بازدارندههاى طبيعى يا مصنوعى از رشد و نمو جلوگيرى مىکنند. اين بهوسيله آزمون رشد خطى استاندارد مشخص گرديده است. اين مواد نقشهاى ارتباطى مهمى در ساختار ظاهرى و بقاء گياه نيز بازى مىکنند. بذور و جوانهها اگر در خواب نباشند و يا آنکه رشد فعال آنها به تعليق نيفتد، ممکن است پس از جوانهزنى و يا آغاز مجدد رشد با دورههاى گرما، سرما يا خشکى غيرقابل تحمل روبهرو گشته و از بين بروند. مکانيزم خواب اجازه مىدهد، دانهها و جوانهها رشد جديد او به تأخير بيفتد و فقط وقتى که سطوح ABA همزمان با وقوع شرايط مطلوب براى تکميل چرخه رشد کاهش يابد، رشد آنها را از سر گيرند (نمودار شماتيک تجمع ABA در يک جنين). گونههاى خزاندار، برگهاى خود را با افتادن از دست مىدهند تا يک خواب زمستانه را که توسط روزهاى کوتاه طبيعى پائيز به اجراء درمىآيد، فراهم سازند. جوانههاى سيبزمينى در زمان رسيدن غدهها، با حضور ABA خواب هستند و جوانه نمىزنند، حتى اگر خاک اطرف آنها و شرايط آب و هوائى مطلوب باشد.
القاء اين قبيل مکانيزمهاى خواب، توسط بازدارندههاى طبيعى قاعدتاً با ABA مىشود. خواب عموماً در پى سرمادهى (استراتيفيکاسيون) در خلال زمستان و يا بهندرت با گذشت زمان کافى از بين مىرود. با سرمادهى توليد GA افزايش مىيابد که ممکن است عاملى براى رشد باشد چراکه تأثير ABA با يک نسبت بالاى از GA-ABA پوشيده مىشود. اغلب ارقام زراعى بهنحوى انتخاب شدهاند که دانه آنها خواب ندارد.
با واردآمدن آسيب با افزايش سن، ميوهها نيز تشکيل يک لايه قطعکننده مىدهند. ميوهها در نتيجه تجمع ABA و تشکيل لايه قطعکننده سقوط مىکنند (شکل ABA در ميوهٔ پنبه در رابطه با سن و پيرى و شکافتن ميوه). غلافهاى گياه لوپين بيمار، ۵/۲ برابر بيشتر از شاهد ABA دارند که منجر به افتادن ميوههاى بيمار مىشود. تجمع ABA در جوانههاى جانبي، دخالت ABA را در غالبيت انتهائى نشان مىدهد. ABA همچنين در پيرى و شکاف برداشتن ميوهها مثل ميوههاى پنبه شرکت دارد. توزيع ABA در ميوههاى پنبه دومرحلهاى است. اولين حداکثر افزايش، خيلى سريع پس از عمل لقاح اتفاق مىافتد و اين وقتى است که ممکن است کاهش بار ميوه توسط القاء تشکيل يک لايه خزان آغاز مىشود و حداکثر ثانوى در پيرى (مسن شدن) و شکافتن (ترک برداشتن) ميوه اتفاق مىافتد. GA مىتواند بسيارى از اين تأثيرات ABA را خنثى کند.
در سطوح سلول، ABA مىتواند از خروج پروتون و جذب پتاسيم جلوگيرى کند. ABA قوياً از فعاليت آنزيمهائى مثل آنزيمهاى هيدروليزکننده که بهوسيله GA در آندوسپرم تحريک مىشوند و نيز از گلدهى يک گياه روزبلند که تحت شرايط روز کوتاه قرار گرفته است جلوگيرى مىکند.
ديگر بازدارندههاى طبيعى که بهطور معمول وجود دارند اسيد کلروژنيک است. اين PGR، ضدعفونىکنندهٔ باکترىها در زخمهاى گياهى است.
