامزدا مىپردازند و با انداختن پول در صندوق خيريه همگاني، وظيفهٔ وجدانى را بهجا مىآورند. ضمناً چون اکثر همکيشان به مرور در عبادتگاه حاضر مىشوند، لذا مراسم تبريک و ديد و بازديد عمومى هم انجام مىگيرد. پس از پايان تشريفات عبادت به منزل کسانى که يکى از اهل آن خانه در گذشته است و يک سال آن تمام نشده مىروند و آنگاه براى رفتن به خانهٔ بزرگ فاميل اجتماع مىکنند و ديد و بازديد را آغاز مىنمايند. عبارتى که در اين مورد استعمال مىشود از اين قرار است: سال نو را شادباش مىگويم، کارها برابر دستور اهورامزدا و امشاسپندان بر کامه باشد.
|
|
يکى از آداب و رسوم در اين جشن فال کوزه است. که يک روز قبل از جشن از اهالى خانه و دوستان و آنهائى که ميل دارند در فال شرکت کنند، چيزهاى کوچکى را با پارچهٔ سبز مىپيچيند و در يک کوزهٔ نو مىاندازند و درب کوزه را مىبندند و ميان درخت مورد همان درختى که به اهورامزدا تعلق دارد مىگذارند. روز جشن، سر ساعت، آنهائى که در فال شرکت داشتند، جمع مىشوند و کوزه را از ميان درخت بر مىدارند. آنگاه کوزه را در آتش بخور مىدهند و آنرا بهدست دختر نابالغ مىدهند و او يکيک از لوازم و اشياءِ داخل کوزه را بهدست مىگيرد و منتظر مىشود تا سايرين (يک فرد) شعر از بر بخوانند، آنگاه که چکامه خوانده مىشود و وصف حال صاحب اثاثه معلوم مىشود، اشياء را از درون کوزه بيرون مىآورد و به صاحب آن تحويل مىدهد با اينحال مىتوان گفت در حقيقت يک مجلس ادبى تشکيل مىگردد و اشعارى که خوانده مىشود خالى از تفريح نيست.
|
|
|
ترانههاى نوروزى و نوبهاري، افزون بر بازگوئى و توصيف عواطف و احساسات مردم در بازنگرى نوبهار به اشاعهٔ فکر عامه پرداخته و راهى براى تبليغ افکار آئينى مذهبى در پيش مىگيرند.
|
|
هنوز هم در بسيارى مناطق ايران، نوروزىخوانها چند روز پيش از نوروز به در خانهها مىروند در رسيدن نوروز را تبريک مىگويند. سردستهٔ نوروزى خوانها، آوازى در وصف بهار و بزرگداشت صاحبخانهها مىخواند و نوروزخوانهاى ديگر با او همسرائى مىکنند.
|
|
اين ترانهها گاه در قالب هجويه و طنزنامه به هزل و طنزل وقايع ناگوار سياسى و اجتماعى به شيوهاى تمثيلى و با روشى استعارى مىپردازند.
|
|
کلام نوروزىخوانى در اکثر نقاط ايران به گونهٔ ترجيعبند است.
|
|
تکخوان يا سردسته بخشى از ترانه را مىخواند و چون به ترجيعبند مىرسد دسته جمعى واگو مىکنند. البته نوروزخوانى انفرادى هم وجود دارد.
|
|
|
جشن سيزده فروردين روز بسيار مبارک و فرخندهاى است. که به اشتباه آن روز را روز نحس مىدانند و براى بيرون کردن نحسى از خانه و کاشانهٔ خود به کنار جويبارها و صحرا و سبزهها مىروند و به شادى مىپردازند. قريببهاتفاق دانشمندان روز سيزده نوروز را بسيار سعد و فرخنده دانستهاند. جمشيد روز سيزده نوروز را در صحراى سبز و خرم خيمه و خرگاه برپا مىکند و بارعام مىدهد. و چندين سال متوالى اين کار را انجام مىدهد که در نتيجه اين مراسم در ايران زمين بهصورت سنت و مراسم در مىآيد و ايرانيان داهى از آن به بعد سيزده بهدر را بيرون از خانه برگزار مىنمايند.
|
|
بعد از اسلام چون سيزدهٔ تمام ماهها را نحس مىدانند. به اشتباه عيد نوروز نحس شمرده شده است. اما به هيچوجه نحسى و کراهت ندارد. وقتى دربارهٔ نيکوئى و فرخنده بودند روز سيزدهم نوروز بيشتر دقت و بررسى کنيم و مشاهده مىشود بسيار معقول و مستند به سوابق تاريخى است. سيزدهم هر ماه شمسى که تير روز ناميده مىشود مربوط به فرشتهٔ بزرگ و ارجمندى است که تير نام دارد. فرشتهٔ مقدس تير در کيش مزديسنى مقام بلند و داستان شيرين و دلکشى دارد و جشن بزرگ تير روز از تيرماه نيز که جشن تيرگان است بهنام او مىباشد، چون فروردين ماه هنگام جشن و شادى و موقع فرود آمدن فروهران است و تير روز براى اولين مرتبه از اين ماه مىشود، لذا ايرانيان قديم پس از دوزاده روز جشن گرفتن و شادى کردن که به ياد دوازده ماه از سال است روز سيزدهم نوروز را که روز فرخندهاى است به باغ و صحرا مىرفتند و شادى مىکردند و در حقيقت با اين ترتيب رسمى بودند دورهٔ نوروز را به پايان مىرسانيدند.
|
|
افسانهٔ آفرينش در ايران باستان و مسألهٔ نخستين بشر و نخستين شاه و دانستن رواياتى دربارهٔ کيومرث حائز اهميت زيادى است در اوستا چندين بار از کيومرث سخن بهميان آمده و او را اولين پادشاه و نيز نخستين بشر ناميده است. مشيه و مشيانه که دختر و پسر دو قلوى کيومرث بودند، روز سيزدهم فروردين براى اولينبار در جهان با هم ازدواج نمودند. در آن زمان چون عقد و نکاهى شناخته شده نبود آن دو بهوسيلهٔ گرهزدن دو شاخهٔ مورد، پايهٔ ازدواج خود را بنا نهادند و چون ايرانيان باستان از اين راز بهخوبى آگاهى داشتند، آن مراسم را بهويژه دختران و پسران دمبخت انجام مىدادند و امروز هم دختران و پسران براى بستن پيمان زناشوئى نيت مىکنند و علف گره مىزنند، اين رسم از زمان کيانيان تقريباً متروک شد ولى در زمان هخامنشيان دوباره شروع شده و تا امروز باقى مانده است.
|