|
|
ظهور انسان ابزار ساز در واقع با پيدايش انسان هوشمند نزديکى دارد. اين جهش انقلابى در شکلگيرى انواع زندگى اجتماعى انسان در روى کرهٔ زمين برحسب شرايط و عواملى که در هر منطقه وجود داشته، مؤثر بوده است.
|
|
'قائم بودن انسان همراه با کاردبرد دستها امکانات لازم را جهت استفاده از مواد طبيعى موجود در مناطق زيستى انسان فراهم ساخت و او را بهسوى ابزارسازى رهنمون نمود که تحت تأثير زمان و پويش طبيعى اين خلاقيتها توسعه يافته و برروى اورگانيزم انسان و تثبيت وضعيت آنها اثر گذاشته است. بهعبارت ديگر کاربرد دستها در جريان کار، مهارت، کارآئي، ظرافت، دقت و سرعت در عمل براى انسان را فراهم ساخته است. فرآيند اساسى اين جريان تکامل وسايل و ابزار و دگرگونى در شيوه زندگى او بوده است. در نتيجه بهبود وسايل زندگى و مهارت در کاربرد آنها انسان به موادغذائى انبوهى دست يافت که حاصل شکار فراوان بوده است. دستيابى به غذاى فراوان زمينه را براى سکونت انسان در يکجا هرچند هم کوتاهمدت فراهم نموده که مىتوان آن را درآمدى براى پيدا شدن نخستين اجتماعات بشرى دانست' .
|
|
اين تحول مهم، که در پى آن مغز و دست انسان هماهنگ شده و کار غريزى را به کار ارادى تبديل ساخته، قدرت خلاقيت و کار را در انسان افزايش مىدهد، برنفوذ انسان بر طبيعت مىافزايد، عوامل پيرامون خود را بهتر و بيشتر مىشناسد و سرانجام اشياء دستساز و استفاده سودمند از آن را جانشين اشياء طبيعى مىکند. در جريان اين تحول بين اشياء و ابزار ساخت انسان و نياز وى هماهنگى برقرار مىگردد که حاصل آن افزايش سطح زندگى و رشد انديشه انسانى است.
|
|
پيدايش تغييرات و تحولات فرهنگى در جوامع در سرزمينهاى مختلف يکسان و همزمان نبوده است. همه جوامع در يک زمان واحد يک عصر نوينى را آغاز نکردهاند. گوردون چايلد مىنويسد: 'نبايد خيال که در صحنه جهان در لحظه معينى شيپورى زدند و جمله شکارگران از چين تا پرو اسلحه و تير و کمان خود را کنار نهادند و به کشت و زرع گندام و برنج يا ذرت پرداختند و به ترتيب گاو و گوسفند و بوقلمون همت گماشتند' (گوردون چايلد، انسان خود را مىسازد، ترجمه اسدپور پيرانفر ص ۳۹).
|
|
امروزه بعضى از جوامع در استراليا و يا دربخش قطبى قاره آمريکا هنوز هم در دوره پارينه سنگى بهسر مىبرند. زمانى که مصرىها و مردم بينالنهرين در عصر مفرغ به سر مىبردند مردم انگلستان در عصر نوسنگى زندگى مىکردند.
|
|
ابل جانزون تاسمان (abel Janszoon Tas Man)، جزيره تاسمانى را در سال ۱۶۴۲ کشف کرد اين جزيره به نام او تاسمانى ناميده شد. کاپيتان کوک در سال ۱۷۷۷ به اين جزيره آمد او و ديگر سياحان دريافتند که مردم اين جزيره از هر لحاظ شبيه به مردم دوره دوم عصر ديرينه سنگى مىباشند. بهنظر مىرسد که آنها از استراليا به اين سرزمين آمده باشند. آنها طرز استفاده از آهن را نمىدانستند و ابزارهاى اندک خود را بهطور ساده از سنگ آتشزنه مىساختند.
|
|
آنها عموماً به هند رفت و آمد مىکردند. پوست کانگور و قاليچه آنها بود و براى شکار کانگورو از نيزههاى چوبى استفاده مىکردند.
