تبيينهائى که دربارهٔ شکلگيرى پيشداورىها به عمل آورديم، از جامعهشناسى يا از روانشناسى اجتماعى الهام مىگيرد، بدين معنا که در آنها، بدون آنکه تاريخ شخصى افراد به حساب آيد، پديدههاى گروه در کل مورد توجه قرار مىگيرد. با ديدگاه روانشناسى اجتماعى خواهيم ديد که اجتماعى شدن و نفوذ اجتماعى چگونه مىتوانند ظهور و ابراز پيشداورىها را تبيين کنند.
|
|
|
|
چون پيشداورىها جزء نگرشها به حساب مىآيد، بنابراين آموخته مىشود. ما با توشهاى از پيشداورىها به دنيا نمىآئيم که بايد منتظر باشيم به موقع خود را نشان دهند. پيشداورىها با تجربهٔ مستقيم بهدست مىآيد، يعنى در تماس با کسانى که موضوع پيشداورى واقع مىشوند، اما پيشداورىها اغلب از يک شخص به شخص ديگر، مخصوصاً در جريان اجتماعى شدن کودک، انتقال مىيابد. بهنظر نمىرسد که بين اعضاء اقوام مختلف، نفرت طبيعى وجود داشته باشد.
|
|
طبق نظريهٔ يادگيرى اجتماعي، پيشداورىها با سوگيرى الگوهاى ارائه شده به کودکان و نوجوانان، در جريان اجتماعى شدن آنها، آموخته مىشود. لزومى ندارد که والدين به کودکان خود بگويند: 'ترکها سختکوش هستند' يا 'زنها براى کارهاى مهندسى و مکانيکى آفريده نشدهاند' . مىتوان گفت که آنها عقايد خود را معمولاً القاء مىکنند، بدين صورت که رفتارشان براى کودکان منبع الهام قرار مىگيرد . به عبارت ديگر، والدين با رفتار خود پيشداورىها را انتقال مىدهند. از قديم گفتهاند، تصوير ذهنى يک پدر سلطهگر و يک مادر سلطهپذير، هزار نکتهٔ پنهان دارد (اَشمور و دل بوکا (Ashmore And Del Boca)، در سال ۱۹۷۶).
|
|
معلوم شده که يادگيرى پيشداورىها در سنين خيلى پائين انجام مىگيرد. مثلاً، کودکان سفيدپوست آمريکائي، پيشداورىهاى خود دربارهٔ ساير گروههاى اجتماعى را بين سه تا پنج سالگى ياد مىگيرند. اين پيشداورىها، بين زمان يادگيرى و هفت سالگى تقويت مىشود. در برخى کودکان، پيشداورىها تا نوجوانى تجلى مىکند و در برخى ديگر رو به کاهش مىگذارد.
|
|
رسانههاى ارتباط جمعي، در اجتماعى شدن کودکان و نوجوانان نقش بسيار مهمى دارند. در واقع، تصويرى که آنها از واقعيت ارائه مىدهند، اغلب تصورات قالبى رايج در جامعه را تقويت مىکند. اگر به برنامههاى تلويزيون خوب توجه کرده باشيم و آنقدر بىکار باشيم که همهٔ برنامهها را ببينيم، متوجه خواهيم شد که گاهى لهجههاى برخى اقوام به مسخره گرفته مىشود.
|
|
تصورات قالبى جنسيتگرا نيز در سنين پائين آموخته مىشود. نه تنها والدين با فرزند خود، بر حسب اينکه دختر باشد يا پسر، به شيوهٔ متفاوت رفتار مىکنند، بلکه کتابها، برنامههاى تلويزيوني، کارتونها، موسيقى و فيلمهاى مخصوص کودکان نيز تصورات قالبى سنتى را انتقال مىدهند. هر چند که کتابهاى درسى مثل گذشته قابل انتقاد نيست، باز هم تعداد اسامى پسر يا مرد، در مقايسه با اسامى يا عکسهاى دختر يا زن، بسيار زياد است. حتى زبان مورد استفاده در مدرسه و دانشگاه، اغلب جنسيتگرا است (کندى (Kennedy)، در سال ۱۹۹۳). جدا کردن درهاى ورودى زنان و مردان و پرده زدن به در ورودى مدارس دخترانه نيز بيانگر افکار و رفتار جنسيتگرا است.
|
|
|
وقتى رفتار جنايتکارانهٔ نازىهاى آلمان را در نظر مىگيريم، اينکه چگونه به زندگى ميليونها يهودى پايان دادند، خيلى راحت است که بگوئيم از اختلالهاى روانى بسيار شديد رنج مىبردند. خواهيم ديد که اين نوع برداشت از رويدادها خيلى هم به دور از واقعيت نيست، زيرا برخى تيپهاى شخصيتي، براى پيشداورىها، آمادگى ذاتى دارند.
|
|
درست است که همهٔ آلمانىها در سوزاندن يهودىها شرکت نداشتند، اکثر آنها دربارهٔ قوم يهود پيشداورى داشتند. در آن دوره، کمتر کسى با آتش زدن مراکز تجارى يهوديان، مصادرهٔ اموال يا اخراج آنها از مراکز تجمع مخالفت مىکرد. چرا؟ در مباحث بعدى خواهيم ديد که نفوذ اجتماعى مىتواند انسان را به انجام دادن کارها يا گفتن سخنانى وادار کند که هرگز فکر نمىکرد توانائى انجام دادن يا گفتن آنها را داشته باشد. پيشداورىها نيز همينطور است. ممکن است پيشداورىها آنقدر در اجتماع تعميم يابد که بلند کردن صداى مخالف، حتى در ارتباط با گسترش تسليحات نظامي، جزء گناهان کبيره به حساب آيد. اگر افکار يک فرد با افکار گروه مطابقت نکند، فرآيندهائى که نفوذ اجتماعى را هدايت مىکنند، به حرکت درمىآيند: يا او درصدد متقاعد کردن ديگران برمىآيد يا خود، از ترس طرد شدن، جزء گروه مىشود. و اطاعت جمعى خيلى راحت به اطاعت واقعى و درونى شده منجر مىشود.
|
|
از طرف ديگر، تصورات قالبى گاهى آنقدر لنگر مىاندازد که هيچ شخصى نمىتواند آنها را تصورات قالبى به حساب آورد. مثلاً، خيلى وقت نيست که تصوير ذهنى 'مرد حقيقي' زير سؤال رفته است. سابق بر اين خيال مىکردند که هر مردى واقعاً مرد است و هيچ صفت زنانه در او پيدا نمىشود، در مورد زنان نيز همى تصور قالبى وجود داشت. اما امروزه مىبينيم که زن و مرد بودن روى يک پيوستار قرار مىگيرد و دو طرف آن را به ترتيب زنان و مردان حقيقى تشکيل مىدهند و اکثر افراد در وسط اين پيوستار قرار مىگيرند. به همين ترتيب، افکارى که در برخى زمانها و مکانها بهعنوان تصورات قالبى به حساب مىآمد، در زمانها و مکانها ديگر معناى خود را از دست مىدهد. حتى حادتر از آن، پذيرش تصورات قالبى مىتواند مسئلهٔ مرگ و زندگى باشد. مثلاً، در برخى کشورها، صحبت از برابرى حقوق زن و مرد، در واقع، خطر کردن است.
|