مواد استفادهٔ بازدارندههاى رشد در کشاورزى
تعدادى از بازدارندههاى مصنوعى شامل کندکنندههاى رشد شناخته شدهاند و براى استفادههاى تجارتى در دسترس مىباشند. تأثير عمدهٔ آنها کوتاه کردن فاصلهٔ ميانگرهها و ارتفاع گياه و عموماً کاهش ورس است. اين تأثير بهويژه در محصولات دانهاى غلات و کتان مشهود است. سطح برگ، ميزان دريافت نور و محصولدهى معمولاً با آغشتن به بازدارندهها کاهش نمىيابد. سطح برگ چغندرقند در اثر پاشيدن محلول PP۳۳۳ با غلظت ۴۰۰ ميکروگرم در ليتر به ميزان ۴۰-۲۵% کاهش مىيابد. دامينوزيد (SADH)، کلرومکوآت (CCC)، فسفون -D و مورفاکتينها از کندکنندههاى مؤثر در رشد هستند. استفاده از يک ترکيب نامشخص ۴۴۵۸۴BTS به ميزان ۱/۱ کيلوگرم در هکتار که در مرحلهٔ V۴ مورد استفاده قرار گرفت، باعث کاهش ارتفاع گياه سوياى ويليامز (گروه III از نظر تاريخ رسيدن) تا ۲۰ سانتىمتر گرديد، وليکن تغييرى در افزايش ميزان محصول و يا کاهش ورس ايجاد نکرد. در واقع بيشتر اوقات با استفاده از ميزان بيشترى از اين تنظيمکنندههاى رشد گياهى ورس تشديد مىگردد. مزيت مورفاکتينها اين است که ميزان زياد آنها براى گياه زيانآور نيست و دورهٔ فعاليت پاکوتاهى را افزايش مىدهد. علاوه بر آن پاکوتاهى آنها، رشد جوانههاى جانبى را کاهش مىدهند و پيرى را به تأخير مىاندازند. کندکنندههاى رشد همچنين رنگ سبز تيرهترى را در برگ ايجاد مىکنند که بهظاهر، در اثر افزايش محتوى کلروفيل بهوجود مىآيد.
دامنيوزيد، با نام تجارتى کيلار (Kylar)، در بيش از ۱۴۰۰۰۰ هکتار کشت بادامزمينى از نوع رونده در جنوب شرقى ايالات متحدهٔ آمريکا، هر ساله مورد استفاده قرار مىگيرد. در اينجا هدف کاهش ورس نيست، اما اين امر جهت کم کردن رشد سبزينهاى زياد ساقههاى پيچنده، براى جذب بيشتر دانهها بهکار مىرود. پيچش کمتر، عمل برداشت را نيز آسان مىکند. عملکرد غلاف در رقم Dixie Runner که يک رقم پيچنده است، با کاربرد کيلار در مرحلهٔ غلافبندي، بهطور معنىدارى افزايش مىيابد.
استفاده از رجيم -۸ (۲) (Regim-8 TIBA يا triiodobenzoic acid ۲،۳،۵)، که يک بازدارنده در انتقال IAA است، سبب عمودىتر شدن برگها مىگردد (بهنام تأثير درخت کريسمس معروف است) و بهنظر مىآيد که يک سطح سبز با کارآئى بيشترى بهوجود مىآورد (شکل سايهاندازى گياهان سوياى هاوکى که با TIBA رفتار داده نشده در بالا و رفتار داده شده در پائين). با استفاده از رجيم ساختمان سايهانداز تغيير مىکند و تعداد غلاف و محصول دانه افزايش مىيابد. اطلاعاتى که از تحقيقات ديگر بهدست آمده 'تئورى اصلاح سايهانداز' را حمايت نمىکند و در عوض مىگويد که به ازاء کاهش رشد رويشي، مواد فتوسنتزى بيشترى به ميوهها اختصاص مىيابد. استفادهٔ تجارتى از رجيم -۸، احتمالاً بهدليل نسبت غيرمطلوب هزينه به سود، و همچنين سود بىثبات محصول تداوم نيافته است.
در ايالات متحده آمريکا، CCC بهطور طبيعى براى تنظيم سرعت رشد، در گندم و جو بهکار مىرود. توليد پنجههاى اوليه و ثانويه بهطور موقت تحت کنترل درمىآيند که از غالبيت آنها نسبت به پنجههاى بلندتر جلوگيرى شود. اين امر رشد و محصول را بهطور يکنواخت در ميان پنجهها توزيع مىکند و در کل، محصول را افزايش مىدهد.
مواد شيميائى برگ ريز (Defoliants)، بهعنوان موادى که در برداشت پنبه کمک مىکنند استفاده مىشوند. اندوتال استفاده تجارتى دارد و هارويد (Harvade)، که اخيراً ثبت شده است بهعنوان مواد برگريز مؤثر واقع مىشوند. احتمالاً ماليک هيدرازيد (NH) از موفقترين بازدارندههاى رشد است که براى کنترل شاخههاى فرعى در توتون بهکار مىرود. MH اصولاً برروى تمامى سطح زيرکشت توتون در ايالات متحده بهکار مىرود. اگر توتون پس از سرزنى يا حذف کل آذين با MH آغشته نشود جوانههاى جانبى از سيطرهٔ غالبيت انتهائى رها مىشوند و توليد شاخههائى مىکنند که سايه مىاندازند و عناصر غذائى را از دسترس برگهاى قابل برداشت خارج مىکنند و کيفيت به ازاء برگها را پائين مىآورد.