|
|
روبرت بالدوين اسپنسر (Robert Baldwin Spencer، ۱۹۲۹-۱۸۶۰) انسانشناس انگليسي، و همکارش فرانسيس جيمزگيلن (Francis james Gillen)، در مورد بوميان استراليا چنين نوشتهاند: 'آنها به داشتن اقامتگاه دائمى هيچگونه اعتقادى ندارند. لباس و پوشش ندارند و به جزء افزارهاى چوبي، سنگى و استخوانى از آلات ديگر بىخبر هستند. کشف غله و ذخيره غذا را براى روزهاى قحطى نمىدانند. بالاتر از عدد سه هيچ رقمى را نمىتوانند بشمرند. به هيچوجه به قدرتى مافوق و الهى معتقد نيستند. بوميان استراليا از طريق فروش خاک قرمز رنگ که براى تزئين بدنشان لازم دارند سنگهاى مناسبى را که براى ابزارسازى نياز دارند تهيه مىکنند، خط و نوشتهاى ندارند. آنها مانند تاسمانيائىها شکارگر ماهرى هستند' (کوئيل مارى جوري، کونيل مسي- اچ، بي، زندگى روزمره انسان، ترجمه اسدالله ملک کياني، ص ۶۴).
|
|
|
شیوه های زیستی و تفاوت در پیدایش فرهنگها
|
|
وجود تفاوتهاى گوناگون در پيدايش و تحول فرهنگ در جوامع مختلف بيشتر به سبب وجود شيوههاى زيستى گوناگون در نقاط مختلف بوده است، که طبيعتاًً اختلاف در فرهنگها و سنتها را به همراه خواهد داشت.
|
|
بعضى برآن هستند که مردم سرزمينهاى مختلف، که از نظر فرهنگ مادى در اعصار مختلف در يک عصر بهسر مىبردهاند، قاعدتاً بايستى از نظر شيوهٔ زندگى و آداب و رسوم مشابه بوده باشند. مىگويند بايد مردم عصر حجر که ۶۰۰۰ سال پيش در اروپا زندگى مىکردهاند آداب و رسوم اجتماعى آنها با مردمانى که در ۲۰،۰۰۰ سال پيش در بينالنهرين، در عصر حجر، بهسر مىبردهاند يکسان بوده باشد. در اين مورد گفته شده است:
|
|
'بوميان آفريقاى جنوبى (بوشمنها) اسکيموها آمريکاى قطبى و قبائل آرونتا دراسترالياى مرکزى درست به همان شيوهاى غذاى خود را بهدست مىآورند که اروپائىهاى عصر يخبندان بهدست مىآوردهاند. تجهيزات مادى آنها و حتى هنر آنها گاهى اوقات بهنحو شگفتآورى در بست همان ميراث ابزارسازى ماگدالينى و اورينياسين در اروپاى عصر يخ مىباشد' .
|
|
با مطالعه فنون و شيوههاى ابزارسازى بدويان امروزى چه بسا مىتوان به چگونگى ساخت و کاربرد ابزار و کسب مهارتهاى آن نزد اجداد گذشته پى برد، مثلاً تجهيزات مادى و شکارگرى آرونتاهاى استراليا از نظر ذهنى در همان سطحى قرار دارد که شکاگران اروپائى و مردم شمال آفريقا در عصر پارينه سنگى از آن استفاده مىکردهاند.
|
|
در عين حال از نقطهنظر آداب و رسوم اجتماعى تشکيلاتى بسيار پيچيدهتر از آنچه که نزد اروپائيان يا مردم آفريقاى شمالى وجود داشته، نزد آنها ديده مىشود، که ميراث منتقل شده و احتمالاً تغيير شکل يافته گذشتگان آنها است.
|
|
عقيده بر اين است که ابزارسازى نزد انسان يک ضرورت حياتى بوده است. زيرا با استفاده از ابزار و وسايلى که انسان بهدست آورده يا ساخته است، نقايص فيزيولوژيکى که او را در دريافتن و بهدست آوردن غذا عاجز و ناتوان ساخته بود، جبران کرده است.
|