جمعه, ۳۱ فروردین, ۱۴۰۳ / 19 April, 2024
مجله ویستا

در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم


در بزم چون به کین تو غالب گمان شدم    جان در میان نهادم و خود برکران شدم
پاس درون قرار به نامحرمان چو یافت    من محفل تو را ز برون پاسبان شدم
دیدم که دیدن رخت از دور بهتر است    صحبت گذاشتم ز تماشائیان شدم
این شد ز خوان وصل نصیبم که بی‌نصیب    از التفات ظاهر و لطف نهان شدم
بر رویم آستین چو فشانید در درون    دم ساز در برون به سگ آستان شدم
عمرت در از باد برون آن چه میتوان    لیکن که من ز پند تو کوته زبان شدم
چون محتشم اگرچه به صدخواری از درت    هرگز نمی‌شدم به کنار این زمان شدم


همچنین مشاهده کنید